روایت سودربرگ / لحن تارانتینو
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مجید رحیمی جعفری
- دسته: تحلیل سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1389-10-10 12:57
خارج از دید از فیلمهای فرهنگ عامهپسند میباشد که شنیدم شبکه 4 سیما آن را پخش کرده است. از اینکه چنین فیلمی با لحنی خاص، چگونه دوبله و با چه اصلاحاتی پخش شده که بگذریم، مجال نوشتن در مورد آن به چنین بهانهای را به فال نیک میگیرم. در این نوشته ابتدا لحن فیلم و سپس نحوه روایت آن بررسی شده است.
استیون سودربرگ کارگردان نامآشنا و تحسین شده سینمای آمریکا، هیچگاه به یک سبک خاص دست نیافته است. در سال 1989 با فیلم سکس، دروغ و نوار ویدئو به شهرت خاصی دست یافت. همه انتظار یک کارگردان مستقل همچون دیوید لینج و جیم جارموش را داشتند. اما سودربرگ در سالهای آتی به موفقیتی دست نیافت تا با خارج از دید احیا شود. او برای رسیدن به قلههای ترقی چارهای جز دست دراز کردن به سبک تارانتینو نداشته است.
کوئنتین تارانتینو یک شمایل فرهنگی در سینمای جهان محسوب میشود. نمادی از یک خرده فرهنگ که کلیت فرهنگ عامهپسند را از سینما و ادبیات گرفته تا موسیقی تحت تأثیر خود قرار داده است. او سبب شد داستانها، فیلم، موسیقی و حتی بازیگران فراموش شده بار دیگر بر سر زبانها بیافتند. الموند لئونارد یکی از این نویسندهها میباشد که تارانتینو سبب شهرت بیش از پیش او شد. اولین داستانهای لئونارد در مجلات عامهپسند به چاپ میرسید کمکم داستانهایش پرطرفدار شد و به سراغ مردم عادی در یک ماجرای جنایی رفت. رام پانچ یکی از شاهکارهای او میباشد که تارانتینو -از ستایش کننده این نویسنده پا به سن گذاشته داستانهای جنایی عامهپسند- جکی براون را از روی آن اقتباس کرد. لئونارد هم همچون چندلر بسیار متوجه تغییرات اجتماعی بوده است. یک سال پس از فیلم موفق تارانتینو، سودربرگ به سراغ داستان خارج از دید او میرود و سعی بر اقتباسی وفادارانه داشته است.
در ارتباط با روابط ميان اجزاي درون متن و نيز روابط آن با محيط و بافت بيرون، مخاطب، اجتماع، فرهنگ، و به طور كلي دنياي بيرون از متن، رويكردها و ديدگاههاي مختلف، و همچنين دستهبنديهاي متفاوتي مطرح شده است. در لحن جاری شده در فیلم با اینکه مؤلفههای داستانی لئونارد کاملا قابل بازشناخت میباشد اما میخواهم اشاره کنم سودربرگ در این اقتباس همچون مریدی، لحن تارانتینو را استفاده کرده است. حضور جرج کلونی در نقش اصلی و ارائه همان بازی و دیالوگهای خیابانی به سبک از شام تا بام ساخته رابرت رودریگز و نوشته کوئنتین تارانتینو، حضور ساموئل ال جکسون با اسمی به نشانه انتقال تاریخی که یک انتقال از فیلمهای تارانتینو را اشاره دارد و در اوج اینها نحوه کشته شدن مرد چاق به وسیله سهل انگاری در دویدن از پلهها کاملا تحت تأثیر لحن تارانتینویی است.
بینامتن که تمام متن را فرا میگیرد نمیتواند با خاستگاه متن اشتباه شود. کلیت تقلید، لحن تارانتینویی اثر و انگیزه مخاطب از پذیرش این خرده فرهنگ، ارجاع به فیلم بانی و کلاید ساخته آرتور پن به عنوان حدس مخاطب بر عاشق شدن و ادامه دزدی همه جزئی از متن محسوب میشوند. هر متنی یک بینامتن است؛ دیگر متنها در سطوح متغیر و با شکلهای کمابیش قابل شناسایی در آن حضور دارند. (متنهای فرهنگ پیشین و متنهای فرهنگ پیرامون) هر متنی یک بافت جدید از نقلقولهای متحول شده است. دیالوگهای خیابانی یا به قول الا تیلور «اصطلاحات بچه دبیرستانیها» در بافت نوشتههای لئونارد به یک نحو است؛ در دستگاه تارانتینویی بافت جدیدی به خود میگیرد، که خود به گونهای بدل میشود که سودربرگ از آنها وام گرفته است. با این توضیحات امکان جداسازی بینامتن از متن وجود ندارد و این پیوستگی و در هم رفتگی تا آنجا پیش میرود که متن و بینامتن – از نظریات رولان بارت- یک هویت واحد پیدا میکنند. طبق این تفاسیر نمیتوان این مؤلفههایی که ارجاعات برون متنی و پیرامتنی دارند را از متن جدا کرد و اثر هویتی از تمام این متنها در یک متن دارد.
