مصاحبه اختصاصی «آکادمی هنر» با ندا رضویپور نقاشِ مجموعه «اختلالات»
- توضیحات
ندا رضوی پور متولد 1347 در تهران، در مقطع کارشناسی در رشتهی هنر از دانشکده هنرهای تجسمی دانشگاه سربن پاریس و در مقطع کارشناسی ارشد در رشته فضاسازی صحنه از مدرسه عالی هنرهای تزئینی پاریس (ENSAD) فارغ التحصیل شده است. این هنرمند در زمینههای مختلف هنری از جمله هنرهای محیطی، پرفورمنس، عکاسی، طراحی صحنه و لباس، ویدئو آرت و چیدمان فعالیت میکند. وی از آغاز دهه 80 نمایشگاههای موفقی در داخل و خارج ایران برپا کرده است.
رضویپور از بنیانگذاران «گروه تئاتر لیو»، «گروه هنرمحیطی موازی» و «آتلیه جمعی ژاله» نیز بوده است. در محل گالری «طراحان آزاد» -جایی که از 12 تا 23 آذرماه پذیرنده نمایشگاه نقاشیهای ندا رضویپور با عنوان «اختلالات» است- حاضر شدیم تا گفتوگویی با ایشان در مورد مجموعه «اختلالات» داشته باشیم که در زیر میتوانید مشروح آن را بخوانید.
اختلالات ندا رضوی پور چیست؟
اختلالت ندا رضوی پور زیاد است، در یک مصاحبه جا نمیشود و ممکن است کل زمان را پر کند.
خب شما تا یک حدی را بگویید؟
هر روزی یک جوری میشود و درحال حاضر اختلالات من آلودگی هوای تهران است و دقیقا" به شکلی به این نقاشیها هم ربط پیدا میکند. مثل جبری که بر ما تحمیل میشود. جبری که نه لزوما" فیزیولوژیک است و ما در مقابلش هیچ کاری نمیتوانیم انجام بدهیم و یا حیطه کاری که توانش را داریم تا در برابرش انجام دهیم کم است و تنها باید تحملش کنیم و زندگیمان را ادامه دهیم. به شکلی در نهایت این فشارها در زندگی زیاد است و تمامی ندارند.
دلیل علاقه و جذب شدن شما به این شخصیتها چی بود؟ این نقاشی ها از کجا میآیند؟
فکر میکنم اینکه من احساس نزدیکی به این طرحها کردم این است که من و این آدمها به نوعی شبیه هم هستیم. این افراد همه دچار اختلالات نورولوژیک هستند. اعصابشون اختلال و بخشی از مغزشان شاید در حد دوتا سلول مشکل دارد و این باعث میشود کنترل برخی از اجزای بدنشان یا ماهیچههایشان را از دست بدهند و تیکهای عصبی بگیرند. اینکه من چرا اینها برایم جالب شدند بیدلیل نیست، واقعا" بخاطر اینکه من احساس میکنم شاید هنوز ما تیک عصبی نداریم یا مشکلی در مثلا" دستهای خود حس نمیکنیم ولی بر ما هم چیزای زیادی تحمیل میشود و شاید ما هم روزی به این مسئله دچار شدیم و نمود بیرونی پیدا کردیم مثل این افراد.
