پراگماتیک هنر به مثابه الگوی روششناختی پژوهش هنر در ایران
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر اصغر ایزدی جیران
- دسته: انسانشناسی
- منتشر شده در 1391-04-01 11:59
تصویر: حاشیه گلیمی بنام «ورنی»؛ روستای لومه- دره، طایفه ترکمه، منطقه قره داغ، آذربایجان شرقی (عکس از ایزدی جیران، اردیبهشت 1391)
پژوهشهای هنر در ایران مدت زمان زیادی است که به دو حوزه پژوهشی عمده محدود شدهاند:
1) معنا. در واقع، ذهنیت پژوهشگران هنر (چه هنرهای قومی و چه هنرهای شهری) چنین شکل گرفته است که اساساً هنر برای انتقال معنایی است؛ یا به طور دقیقتر، هنر اطلاعاتی را رمزگذاری میکند تا مخاطب به هنگام مواجه آنها را رمزگشایی کند. گرچه این پیشفرض تا حدی در برخی از آثار هنری صادق است، اما در میزان و ماهیت آن مسائل عدیدهای وجود دارد.
.
.
2) تکنیکها. این سه مسأله، حداقل مواردی بود که به موضوع پژوهش معنا در هنر برمیگشت و اگر بخش اعظمی از پژوهش هنر در ایران بر محور معنا میگردد، ناچار است تا این موارد را در کار خود لحاظ کند؛ اما مسئله اساسی برای پژوهشهای معنا-محور زمانی به وجود میآید که اثر یا فعالیت هنری مورد بررسی اساساً برای انتقال مفهومی ذهنی نبوده است و اینجا واکاوی و استخراج مفاهیم صرفاً یک رویکرد تحمیلی است. هنری که متمرکز بر زیباییشناسی است و هدفش تأثیر زیباییشناختی بر مخاطب است نمیتواند به سطح تحلیل معناشناختی تقلیل یابد. در اینجا پژوهش معنا-محور باید جای خود را به پژوهش احساس-محور یا حس-محور بدهد و محقق به جای بررسی شیوههای معناسازی جامعه مورد مطالعه به بررسی «شیوههای دیدن» (کوت، 1989: 237) بپردازد: اعضای یک جامعه چه ویژگیهایی از جهان فیزیکی را برای تأثیرگذاری بر حواس انتخاب میکنند، ترجیح میدهند و لذا در نظام وسیعتر ارزشی ادغام میکنند (مورفی، 1992: 12). پژوهش هنر در ایران در این حوزه صرفاً به برخی از فنون زیباییشناختی، مواد، ابزارها و غیره «به شیوه ای منتزع از تولیدکننده یا تولیدکنندگان» پرداخته است و همین امر باعث فقر غنای پژوهشی گردیده است.
.
برای خواندن مطلب اصلی فایل PDF را از زیر دانلود کنید
حجم فایل: 280 کیلوبایت
دیدگاهها
مقاله بسیار مفیدی بود و امیدواریم روز به روز شاهد چنین مقالات کاربردی باشیم که هنر را بتوان با آن ها مورد تحلیل قرار داد