پاهای کنتس: قسمت دوم
- توضیحات
- نوشته شده توسط ابیگیل سالومون-گودو (مترجم: بهار احمدی فرد)
- دسته: تحلیل سایر هنرها
- منتشر شده در 1393-02-17 03:26
اشتیاق کنتس را به اجرای نقشها، حتی تا آنجا که از فرزندش به عنوان فردِ دوم در میزانسنهایش استفاده کند، میتوان تنها یکی از جزییاتی دانست که نقشِ یک زیبایِ درباری را تمام و کمال نشان میدهد، نقشی که قبل از آنکه او آن را اشغال کند، کاملاً مشخص شده است. به بیان دیگر، عملکردهای این نقش، مانند توصیفات فرمولهشده و استانداردِ زیباییاش، از تمام جهات از قبل معین شده بودند. وراجیهای مطبوعات عامهپسند، احساساتِ تحسینکنندگانش، ادای احترامهای تشریفاتی به زیبایی زنانه نه تنها بیش از حد، معلوم و مشخص هستند، بلکه نقشی حیاتی جهتِ پنهان کردنِ بی هویتی جایگاه زنانه، پوچیاش نسبت به یک سوژگیِ تصدیقیافته، بازی میکنند. خیلی از حکایاتی که به کنتس چسبانده میشود (آن که او خودش را پشت در و کرکرهها محصور کرده بود، آینههای را پوشانده بود، تا از دیدن رنگ باختن زیباییاش دوری کند؛ آن که او از وقتی پا به سن گذاشت، فقط شبها از خانه خارج میشده است) بیش از هرچیز، گواهِ ساختارِ متنی اوست، درست مانند عکسهایش که بیشتر آشکارگرِ شخصیتی داستانیاند تا یک انسان؛ ولی وحشت، تحسین حتی ستایشهایی که کنتس کستیلیون در طول شهرت کوتاهمدتش در میان زرق و برقِ قصر تویلری برانگیخت، نباید ما را از حقایق مادیای که زندگی او را به عنوان یک زن مشخص میکند، دور کند. آزادی نسبیاش، کمتر به خاطر موقعیت و درآمدش و بیشتر بخاطر بیوهگیاش بود، کنت وراسیس در بیست و هشت سالگی، پنج سال بعد از ازدواجشان درگذشت. علاوه بر این، کنتس از خانوادهای نجیبزاده ولی نه آنچنان توانمند بود و ثروت اصلیاش چهرهاش بود. کنت ثروتمند بود و کنتس را در سن پانزه سالگی به شوهر داده بودند- این اصطلاح خیلی معنیدار است- نه جایگاه و نه زیبایی کنتس، او را از سرنوشتش به عنوان یک زن، یعنی ابژه مبادله، معاف نساخته بود.
در سنین پیری، کنتس به استودیو لوئیس پیرسون بازگشت. تا آن موقع، بیش از سی سال بود که او را میشناخت، و چند سالی نیز همجوار بودند. با در نظر گرفتنِ طبقه و شرایط آنها، احتمال ندارد که دوست بوده باشند، ولی باید نوعی صمیمیت خاص که زنان اشرافی با خدمتکاران، پزشکان و خیاطانشان حفظ میکردند، بینشان بوده باشد. هر چه نباشد، پاهایش را به او نشان داده بود. در دههی 1890 که این سری از عکسها گرفته شد، کنتس باید چاق و بیدندان شده باشد. به نظر میرسد قسمت کثیری از موهایش را نیز از دست داده است. با این وجود خطی روی چهرهاش نیفتاده است(احتمالا از روی نگاتیو روتوش شدهاند)، ابروانش با مداد کشیده، پلکش سایه زده شده است. به پیرسون گفته بود تا چند مجموعه عکس از او بگیرد: در لباس شبی که او در جوانیاش پوشیده بود، در لباسی برای رفتن به خیابان، در لباسی شبیه لباس عزاداری. دوباره سفارش داد تا از پاهایش عکس گرفته شود، اینبار از زاویهای عجیب. پاهایش روی یک صندلی یا بالشِ زیر زانویی به صورت کشیده قرار گرفتهاند و دوربین باید از پشت شانه به سمت دامنش به پایین معطوف شده باشد. سفیدیِ مردهگونِ پاها، همراه با سیاهی و شکل بالشی که پاها روی آن است، هیچ چیز را به اندازهی جسدی در تابوت تداعی نمیکند. در عکسی، او سینهبند لباسش را باز کرده است، و آنچه زیر آن است نه لباس زیر توریِ اشرافی، بلکه زیرپوشی فقیرانه است، زیرپوشی که ممکن است توسط زنی گدا پوشیده شود. در اینجا تشخیص حالتش سخت مینماید، حالتی بین لبخند و دهن کجی دارد. دستهایش در حالت غریبی قرار گرفتهاند، حال آن که آگاهانه آن طور قرار گرفتهاند یا نه، ولی اشاره به عضو جنسیاش دارند.
از این سری عکسبرداری، کنتس گروهی از عکسها را انتخاب و با چند کوک به هم وصل کرد. روی قطعهای کاغذ، در زیر عنوان "مجموعهی گل رز" نام مکان¬هایی که آن لباسشب را بین سال¬های 1865 تا 1895 پوشیده بود، نوشت (تویلری،کومپین،و غیره). بریده کاغذهایی را روی تعداد زیادی از عکس¬ها، انگار که بخواهد سایز کمرش را کاهش دهد، با سوزن وصل کرد. ولی در تعدادی از عکسها، قطعات کاغذ، به حالتی انگار بی قاعده زده شدهاند و این احتمال را از بین میبرد که در هر نمونه، این کار، تلاشی خامدستانه جهت پوشاندن عکس برای عکاسی دوباره است.
دانلود قسمت دوم ترجمة مقاله (با حجم 591 کیلوبایت)