پازلهای بیسرکا پتروویچ، چالش آشنامایهها یا سرقت هنری از نیکو ترخانی
- توضیحات
بیسرکا پتروویچ با الگوریتمهای خود در مورد احساس خود به مضامین روز در دو سال گذشته شناخته میشود.
به گزارش بخش تجسمی آکادمی هنر، پتروویچ با استفاده از پازلهای خود توانست برخی نظرها را به خود جلب کند و این پازلها حال به احساس او در مورد پدرش، غزه یا کوبانی هم رسیده است. پتروویچ اولین بار در نمایشگاهی انفرادی در سال 2013 در گالری ریکاردی فلورانس ایتالیا با همکاری کارمن باتیستا این پازلها را به نمایش گذاشت که دو سال پیش از آن نیز در یک نمایشگاهی گروهی کار مشابهی انجام داده بود.
نکته جالب توجه برای بخش تجسمی شباهت بسیار آثار پتروویچ به آثار نیکوترخانی هنرمند ایرانی است که از سال 2006 این گونه از نقاشیهای خود را به نمایش گذاشت و اوج این آثار به دو بیینال ادوارد موری کمبریج 2008 و فلورانس 2009 باز میگردد. دومین مورد دقیقا به سالی باز میگردد که پتروویچ فعالیت حرفهای خود را در زمینه نقاشی تازه آغاز کرده است در همین رابطه نظر مجید رحیمی جعفری مدرس هنر و پژوهشگر بینامتنیت و بینارسانه را در مورد نسخهبرداری (کپی)، سرقت هنری یا موارد دیگر از آثار نیکو ترخانی جویا شدیم:
رحیمی جعفری: «بدون شک هیچ متنی نیست که بدون تأثیر پذیرفتن از متنهای پیشین خلق شود و همواره تحت تأثیر آثار دیگر هستند، حتی نیکو ترخانی یا هر هنرمند دیگر در یک فضای بیناذهنی قرار دارد از تمام متنهایی که با آنها مواجه شده است. این مواجهههاست که اثر را با توجه به ذهن هنرمند خلق خواهند کرد؛ بنده تازه با آثار خانم پتروویچ آن هم در آثاری که به بهانه جنگ غزه کشیده بودند آشنا شدم و در تکنیک آثار شباهت بسیاری با خانم ترخانی مشاهده کردم».
این مدیر هنری در ادامه صحبتهایش در مورد کپیبرداری توضیح داد: «نسخهبرداری خانم ترخانی از پتروویچ که به کل رد است و چون ایشان سالهاست با این آثار و مجموعهها و به خصوص نیوآرت شناخته میشوند، در صورتیکه خانم پتروویچ تا سال 2009 حتی مدیومشان گرافیک و طراحی بوده است. اولین بار در سال 2013 با چنین آثاری، ایشان نمایشگاه گذاشتهاند و متأسفانه حوزه نقد هنری در کشورمان همانطور که بارها در مقالات اشاره کردهام بسیار ضعیف عمل میکند و نمیتواند این نسخهبرداریها و تأثیر هنرمندان کشور را معرفی کند».
در آخر ایشان در مورد بحث تخصصی سرقت هنری اضافه کرد: «نسخهبرداری هنری را من رد میکنم چون هیچ اشارهای ایشان به تأثیر پذیرفتن مشهود نکردهاند و به این ترتیب میماند سرقت هنری یا بحث آشنامایهها. آشنامایه مبحث ابرمتنیت را به میان میکشد، یعنی اینکه هنرمند با توجه به مشاهدات خود آثار ایشان را ممکن است دیده باشد و از متن اول استفاده کرده است اما از کپی برداری کامل مطلع نبوده است. باز من شما را به مدیوم دو هنرمند ارجاع میدهم دغدغه پتروویچ طراحی است و بر طراحی فرم بدن تأکید خاصی دارند در صورتی که ترخانی ایده به مثابه یک فرم اثرش را شکل داده است. من امیدوارم ایشان با توجه به این همه شباهت واکنش نشان دهند تا متوجه شویم و من در حال حاضر سعی میکنم خوشبین باشم».
و اما در مورد بیسرکا پتروویچ
بیسرکا پتروویچ در سال 1977 در پنسوای صربستان متولد شد. او در سال 1999مدرک خود را در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی و ایتالیایی از دانشکدهی فلسفه دانشگاه بلگرید، در سال 2004 مدرک گرافیک خود را از دانشکدهی هنرهای زیبای همین دانشگاه و در سال 2007 کارشناسی ارشد خود را از دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه فلورانس ایتالیا اخد کرد.
جوایز:
- جایزهی سالانهی گرافیک آکادمی هنرهای زیبای دانشگاه بلگرید، 2003
- جایزهی نمایشگاه دوسالانهی مینیاتور معاصر آمریکا، 2006
- جایزهی پریمیو پاندونیزا کوزنسای ایتالیا، 2010
وی در سال 2003 به فعالیت قلم زنی و منبت کاری روی چوب و بین سالهای 2011-2009 به نقاشی پرداخت. یکی از آثار منبت کاری او به نام «نرهای وحشی کجا هستند» "Kuda idu divlje svinje 2"به عنوان جلد لیست ادبی نشریه دانشگاه بلگرید در می 2005 چاپ شد. طراحی «زمین و بهشت» او در سال 2010 به عنوان جلد رمان «همه چیز از دست رفته است» “Non tutto è perduto” اثر روسلا پلی به چاپ رسید.
نمایشگاه های انفرادی
- نمایشگاه قلم زنی و نقاشی در «گالری مرکز مطالعه و توسعه فرهنگی» در دانشگاه بلگرید به سرپرستی پروفسور لیوبامیر گلیگوریویچ،2003
- «پازل انسان» در گالری ریکاردی فلورانس ایتالیا با همکاری کارمن باتیستا، 2013
- «پازل انسان» در گالری یوپادرمو دانشگاه بلگرید با همکاری تاریخ شناس هنراسلاویسا آبرادینویچ، 2013
تعدادی از نمایشگاههای گروهی
- نمایشگاه آثار دانشجویان برگزیده در گالری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه بلگرید، صربستان، 2003
- نمایشگاه آثار گرافیکی در گالری انجمن گرافیک دانشگاه بلگرید، صربستان، 2005-2004
- نمایشگاه آثار گرافیکی، رومانی، 2006
- نمایشگاه هنر در انستیتو گوته، صوفیه بلغارستان، 2011
دیدگاهها