يادداشتهايي درباره نشانهشناسي ديداري
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مرضیه اطهاری نیک عزم
- دسته: نشانهشناسی
- منتشر شده در 1391-04-23 13:28
نشانهشناسي ديداري[1]، يكي از شاخههاي نشانهشناسي است كه امروز طرفداران زيادي پيدا كرده است. موضوع مورد بررسي اين شاخه از نشانهشناسي، تصوير[2] يا به عبارت دقيقتر آيكون (شمايل)[3] است.
نشانهشناسي به عنوان ابزاري كاربردي سعي دارد اين پديدهها را به عنوان نظامهاي نشانهاي مورد بررسي قرار دهد. شايان ذكر است كه نشانهشناسي ديداري براي نخستين بار در اروپا، به ويژه در فرانسه از دهه 60 و با رولان بارت[4] آغاز شد. بارت اولين كسي بود كه نشانهشناسي تصويري يا آيكونيك[5] را مطرح كرد و مدلهايي براي تجزيه و تحليل تصاوير و اشياء به كار گرفت كه بعدها مبناي نظريات ديگري با نام نشانههاي اجتماعي[6] شدند كه در آن منطق، روشهاي تشكيل تصاوير، شبكههاي معنايي منشعب از آن مورد تحليل قرار گرفت كه همه مربوط به زبان ديداري[7] بود.
پس از آن اومبرتو اكو[8] در مقالهاي با نام نشانه شناسي پيامهاي ديداري كه در سال 1970 در مجله "ارتباطات"[9] به چاپ رسيد، نظامهاي نشانهاي مختلف را مورد تحليل قرار داد و اولين كسي بود كه نشان داد ميتواند نظرياتي وجود داشته باشد كه نظامهاي نشانهاي ديداري را كاملا مستقل از ساز و كارهاي زبان انساني مورد تحليل قرار دهد؛ البته نمي توان تاثير شارل سندرس پيرس[10] را بر روي اكو ناديده گرفت. در واقع پيرس نخستين كسي بود كه دو تايي بودن[11] نظام اروپايي را بر هم زد و آن را سه تايي كرد و تا آنجا پيش رفت كه گفت انسان خود نشانه است يا به عبارتي جهاني از نشانهها و معاني ميباشد. در دهه 70، گرماس[12] نشانهشناسي ديداري را به صورت ويژهاي در فرهنگنامه نشانهشناسي مورد بررسي قرار داد و ژان ماري فلوش[13] به طور گسترده در كتاب اسطوره شناسي چشم و روح، در باب نشانهشناسي تجسمي[14] آن را مطرح كرد و نشان داد كه معنا در فضاي دو بعدي ايجاد ميگردد. در سالهاي 1980، نشانهشناسي ديداري با مكتب مونترال كانادا (فرناند سن-مارتن)[15]، مكتب پاريس (ژاك فونتني) و مكتب ليژ [16]بلژيك (گروه مو)[17] گسترش يافت. در سال 1992، گروه مو كتابي با نام رسالهاي در باب نشانه ديداري[18] منتشر كرد كه در آن مباني فيزيولوژيكي ديدن مطرح گشته و نشان داد چگونه معنا با مشاهده اشياء ديداري شكل ميگيرد. در اين كتاب ميان نشانههاي تصويري يا شمايلي و نشانههاي تجسمي كه سه عنصر رنگ، بافت و فرم در آنها بسار دخيلاند، تفاوت قائل شدهاند.
پس از آن در سال 1995، ژاك فونتني از نشانهشناسان مكتب پاريس كتابي با نام نشانه شناسي ديداري[19] نگاشت كه در آن سوال اصلي اين بود كه چگونه معنا از طريق نور توليد ميگردد. چگونه انسان با نور به شناخت ميرسد؟ چگونه اشياء را تشخيص ميدهد؟ هر شكلي با قالبهاي ويژه مخصوص به خودش بيان ميشود و این وظیفه مخاطب است که به دنبال محتوای معنایی آنها بگردد. فونتنی در این کتاب نشان داد که دریافت، تجسم، عواطف و شناخت به نوعی با مسئله نور در ارتباطاند و در نظامهای نشانهای مختلف شکل دادن و هیئت بخشیدن به نور، به عنوان پدیدهاي فيزيكي و بيولوژيكي مسئله اساسي است و ژ.فونتني اين امر را در متون ادبي (تفسير شعرهاي پل الوار[20]، شاعر فرانسوي قرن 20)، در سينما و در تابلوهاي نقاشي مورد بررسي قرار داد. پس از آن ماري كاراني[21] نشانهشناس كانادايي در سال 1998 مسائل نظري ديگري را در اين حوزه مطرح كرد، نظريات مربوط به دريافت و شناخت از طريق تصاوير كه مورد توجه قرار گرفت. هنر ديدن، هنر فكر كردن، هنر توصيف كردن يك اثر تجسمي. او اذعان داشت كه مسئله ديدن مربوط به دريافت، تخيل و عواطف، فعل و انفعالات مربوط به حواس ما از دنياست كه بايد در نشانهشناسي ديداري مورد توجه و بررسي قرار گيرد. هر توليد هنري مربوط به يك دورهی تاريخي است كه ارزشها و تمدن آن دوره در قالب يك تفكر شخصي بيان ميشود كه آن هم در واقع نتيجه حساسيت و تفكر جمعي است كه از طريق اثر هنري نمايانده ميشود.
