هنرها و ارزشها: دلوز، گتاری و مسئلهی بازنمایی در هنر
- توضیحات
- نوشته شده توسط علی خدادادی
- دسته: تحلیل سایر هنرها
- منتشر شده در 1393-02-20 02:03
مقدمه:
هنرها همیشه جایی نزدیک به ارزشها زیستهاند بر پهنهای که نسبت آنها را ممکن کرده یا خود، چیزی نبوده جز نسبت یا نسبتهای متکثرشان. هنرها همیشه در فضای ارزشها نفس کشیدهاند. در فضایی که هر نفس، زایندهی معنایی نو بوده و خطی تازه را در این پهنه گشوده است. هنرها حول ارزشها تجمع میکنند، به دور آنها حلقه میزنند و از طریقِ آنها کار میکنند. هنرها هر قدر هم که توهمِ خودآیینبودن را به وجود بیاورند، در نهایت با ارزشها، از طریقِ ارزشها، برای ارزشها یا ضدِ ارزشها عمل میکنند. خواه ارزشهایی که مستقرند و خواه ارزشهایی که خود هنرها تولید میکنند. ارزشهای سیاسی، ارزشهای مذهبی، ارزشهای اخلاقی، ارزشهای اقتصادی، ارزشهای مفهومی و حتی ارزشهای ادراکی. رابطهی هنر با تمامی این ارزشها یکسان نیست.
هنر امری است که از طریق ادراک عمل میکند. مسئلهی ادراک و امر درکشدنی، مسئلهای است که مطلقاً با ذات هنر – ذات به هر معنایی – در ارتباط است. حتی اگر ماندن در حیطهی ادراک هم، هدف نهایی هنر نباشد، اثر هنری از طریق ادراک عمل میکند و تأثیر میگذارد. هنر امری است مربوط به حس یا احساس. امری مربوط به دیدن، شنیدن، لمس کردن، تخیل و ... . هنر ادراک میشود همانگونه که جهان ادراک میشود و به این معناست که کارِ هنر آفریدنِ جهان یا جهانهایی حسپذیر و درکشدنی است. جهان فیلم، جهان نقاشی، جهان رمان یا جهان مجسمه. در نتیجه حتی اگر هنر با ارزشهای دیگر رابطه داشته باشد – که دارد – این روابط نسبت به رابطه با ارزشهای ادراکی، ثانوی و فرعی هستند. تنها ارزشهایی که هنر، از طریقِ ذاتِ خود و به شکلی درونی، با آنها ارتباط برقرار میکند ارزشهای ادراکیاند .....
دانلود فایل اصلی مقاله (با حجم 349 کیلوبایت)