مرگ در برابر رانهی مرگ
- توضیحات
- دسته: روانکاوی
- منتشر شده در 1400-08-03 11:33
از مؤلفههای سینمای دوشان ماکاویف (Dušan Makavejev) علاوه بر مؤلفهی اصلی موج سیاه سینمای یوگسلاوی (اخذ هویت از سمپتوم به جای اخذ هویت از سامان نمادین) تأکید بر آزادسازی انرژی جنسی است که در خود صحنههای مقاربتی و جنسی بیپردهای دارد که افراد با گذر کردن و نادیده گرفتن عمدی موانع بازدارنده اجتماعی با یکدیگر مقاربت میکنند و دوربین در نماهای بسته آلتهای مردانه و زنانه را به تصویر میکشد. موضوعی که فاقد بار تجاری و عوامپسندانه بوده و تأثیر پذیرفته از تحولات اجتماعی سیاسی دههی خود است.
ورود و گسترش این مؤلفه در سینمای ماکاویف ملهم از جنبش ماه مه 68 است؛ جنبش ماه مه جنبشی علیه سرکوبهای مازاد بود. اگر سرکوب میل کودک به همخوابگی با والدین را سرکوب اولیه بدانیم که در پِی آن تمدن و ناخودآگاه شکل میگیرند (کودک اثری جنسی خام خود را در اثر حضور مقتدر پدر و چشمپوشی از میل به والدین را در فعالیتهای تمدنسازی مانند نویسندگی، ورزش، تحقیق و... مصروف میکند و ناخودآگاه به واسطهی سرکوب میل کودک به مقاربت با والدین شکل میگیرد) باقی سرکوبهای دوران بلوغ که از افراد تحت حاکمیت خود میخواهند انرژی جنسیشان را تنها در محدودهی خانوادهی دگرجنسخواه تک همسر مصروف کنند (امری که از پایههای تداوم دولتها است) را سرکوبهای مازاد مینامند.
از این نظر جنبش ماه مه جنبشی مارکوزهای بود که در آن علاوه بر ضرورت رهاسازی کار از یوغ سلطه و سرکوب کارفرماها و سرمایهدارها بر ضرورت آزادسازی نیروی جنسی هم تأکید میشد که سرکوب و کانالیزهسازی آن به دست دولتها صورت میگرفت. حضور این مؤلفه در سینمای یک سینماگر شرقی تحت حاکمیت سوسیالیسم نشان میدهد که کمونیسم بلوک شرق هم در ماهیت خود تفاوت چندانی با دولتهای کاپیتالیسم غربی نداشته است و با بازتولید همان ساختار، هر دو بلوک، مبتنی بر سرکوبِ دمودستگاه دولت و بوروکراسی بوده است. از منظری دیگر میتوان گفت که جنبش ماه می 68 جنبشی علیه هرگونه محدودیت و مرزبندی مشخص بوده است؛ علیه محدودیت روابط جنسی در حوزه خانواده، محدودیت دانش در حوزه دانشگاه و روابط استاد و دانشجو و محدودیت کار در حوزه کارخانه و رابطه کارگر و کارفرما و ساعات مقرر شده برای آن. از مؤلفههای برشمرده شده، محدودیت روابط جنسی تنها در حوزه خانواده و شورش علیه آن بیش از مؤلفههای دیگر متعلق توجه ماکاویف بوده است که بر مبنای آن محدودیتزدایی از روابط جنسی و آزادسازی آن در کنار رهاسازی نیروی کار از محدودهی رابطهی کارگر-کارفرما شرط موفقیت انقلابها و رهاسازی افراد از یوغ سلطه و سرکوب است. سینمای ماکاویف نگاه بدبینانهای به موضوع رهاسازی انرژیهای جنسی از بند محدودیتها و قراردادها داشت. او عقیده داشت که افراد تحمل آزادی را ندارند؛ زمانی که افراد در شرایط آزادی قرار میگیرند که خودشان معنا، ارزش و میزانها را تعریف و تعیین کنند تکیهگاهی وجود ندارد که امور گفتهشده یعنی معنا، ارزش، میزان و... را برای آنها صورتبندی و تعریف کند و این خودِ افراد هستند که بایستی آنها را صورتبندی کنند. به همین دلیل این آزادی یک آزادی تحملناپذیر و خفقانآور است که در آن هیچ تکیهگاه و پایهای وجود ندارد تا افراد به آن تکیه کنند. امری که میتوان آن را به زبان لکانی اینگونه صورتبندی کرد؛ مرگ در برابر رانهی مرگ. رانهی مرگ رو بهسوی جاودانگی دارد و افراد تلاش میکنند مرزهای محدود یک اجتماع بینالاذهانی نمادین را پشت سر گذاشته و از آن فراتر بروند. این اجتماع بینالاذهانی که با عاملیت یک قدرت مرکزی بسته میشود، میتواند مبتنی بر یک ایدئولوژی لیبرالی، سوسیالیستی، مسیحی و... باشد که کارکرد قانون مدرسه دانشگاه مذهب اقتصاد خانواده و... را تعریف میکند، برای افراد تحت حاکمیت خود معنا و ارزش را تعیین میکند، در زندگی چه اهداف و غایاتی را دنبال کنند، از چه اموری چشمپوشی کنند و تلاش میکند تا هیچ مورد تعریفنشدهای وجود نداشته باشد، همهچیز میان افراد و برای افراد قابلانتقال و قابلبیان باشد. این فراروی از مرزهای بسته و تعیینشدهی نمادین که حرکت بهسوی جاودانگی است در خود حاوی یک ژوییسانس و کِیف مازاد هم است اما همانگونه که گفته شد افراد حاضرند با مرگ خود روبرو شوند اما با ژوییسانس خود روبرو نشوند و تنها از آزادیها و لذتهایی بهرهمند شوند که مرزهای محدود یک سامان نمادین برای آنها تعریف کرده است.
برای توضیح این امر و موضع ماکاویف نسبت به آن بر سه فیلم ماکاویف که در آن سالها ساخته شدهاند و از بهترین آثار او هستند تمرکز میکنیم؛ انسان پرنده نیست (1965)، اسرار ارگانیسم (1971)، فیلم دلپذیر(1974). در این سه فیلم بر این موضوع که چگونه ضرورت آزادسازی انرژی جنسی که در ابتدا مضمونی ضمنی در کارهای ماکاویف بوده است اما رفتهرفته با وقوع جنبش ماه می 68 به محتوای اصلی آثار او بدل شده است میپردازیم اما پیش از آن بایستی مؤلفه اصلی موج سیاه یوگسلاوی را اندکی توضیح داد.
برای خواندن این مقاله تحلیلی و مفصل اصل مقاله را از لینک زیر دنبال کنید