شما در زمینههای مختلف هنری فعالیت کردید، مانند پرفورمنس، ویدئو آرت، چیدمان و..، حال چرا ترجیح دادید برای نشان دادن این اختلالات که شما میگویید تمامی ندارند و نمود عینی دارند نقاشی رو به عنوان اولین گزینه برگزیدید؟
شاید بعدا" این کار را بکنم. من هنر عمومی خواندم و تئوری در دانشگاه و به طور تخصصی طراحی صحنه و فضا. خیلی اوقات در کارهای من چندتا اِلمان متفاوت در کنار هم هستند و در جایی به هم نزدیک میشوند. من خیلی وقت بود که دلم میخواست نقاشی بکنم و دغدغه این کار را داشتم. از اینکه پشت مانیتور بنشینم برای مونتاژ خسته بودم و نقاشی رو انتخاب کردم چون خیلی وقت بود به دنبال چیزی بودم که قضیه آبستره نشود. تا اینکه به یک کتاب نورولوژیک رسیدم و طرحها برایم جذاب بودند و حس کردم که اگر شکل و فرم درستی داشته باشد طرح مخصوصی است و رو آوردم به بوم و رنگ و طرح تا به نوعی به آدمهای کتاب زندگی بدهم. کارهای من همیشه به این شکل بوده است. مثل طرحهایی که از روی روزنامهها جمع کردم. من چهار سال است که در بعضی از روزها نه هر روز، یک تیتر یا عکسی که برایم جذابیت داشته باشد، طرحشان را در تقویمم یادداشت میکنم به همان فرمی که هست و هر روزه همه میبینند، این نمایشگاه و آثار هم چیزی است که هست و میبینیم.
نکتهی مهم این است که شما بیشتر از اینکه دغدغهی خلق را داشته باشین، دغدغه نمایش این آثار را دارید به همان صورتی که هستند.
بله، من فقط میخواستم آدمها دوباره ببینندشان. مگر چند نفراین کتاب را میخوانند در مورد دختری که در حرکت دستهایش با مشکل مواجه هست. اینکه فکر کنند این آدم چه ربطی به من دارد، ولی این آدم به من ارتباط دارد. من لذت زیادی از کشیدن این نقاشیها بردم و خیلی تجربهی خوبی برایم بود.
شما هم معتقد هستید که نقاشی برون ریزترین هنر است؟
من در این حد به شکل جدی با قضیه روبرو نشدهام. من دو سال و نیم است که شروع کردم و تازه در این مابین چند ماهی هم کار را رها کردم. نقاشی با هیچ هنری قابل قیاس نیست و من به شکل عجیبی درگیرش شدم. البته این به این معنا نیست که اگر تمام شود من هم تمام میشوم. راستی من در آخر این مصاحبه از شما میپرسم که اختلالات ندا رضوی پور چیست.
وقتی داشتم کارها را بررسی میکردم به این نکته رسیدم که در عین پیچیدگی درهم تنیدگی آثار، یک جور رهایی هم قابل رویت است که برایم قابل توجه بود. به عبارت دیگر این درهم فشردگی در مقابل سادگی که باعث میشد من با این اختلال به عنوان موضوع مورد بررسی احساس نزدیکی کنم. این پارادوکس از کجا میآید؟
فکر کنم دلیلش این است که من خیلی راحت و ساده به آنها پرداختهام، قرار نبود که اینها خیلی شبیهسازی بشوند و نقاشی فیگورایتو بشوند که اولا" تخصص من نبود و دوما" اینکه دغدغهی من نیست. من در حالت خطی طرحها را نگه داشتم و درست است نظراتتان که من خیلی آزادانه به آنها پرداختهام. هیچ کدام زیر سازی ندارند و دلیلش هم این است که خودم را به این سمت نبردم که من یه نقاشم و باید یک اثر نقاشانه ارائه بدهم تا با تعاریف مثبت مواجه بشوم، بلکه این درونمایه ذهنی من بود و در تابلوهای آخر حتی به خط رسیدم و خطوط اولیه را در حد ماژیک نگه داشتم. دلیل دیگرش هم شاید این است که من آثار را در پایین و هم تراز با بیننده قرار دادم و بالا نبردم.
شاید اگر بخواهیم از بعد دیگری به این آثار بپردازیم اینها اختلالات نیستند بلکه اختلافاتی به صورت بزرگنمایی شده هستند و بیشتر از اختلال، اختلاف و عدم تطابق میباشند زیرا بیشتر از نمود درونی، نمود بیرونی دارند و بر روی اختلالات جسمی فیزیکی متمرکز شدید. اختلاف اینها با ما و با خودشان در وضعیت سلامت کامل.
