درگیری انسانشناسان با اعمال هنری به معنای پذیرش شیوههای جدید دیدن و شیوههای جدید کار کردن با مواد دیداری است. این متضمن قرار دادن جدی هنر معاصر در سطح کاربردی و پذیرا بودن نسبت به فرایندهای تولید آثار و بازنمایی واقعیتهای دیگر است. چنین کاری پرسش¬هایی دشوار بر سر راه آثار انسانشناختی، حرفهایگرایی این رشته و نیز آموزش و مخاطب مینهد. انسانشناسی با چه کسی سروکار دارد؟ ... به دلیل اینکه انسانشناسی به دنبال بررسی وجود فرهنگهای دیداری متفاوت و شیوههای دیدن است، همزمان نیاز دارد تا طیف وسیعی از استراتژیهای گردآوری، تولید و نمایش اثر را بررسی کند. این امر از خلال پدید آوردن اعمال جدید ممکن خواهد شد (اشنایدر و رایت، 2010: 25).
ادامه مطلب انسانشناسی و هنر معاصر
چکیده: انسانشناسی هنر، «فهم» هنر از دیدگاه فرهنگ و جامعه آفریننده است. اگرچه توجه انسانشناختی به هنر، همزمان با پیدایش آکادمیک انسانشناسی در اواسط قرن نوزدهم و حتی پیش از آن در بررسیهای موزهشناختی، قابل پیگیری است، اما در واقع، در اواسط قرن بیستم و از میانه دهه 1940 و به ویژه دهه 1950 است که کارهای میدانی مهمی توسط انسانشناسانی صورت میگیرد که هنر را بدل به موضوع محوری پژوهش مردمنگارانه خود کردهاند. لذا «نسل دوم انسانشناسان هنر» ظهور میکنند؛ پس از نسل اول که بدون محوریت بخشیدن هنر در پژوهشهایشان از دهه 1870 تا 1930 به فعالیت پرداختهاند.
ادامه مطلب ظهور انسان شناسی هنر: فاگ، مان، فورگ و بیبویک