نوع روایت فیلم از نقاط قوت اثر به شمار میرود. جک فولی (جورج کلونی) در ابتدا کراوات خود را به طرزی عجیب از دور یقه خود کنده و به خیابان پرت میکند. عنوان فیلم Out of Sight خودنمایی میکند. با توجه به ترجمه «خارج از دید» که برای این فیلم جا افتاده است ترجمه «از چشم افتاده» هم مناسب است. کراوات یک نشانه شمایلی از حفظ پرستیژ در جامعه غربی است. (کراوات به تنهایی کارکرد نشانه نماد را به دلیل دخیل بودن عنصر فرهنگی داراست اما در این فیلم انگارهی مادی از مفاهیمی دیگر است) بالطبع خود احترام متقابل میآورد ولی جک دیگر از چشم افتاده و کراوات به کارش نمیآید. پس از تیتراژ با یک سطح دیگر روایت روبرو هستیم که جک به سراغ سرقت از بانک رفته و دستگیر میشود. در فصل بعدی با معرفی شخصیتهای فیلم مواجه هستیم. اینکه فولی کیست و چگونه به بانکها دستبرد میزند. البته سؤالهایی باقی میماند که به مرور پاسخ داده میشود.
در حین ارتباط برقرار کردن مخاطب با فولی، کارن سیسکو (جنیفر لوپز) هم معرفی میشود. نحوه معرفی شخصیت او بسیار جالب است. کلانتر سیسکو در تولد دخترش کارن، هدیهای به او میدهد. کارن: «باز هم یک دست کت و دامن شانل؟» کادو را باز میکند و از دیدن یک اسلحه «سیگ مدل 380» ذوق زده میشود. چنین سکانس کوتاهی به طرز قابل توجهای رابطه کارن و پدرش و شخصیت او را معرفی میکند. اینکه کارن مانند همجنسان خود از کت و دامن 900 دلاری خوشنود نمیشود. پدرش اینک علاقه او را نه تنها متوجه شده بلکه هضم کرده است. در آمریکا «سیگ مدل 380» مورد استقبال زنان در آن سالها بوده است. پس کارن خلق و خوی زنانه خود را دارد و به همین خاطر حس زنانهاش گاه در کار بر او غلبه میکند.
جک از زندان فرار میکند. اکنون موضوع فرار و بیاعتبار شدن کارن در مقابله با او را شاهد هستیم. در سطح دوم روایت یک سطح دیگر باز میشود که فولی به کمک دوست نزدیکش چگونه در زندان نقشه دستبرد به گاوصندوق را طرح ریزی میکند. در سطح سوم مدام به سطح دوم که زمان حال است باز میگردیم و رابطه عشق جک و کارن و پیشبرد نقشه سرقت را شاهد هستیم. در این رفت و برگشت کارن عقیده دارد که جک میتواند زندگی خود را پاک کند. حال با یک فصل گذشتهنگر بیرونی روبرو هستیم که ما را به خارج از سطح اول روایت پرتاب میکند. جایی که متوجه میشویم جک خود را برای یک زندگی باشرافت آماده میکرده است. اما او دیگر از چشم افتاده و به جک باسابقه کار قابل توجهی نمیدهند. جک کراوات خود را میکند و حلقه گمشده ابتدا کامل میشود.
نحوه رفت و برگشتها و کنار هم قرار گرفتن این ساختها فرم قابل توجهی را به وجود آورده است. قرار گیری سطوح روایتی که لایههای درونی به یک سطح اصلی بازمیگردند سبب انسجام داستانی در اقتباس اسکات فرانک از کتاب شده است. در انتها جک دوباره دستگیر میشود. اینبار برای اصلاح شدن باید در سیر تاریخی -زندانی مجاور او هجری هنری (ساموئل ال جکسون) نام دارد- قرار بگیرد و کارن به عنوان یک عاشق دلسوز همراهیش میکند تا این راه دور طی شود.
منبع: ماهنامه صنعت سینما