مسئله بسيار حائز اهميت "چگونه نشان دادن" و "چگونه فهماندن" است. آن قدرتي كه زبان انساني براي بيان بسياري از مفاهيم دارد، در هنر با نظامهاي نشانهاي ديداري محدود ميگردد كه درك و فهم اثر را پيچيدهتر ميكند، در واقع ميتوان تركيب و معناي گفتمانهاي ديداري را به ارزشهاي نشانهاي دنياي ديداري محدود كرد، با همه امكاناتي كه دنياي تجسمي در حوزه زيباییشناسي، اجتماعي، فرهنگي و غيره در اختيار مخاطب قرار ميدهد، در مورد تئاتر و سينما نيز ميتوان گفت كه نشانهها كاملا تركيبي و مكمل يكديگرند؛ زيرا نه تنها با نظامهاي نشانهاي غيركلامي از قبيل نشانههاي ديداري، شنيداري و غيره سر و كار داريم، بلكه زبان انساني، به عنوان يكي از مهمترين نظامهاي نشانهاي نقش عمدهاي را ايفا مينمايد. حتي ميتوان گفت كه متن نمايشنامه يا فيلمنامه خود يك فرازبان ديداري ميگردد كه راجع به زبان ديداري يعني صحنه آرايي، كورگرافي (حركات موزون روي صحنه و غيره) در تئاتر و يا سكانسهاي مختلف در سينما صحبت كرده و از قالبهايي استفاده مينمايد كه بيننده بايد براي آنها محتواي معنايي پيدا كند.
در پايان لازم به ذكر است كه امروزه، نشانهشناسي ديداري در دپارتمانهاي مختلف از جمله ارتباطات، تاريخ هنر، طراحی[22] و معماري و غيره مورد توجه قرار دارد و انجمن بين المللي نشانهشناسي ديداري در كانادا مشغول به فعاليت است كه نتيجه تحقيقاتشان در نشریه "ويزيو"[23] به چاپ ميرسد. دو مركز نشانهشناسي بلژيك، نشانهشناسي تئاتر و هنرهاي تجسمي، مراكز نشانهشناسي ايتاليا، فرانسه، برزيل و ديگر كشورها با اين نشریه همكاري دارند.
كتابنامه
CARANI, Marie (1999), « Voir, Penser, Décrire et Percevoir l’objet visual. L’épineuse question de l’applicabilité des modèles sémiotiques en domaine visuel », in : Visio, L’Outil Sémiotique, (Tools for Semiotics), La Revue de l’association internationale en sémiotique visuelle, volume 4, numéro 2, Eté 1999.
COSTANTINI, Michel (2002), L’image du sujet, Paris, L’Harmattan.
FONTANILLE, Jacques (1995), Sémiotique du visible. Des mondes de lumière, Paris, PUF.
[1] Sémiotique visuelle
[2] Image
[3] Icône
[4] Roland Barthes (1915-1980) منتقد و فيلسوف فرانسوي
[5] Icono-sémiologie
[6] Socio-sémique
[7] Langage visuel
[8] Umberto Eco (1932) نشانه شناس، فيلسوف و نويسنده ايتاليايي
[9] ECO, Umberto (1970), « Sémiologie des messages visuels », in Communications, n°15, Analyse des images, Paris, EHESS-CNRS, pp. 11-51.
[10] Charles Sandars Peirce (1839-1914) نشانه شناس و فيلسوف آمريكايی
[11] منظور رابطه دال و مدلول است كه سوسورآن را مطرح كرد و پس از آن يلمسف، زبان شناس دانماركي آن را به صورت صورتهاي بيان و صورتهاي محتوايي گسترش داد.
[12] Algirdas Julien Greimas & Joseph Courtés, Sémiotique.Dictionnaire raisonné de la théorie du langage, Hachette, 1979, pp. 281-282.
[13] Jean-Marie Floch (1947-2001) نشانه شناس و زبان شناس فرانسوی
[14] Jean-Marie Floche (1985), Petites Mythologies de l’œil et de l’esprit: Pour une sémiotique plastique, Hadès-Benjamin.
[15] Fernande Saint-Martin
[16] Ecole de Liège
[17] Groupe µ
[18]Traité du signe visuel
[19]Sémiotique du visible
[20] Paul Eluard (1895-1952)
[21] Marie Carani
[22] Design
دیدگاهها