آشفتگی روایی ... / هیچ کجا، هیچ کس
- توضیحات
- نوشته شده توسط مجید رحیمی جعفری
- دسته: یادداشت های روزانه فجر 31
- منتشر شده در 1391-11-13 14:11
اولین فیلم بخش مسابقهای که در کاخ جشنواره اکران شد، هیچ کجا، هیچ کس ساخته ابراهیم شیبانی بود. سالهاست که منتقدان منتظر هستند جشنواره فجر هم مانند جشنوارههای معتبر جهانی صاحب فیلم افتتاحیه شود. فیلمهای افتتاحیه اغلب در بخش مسابقه حاضر نیستند و یک کارگردان صاحب نام آن را کارگردانی کرده است. ابراهیم شیبانی سومین تجربه کارگردانی خود را پس از دو فیلم زهر عسل و صحنه جرم ورود ممنوع پشت سر گذاشته است. سومین فیلمی که اگر از نظر اعتبار در حد و اندازه فیلم افتتاحیه نباشد ولی بازیگران سرشناس زیادی -حتی در کوچکترین نقشها- در آن ایفای نقش کردهاند؛ رضا کیانیان، محمدرضا فروتن، مهناز افشار، صابر ابر، افسانه چهره آزاد، بابک کریمی و آتیلا پسیانی. این تعداد بازیگر سرشناس خود سبب شد کاخ جشنواره در آغاز پر ازدحام شود.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که در سنیمای ایران وجود دارد علاقه کارگردانان به برخی فضاهاست. کارگردان به جای اینکه موقعیت و جغرافیای درام را بشناسد و از دل وقایع دراماتیک فضاسازی کند، برخی فضاها را در ذهن دارد که آنها را به درام تحمیل میکند. فضاسازی در هیچ کجا، هیچ کس نیز هم بدین گونه است. برخی فضاسازیها مانند لحظات تعقیب و گریز، تکرار در جابهجایی سکانسها، رجعت به گذشته و آیندهها برای نشان دادن برخی فضاهای زیبایی است که کارکرد دراماتیک ندارد. خیلی از رجعت به گذشتهها و توضیحها لازم نیست و آنقدر نیز این رفت و برگشتها زیاد میشود که مخاطب را سردرگم میکند.
مهمترین مورد دیگری که در سینمای ما ضعف دارد و هیچ کجا، هیچ کس نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ تعلیق است. تعلیق از یک انتظار مخاطب در لحظات دراماتیک و کشمکشها باید صورت پذیرد؛ در صورتی که مخاطب در سینمای ما در انتظار و شوق گره گشایی قرار نمیگیرد بلکه اطلاعاتی از یک واقعه در اختیارش قرار میگیرد که برایش چندان اهمیت ندارد و به یکباره در یک اقدام که از سیر روابط علی و معلولی شکل نگرفته، غافلگیر میشود. هیچ کجا، هیچ کس نیست پر از چنین وقایعی است. هیچ جایی برای مقصد برای هیچ کس وجود ندارد و با اتفاقاتی روبهرو میشویم که هیچ منطقی ندارد. قتلها اغلب اتفاقی است و به نحوی کارگردانی شده که مخاطب یکه خورد و کارگردان به گونهای بیش از اینکه عملش منطقی باشد شیفته این میشود که چه صحنهای خلق کرده است. ارتباطها نیز در فیلم به همین گونه است معلوم نیست چگونه و چه زمانی داوود و یلدا عقد کردهاند! چگونه شوهر مادر مهران او را نمیشناسد! پدرِ مهران چه مشکلی دارد! رابطه مهران -با آن سن و سال!- چرا از جنس بچههای طلاق 15 ساله است! چرا اغلب شخصیتها خیلی خوب استفاده از اسلحه را بلد هستند!
خط روایی زمانی میتواند شکسته شود که ساختار اصلی وجود داشته باشد. وقتی کارگردان و فیلمنامه نویس بخواهند برای به وجود آوردن نوآوری از هر کجا که خواستند و به هر نحوی خط روایی را بشکنند ولو به از دست رفتن منطق روایت نتیجه چنین چیزی میشود که فیلم داستانگویی چون هیچ کجا، هیچ کس کاملا سردرگم میشود.
داستان فیلم بدعت خاصی ندارد و بارها و بارها چنین داستانهایی گفته شده و فیلمهای مشابهی وجود دارد؛ اما فیلم خود را به گونهای معرفی میکند که دغدغه کلانتری در پسزمینه این وقایع دارد. در اوایل فیلم متوجه میشویم با تورم نرخ ارز و سکه مواجه هستیم و سپس صدای روی فیلم -که از تلویزیون صرافی به گوش میرسد- از حضور غلامحسین محسنی اژهای دادستان کل تهران در خوزستان و پیگیری واقعه اختلاس سه هزار میلیاردی صحبت میشود. یکی از دغدغههای فیلم این است که مشکلات اقتصادی چه تبعاتی ممکن است داشته باشد و چه انسانهای بیگناهی درگیر مسائل حادی شوند؛ اما چنین دغدغه کلانی کاملا برای این فیلم شوخی است. چون از همان صحنه و یک دیالوگ دیگر مبنی بر افزایش نرخ سکه چیز دیگری وجود ندارد. به تازگی فیلم کشتن به سهولت killing Them Softlyساخته اندرو دومینیک و بازی برد پیت در آمریکا با پسزمینه مشکلات اقتصادی ساخته شده که در مقایسه شیبانی میتواند دغدغه چنین مسائل کلانی را بیش از پیش متوجه شود. پیشنهاد میکنم فیلم برای اکران عمومی یک بازنگری در ریتم و نوع تدوین نیز بشود تا مورد استقبال بهتری قرار گیرد.
پسنوشتار: سیستم دیجیتال نمایش هم از دستاوردهای فجر امسال است! جایی که دقایقی از فیلم را با مشکل روبهرو میکند مارک ویدئو پروژکتور مشخص میشود و سیستمهای تنظیمی. از سالنهای مجاور هم که سر و صدا کم وارد سالن نشد و حق این فیلم در اوان خود را تضعیف کرد.