اداها و پزهای روشنفکری / نگاهی به فیلم «برف روی کاجها»
- توضیحات
- نوشته شده توسط نرگس جهانبخش
- دسته: یادداشت 30
- منتشر شده در 1390-11-22 02:31
***½*
از سری یادداشت های سی امین جشنواره فیلم فَجر
پیمان معادی کار خود را به عنوان فیلمنامه نویس آغاز کرد در دو فیلم فرهادی به بازیگر دوستداشتنی و قابل احترام تبدیل گشت و حال قرار بر صحبت در مورد اولین فیلم او هستیم. برف روی کاجها محصول سینمای مستقل ایران است که داستان عاشقانهای را انتخاب کرده است.
فیلم برف روی کاجها سیاه و سفید است و این امر شاید تنها در سینمای ایران است که بدون هیچ هدفی رخ میدهد. فیلمساز دنیای بیروح معلم پیانو را که نقش آن را مهناز افشار بازی میکند در سیاه و سفید زیباتر دیده است و اگر چنین عملی بیشتر به یک ادا دربیاید چه بسا که تعداد فیلمهای سیاه و سفید سال به سال بیشتر شود.
معلم پیانو در ابتدا با شاگردان مختلفی روبهرو است که هیچ کدام ویژگی خاصی ندارند و تنها شاگرد اصلی او با دوستش گه گاهی تلفنی صحبت میکند. شاگردش دو جلسه غیبت دارد و معلمش برای پیدا کردنش از هیچ فعالیتی دریغ نمیکند. ویژگیهای خاصی از شاگرد و معلم مشاهده نمیکنیم. مهناز افشار را نمیشناسیم. تنها شخصیتی است که خیلی ساده و بیرنگ زندگیش را دنبال میکرده و هیچگاه تصور خیانت را هم نداشته است. چنین مواردی در مورد هر چیز دیگری میتوانست باشد اما چرا یک معلم پیانو که روح خاصی اغلبشان دارند و این معلم پیانو بیروح مانند معلم پیانوی هانکه بیروح است.
پیدا کردن شاگرد هم از آن دست مواردی است که هیچ توجیهی ندارد. دوربین همواره متحرک در فیلم از دیگر مورادی است که باز هم میتوانم بگویم به ادا تبدیل شده است. دوربین روی دستی که تصاویر سیاه و سفید به ما نشان میدهد که ما را با مهناز افشار همراه کند. شخصیتها در اوج دموکراسی زندگی میکنند که همان فضای روشنفکری را میتوان نام برد که خود مرد که گرفتار عشق نامتعارف است اعتراف میکند و زنش را ترک میکند. زن خیانت را راحتتر از خیانتهای فیلمهای دیگر میپذیرد و همه چیز جلو میرود. معلم پیانو که یک بار هم پیانو را لمس نمیکند! سعی در تغییر در زندگیش دارد. برای این تغییر هم مثل یک زن ایرانی منتظر نمیماند خودش پیش میرود و عشق جدید را پیشنهاد میدهد. او عشق جدیدی را میخواهد شروع کند عشقی که سن نمیشناسد همانطور که شوهرش بزرگتر به نظر میرسیده حال عشق جدیدش کوچکتر به نظر میآید.
پیمان معادی به عنوان یک فیلم اول، اثر خوبی را ساخته اما مشکل این است که او باید با فرهادی قیاس شود و شاید این امر در ناخودآگاه خودش هم وجود داشته که فیلمی بسازد که اگر ایدئولوژیهای دوستش را ندارد لااقل با برخی از مواردی که نام برده شد ظاهرسازی کند.