یادداشتی بر عکس «بوداپست» اثر الیوت ارویت/ خوانش تصویر؛ شمارهی دوم
- توضیحات
- نوشته شده توسط المیرا کرم نیای فر
- دسته: خوانش تصویر
- منتشر شده در 1393-02-07 01:24
در ابتدا بیش از هر چیز در مواجهه با عکس بوداپست 1964 اثر الیوت ارویت، نگاه مغموم زنان وداع کننده به چشم مخاطب می آید. در جهتی مخالف، مردان جوان سوار بر قطار، خندان در حال خارج شدن از ایستگاه هستند. وداعی که مردان سرخوشانه در حال عبور از آن هستند. ساعت در بالای مرکز تصویر گویی تونل زمان را می نمایاند. قطار با حرکتی رو به جلو، زنان را پشت سر می گذارد. گذاری پیشرو برای افقی درخشان که پنجره ی نورانی بخشی از آن را نشان می دهد. گویی زمان را در می نوردند.
نگاه زنان غمگین اما به نقطه ای از گذشته دوخته شده است. دست های آویخته آنان چیزی از "در گذشته ماندن" را فرا می خواند. تلاشی بیهوده، چراکه تنها می توانند بدرود بگویند. انفعالی در پایین و بیرون از قطار موج می زنند. این زنان می خواهند بمانند و برای چیزهایی که قرار است از آنها جلو برود، بگریند و دستمال های اشک آلود تسکین آن ها باشند. زن ها به نشانه های سنت های افسرده ای که یارای ترک کردن و جلو رفتن را ندارند. پیش خود می گویند "آه بهتر است زودتر به خانه برگردیم..." همان در خودماندگی که زنان/آدمیان دچارش مانده اند تا فقط حرکت پر شتاب تغییرات را ببینند.
به راستی مردان پیشرو، شادان و با طراوت همان دگرگونی های شکافنده هستند و نشانی از هر چه را که توان تغییر نداشته باشد به جا می گذارند. تونل زمان به زودی آنها را خواهد بلعید اما آنها هستند که از دروازه های درخشان آینده عبور می کنند تا در آینده از نو شروع کنند. این مردان جوان/آدمیان می روند تا افق های جدید را بسازند. از نو و از نو.
زنان بیرون از قطار در پایین و مردان سوار بر قطار در بالا، نشان از جایگاه تغییرات دارد. نگاه های از بالا به پایین می گویند "خداحافظ گذشته ی فرتوت من!"
قطار با القای اندکی حس تار بودن، بیشتر حرکت با سرعت خود را به نگاه مخاطب می آورد. با قدرت، بیشتر قاب را اشغال کرده است و با پرسپکتیو مورب خودش، عمق پیشروی رو به جلو را به رخ می کشد. به ما می گوید "بیش از اینها به راه افتاده ام..."
اما پنجره های منعکس کننده تصاویر وداع کنندگان بر بدن قطار مانده است. تکه هایی که با قطار می رود. پنجره های کوچکی که در خود قاب هایی از گذشته را حک کرده است. عکس های یادگاری برای رفتن/نماندن. همان قاب هایی که چیزها/افرادی را که به جا گذاشته ایم، با خنده ها و اشک هایی که منجمد شده اند. چاره ای نیست، تصاویر گذشته در قاب های کوچک، مبهم یا مبتذل، واضح یا ارزشمند با ما می آیند و گاهی هستند و نیستد - چشمک زن های گذشته.