نمیدانم که این درست است یا نه، مسئلهی مهم برای من این فشاری بود که بر اعصاب این افراد تحمیل شده بود، به طوری که انگار یک خط عصبی گره بخورد یا دو سلول از کار بیافتد. اکثرا" این عارضه ارثی هم نیست یا مشکلی که ممکن است در اثر تصادف یا ضربه خاصی باشد. در خیلی از اوقات بیدلیل است و حتی پزشکها هم نمیدانند دلیل این مسئله چیست و از کجا میآید. این اختلال میتواند خیلی آرام شروع شود و من با این نمایشگاه میخواستم بگویم که این افراد فرقی با ما ندارند و در هر لحظه ممکن است ما هم دچار بشویم. این ندانستن و غیر قابل پیشبینی بودن برای من جذابیت داشت. اینکه این سایه ای است که میتواند برما هم باشد و ما به هیچ وجه مجزا از آنها نیستیم. به همین دلیل علاوه بر اختلاف، اختلال هم دارند. و اینکه آدمی با چنین عارضهای به شکل خیلی خوب هم با وجود این مشکل به زندگی خود ادامه میدهد.
آیا این آثار نمود عینی و خارجی داشتند یا از روی همان کتاب است و اینکه کمی در مورد پیشینه و پسزمینه این کارها توضیح دهید.
نه، من کسی را از نزدیک نمیشناختم. اما همیشه یک گرایش پزشکی داشتم و علاقمند به مباحث علمی بودم. البته شاید دلیل مهمش این باشد که من در ابتدا پزشکی میخواندم و تا دو سال هم تردید داشتم که این رشته را ادامه بدهم یا به دنیال هنر بروم. به همین دلیل در کلاسهای هر دو رشته شرکت میکردم، همین مسئله باعث شد کتابهای با این موضوعات برایم مورد توجه باشد. بله من در ابتدا جذب کتاب شدم و در این دو سال که بر روی این موضوع کار میکردم متمرکز شدم و نمونههایی عینی را دیدم و توجهم را جلب کردند.
اساس هر کار هنری بر مبنای نوع نگاه و سلیقه ی آفریننده ی آن است اما در این میان شاید می بایست مجالی هم به مخاطب داده شود برای ورود به این فضای ذهنی. به صورت کلی در خیلی از تابلوها بدلیل گنگی و ندادن کدهای مربوطه به مخاطب، بینند هی آثار ارتباط لازم را با اثر نمی تواند ایجاد کند، نظرتان در این خصوص چیست؟
مدت زیادی بر روی این نکته فکر کردم که کدهایی را برای بیننده بگذارم یا که نه ولی در نهایت تصمیم گرفتم هیچ نشانه ای را در کارهایم نگذارم. نمی دانم که کار درستی کرده ام یا که نه اما می دانم چرا به این شکل عمل کردم، چون برایم جذابتر بود به جای اینکهمن خطی به بینده بدهم، بیننده سعی کند خودش یک نشانه و خطی پیدا کند و به دلیل وجودی اینها را برسد، چرایی انتخاب این موضوع برای کار، و چرایی اختلالات. البته تعداد معدودی هم به نتایجی رسیدند که برای من بسیار جالب بود.
شاید همذاتپنداری کردهاند با خودشان
بله، شاید میخواستند به اختلالات خودشان پی ببرند. اما ممکن هم هست که این کارم صحیح نبوده اما مایل نبودم خطی بگذارم بین آثارم.
بهتر نبود از موسیقی یا چیزی برای فضاسازی و درک بیشتر کار نزد مخاطب کمک بگیرید؟
بله، حتی یه موسیقی کوتاه درحد یک صدا را استفاده کردم که احساس وهمانگیزی ایجاد میکرد ولی دوست داشتم کف گالری را از شن پر کنم تا بیننده در هنگام راه رفتن احساس عدم امنیت بکند که میسر نشد.
فرمها، فرمهای شماتیکی هستند، شاید بشود گفت به نوعی ایرانی نیستند، اینها از کجا میآیند؟
خیلیها به من گفتند که کارهایت زیاد ایرانی نیستند، البته من واقعا" متوجه نمیشوم، حتی یک بیننده میگفت این تابلو شبیه دخترت هست، نمیدانم شاید باید اعداد را فارسی می نوشتم. اینها همه از کتابی آمدهاند.
