نگاهی بر سایه روشن؛ فیلمی تجربی ساخته فرزاد موتمن
- توضیحات
- نوشته شده توسط مرتضی اسماعیل دوست
- دسته: یادداشت فجر 32
- منتشر شده در 1392-11-28 13:40
فیلم در مورد مردی است به نام رامین که دچار فراموشی گردیده و با کمک زنی پرستار سعی دارد حافظهاش را بدست آورد. این جمله پوسته ظاهری قصهای است که در لایههای زیریناش، میتوان به مفاهیم عمیق فلسفی حصول یافت. حقیقت در سایه روشن، حلقه مفقودهای است که در مرز باریکی از توهم آرمانی قرار دارد و همانند دیالوگ زیبایی که از زبان شخصیت اصلی فیلم بیان میشود، معنای حقیقت را میتوان از هر زاویهای به نحوی متفاوت فهم نمود و رهیافت بدان بسته به آن دارد که از کدامین دریچه سعادت نگریسته شود. رامین روشن با نقش آفرینی محمدرضا فروتن، انگار به دنبال بهانهای بوده که ذهنش را خالی از انباشت دقایق شومی نماید كه برخلاف رویاهای عاشقانه اش ضبط گردیده است و حادثه فراموشی او را در تصرف دستیابی به ذهنیتی مجدد گسیل می دارد تا همچون کودکی بدون پیش آگاهی، با صفحه ای سفید از زیباییهای بصری همراه گردیده و هر آن چه در پستوی باورش در طی سالها حسرت از یاد رفته را مجددا به چنگ آورد.
موتیفهای تصویری از لذت خوردن سیب در برابر شخصیتهای سه گانه فیلم که رامین را به خاطره ای دور از مادرش سوق میدهد. از آن جمله حسرتهاست که بر نگاه افسوس بازنمایی میگردد. کشمکش درونی میترا پناهی، همسر دوم رامین و دختر همسر اول اش در جهت ایجاد داده هایی متفاوت از واقعیت و سوق دادن ذهن بیمار رامین به سمت خروجی منحصر به علایق خود، برآوردی است از ذات آرمانگرای آدمی که به دنبال رسیدن به واقعیتی است که خود در آرزوهايش ترسیم نموده است، در حالی که حقیقت در دورترین نقطه ممکن وجود دارد. فرزاد موتمن پس از ساخت فیلمهای سطحی همچون جعبه موسیقی، پوپک و مش ماشاالله و بیداری، این بار اثری به غایت سینمایی را به بار مینشاند، با این توضیح که اگر آثار ارزشمندی همچون شبهای روشن، هفت پرده و صداها بیشتر مرهون داستان متفکر سعید عقیقی در فیلمنامه نویسی بوده است، سایه روشن شخصیترین فیلم فیلمسازی با دانش به نام فرزاد موتمن است. در طی سالهای دراز میتوان از گذر نگاتیو بر پرده سینما، فیلم هایی را مثال زد که نمایشگر ذهنی گمشده بودهاند، همچون فیلم مردی بدون گذشته ساخته فیلمساز فنلاندی-کوریسماکی- که تصویرگر ترمیم خاطرات متلاشی شده از گذشته مرد توسط زنی ناشناس است؛ اما در فیلم سایه روشن، فراموشی تنها یک بخش از پازل معمایی است که هنرمندانه به ترکیبی مهندسی دست یافته و درامی روانکاوانه را خلق نموده است. در این میان حقیقت، قربانی محضی است که از سیطره جنونآمیز شخصیتها به تاراج مي رود. لوکیشن ثابت فیلم با شکل هندسی و سقف كوتاه اتاق و پله هایی مارپیچ به القای حس رازآلودی و فضای بسته روابط و درون مايه تعليق در فیلم کمک مینماید و نورپردازی در سایه روشنی مواج، تداعيگر حس دروني شخصيت ها است. همچنین کارکرد وجود تصاویری خارج از قابهای ساخت فیلمساز که از دریچه تلویزیون به گوش میرسد، برملاکننده تضاد درونی از محدوده قلب تلویزیون به کشمکش بیرونی رخدادها در فیلم سایه روشن است. موتمن با مهندسی دقیق اتفاقات و چیدمان صحیح روایت پردازی كه بر پایه ذهنی فروپاشیده بنا گردیده است، مخاطب را به پیچش این داستان معلق می برد. فیلم با به کارگیری عناصر سینمای جنایی معمایی که از دالان بستری روانشناسی است به پیش می رود و قاب های محصور در دایره لوکیشینی محدود، یادآور نابودی و درهم تنیدگی ذهنیتی مشوش است.
در این میان دوربین به شکلی هنرمندانه و بدون عشوه گری، درگیری روان های مانده در دوراهی انتخاب از فهم حقیقت و یا دلسپاری به خوابهایی موهوم را تداعی میکند. تدوین هنرمندانه سایه روشن در پرتو فیلمنامهای منسجم تا بدان جا پیش میرود که دیگر تمایزی میان واقعیت و خیال به جا نمی ماند و آن جا می توان شعر شاعر را به یاد خواند که: " آیا او بود که در رویا دید پروانهای است؟ یا پروانه بود که به خوابش خود را او دید؟"
دیدگاهها