ظهور انسان شناسی هنر: فاگ، مان، فورگ و بیبویک
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر اصغر ایزدی جیران
- دسته: انسانشناسی
- منتشر شده در 1392-12-23 01:20
چکیده: انسانشناسی هنر، «فهم» هنر از دیدگاه فرهنگ و جامعه آفریننده است. اگرچه توجه انسانشناختی به هنر، همزمان با پیدایش آکادمیک انسانشناسی در اواسط قرن نوزدهم و حتی پیش از آن در بررسیهای موزهشناختی، قابل پیگیری است، اما در واقع، در اواسط قرن بیستم و از میانه دهه 1940 و به ویژه دهه 1950 است که کارهای میدانی مهمی توسط انسانشناسانی صورت میگیرد که هنر را بدل به موضوع محوری پژوهش مردمنگارانه خود کردهاند. لذا «نسل دوم انسانشناسان هنر» ظهور میکنند؛ پس از نسل اول که بدون محوریت بخشیدن هنر در پژوهشهایشان از دهه 1870 تا 1930 به فعالیت پرداختهاند.
محصول کارهای میدانی نسل دوم که شاخصترین آن ها ویلیام فاگ، نانسی مان، آنتونی فورگ و دنیل بیبویک هستند عمدتاً از دهه 1960 تا 1970 منتشر میشوند؛ انتشار این آثار، دهههای 1960 و 1970 را دهههای تعیینکننده و بنیانگذار در تاریخ انسانشناسی هنر میکند. این متفکرین، بنیادهای رویکردیای را میآفرینند که تا دهههای بعد و تا حال حاضر نیز آثار نسلهای بعدی انسانشناسانِ هنر را تحت تأثیر قرار میدهند. کارهای میدانی فاگ در بین یوروباها (آفریقای غربی)، مان در بین والبیریها (استرالیای مرکزی)، فورگ در بین آبلامها (گینه نو)، و بیبویک در بین لگاها (آفریقای مرکزی)، چارچوب اولیه و اصول بنیادی انسانشناسی هنر را پی میافکنند. مبانی انسانشناسی هنر این چهار متفکر به طور کلی عبارتند از: 1) اثر هنری، بیانگر ارزشهای جامعه آفریننده است؛ 2) اثر هنری یک ساختار است؛ 3) اثر هنری معنا دارد؛ 4) هدف اثر هنری ایجاد ارتباط است؛ 5) اثر هنری با حوزههای قدسی سروکار دارد؛ 6) خلق اثر هنری، خلق خود فرهنگ یا بازآفرینی آن است؛ و در نهایت، 7) فهم اثر هنری برای انسانشناس فقط با دانش فرهنگی از جامعه آفریننده ممکن میگردد.
کلیدواژه ها: انسانشناسی هنر، نسل دوم انسانشناسان هنر، ویلیام فاگ، نانسی مان، آنتونی فورگ، دنیل بیبویک، تاریخ انسانشناسی هنر.
دانلود فایل اصلی مقاله با حجم 994 کیلوبایت
دیدگاهها