یعنی این طرح ها واقعی بودند؟
بله، بعضیهایشان را از روی کتاب آوردم، که اینها موردهای پزشکی هستند. در حدی که اگر دکتر اعصاب و روان بیاید و ببیند میتواند بگوید که مشکل هر کدام چیست. در مورد سوال قبلی این نکته را هم باید اضافه کنم که همیشه به من میگویند که کارهایت ایرانی نیستند، که من نمی دانم باید باشند یا که نه.
حرکتی در نقاشیها می بینم، درکنارهم نوعی روند طی شده محسوس است.
چیز جالی که عدهای به من گفتند این بود که تو میخواستی حرکت را نشان بدهی، اینکه یک حرکت را در دوبعدی نقاشی نشان بدهی. من چنین مقصودی نداشتم. در خیلی از کتب علمی هم برای نشان دادن از فلش و علایمی استفاده میکنند مثل علایم هواپیما، من از سالها پیش کلکسیونی از این علائم را جمع آوری کردهام چیزی در حدود بیست سال.
یعنی به طور ناخودآگاهه؟
نه، به این شدت ناخودآگاهانه نیست. برای اینکه نشان داده بشود این فرد در یک لحظه دستش رو به بالا می رود، برخی هم میگفتند مثل این میماند که این آدمها لحظهای از حالت فریز شدن خارج شده و حرکت میکنند.
درسته، من خودم هم موافقم
یه نوعی مثل این میماند که در این زمان با توست
این تعبیر خیلی سینمایی
دقیقا"، مثل انیمیشن.
فلسفهی وجودی این اعداد چیست؟
این اعداد از تصاویری که در کتاب بودند میآید که بخشی را نگه داشتم و این اعداد باعث میشودکه اینها به مانند یک سری پرسشهای آزمایشی باشند و اینکه یک جایی هم برای آزادی عمل من بگذارید.
چیزی که برای من جالب بود این عمقی است که به جزییات دادین که باعث میشود من مخاطب با کارها ارتباط برقرار کنم.
ممنون
جزییاتی که شاید اول خیلی راحت از کنارشان بگذریم.
من خیلی خوشحالم که شما این را میگویید چون من دو سال و نیم با اینها سر کردم که البته این جزء اختلالات من است، من با اینها واقعا" ارتباط برقرار کردم و هرکدام به طور مجزا برای من شخصیتی دارند و من بیدلیل از میان آن همه طراحی و عکس انتخابشان نکردم.
برای اینها پیشینه هم ساختید؟
کما بیش بله. بعضیهایشان نوشته شده بود ولی در برخی نه. برای من این آدمها با این شکل و رنگ بودند، انگار هرکدام از اینها خودشان به من میگفتند که باید چگونه نقاشی شوند و این بخش دوست داشتنی کار بود. چون تک تک اینها بُعد داشتند. شما اولین نفری هستید که این را به من میگویید، خیلی خوب و معلوم خیلی خوب کارتان را بلدید
در پایان مصاحبه، در مورد اختلالات ندا رضوی پور نمیخواهید که بیشتر توضیح بدهید؟
شما باید به من بگویید.
من به صورت مشخص چیز زیادی ندیدم
خب من ظاهر سازی کردم. راستی کسی که پوستر نمایشگاه را طراحی کرده از یکی از عکسهای من استفاده کرده است. یعنی ایشان اول از همه تخمین زده است که اختلال از خودم شروع میشود.
ممنون خانم رضوی پور
خواهش میکنم، من هم ممنونم از شما، گپ و گفت خیلی خوبی بود.
در همین رابطه مشاهده کنید:
گزارش تصویری از نمایشگاه نقاشیهای ندا رضوی پور تحت عنوان «اختلالات» در گالری طراحان آزاد
دیدگاهها
چند بار طلاق گرفته است؟ چند فرزند دارد؟