یادداشتی بر فیلم «دختر» / خیلی دور و خیلی دورتر
- توضیحات
- نوشته شده توسط خشایار سنجری
- دسته: یادداشتهای فجر 34ام
- منتشر شده در 1394-11-25 12:56
میرکریمی، در سینمایش از قصه گویی فرار می کند. او در یک حبه قند نیز با تکیه بر لحظه هایی درخشان، و نه قصهای درخشان، فیلمی مشوش ارائه کرد و با توسل بر دوربین قدرتمند حمید خضوعی ابیانه، سعی در پوشاندن خلا داستان را در فیلم اش داشت.در دختر نیز در بر همان پاشنه میچرخد.
میرکریمی، به بررسی رابطهی بین دو نسل پرداخته است که تفاوتهای بسیاری با هم دارند. یکی جوان است و با ارزش های سنتی میانهی خوبی ندارد، دیگری اما چنان غرق در کلیشه های ذهنیاش است که همگان را فدای نگاه خاصاش میکند.
اما میرکریمی در نمایش ویژگی های این نسلها موفق عمل نمیکند. او نسل جوان را در برش هایی کوتاه در رستوران و اتوبان به تصویر میکشد و تصویری سطحی از خواسته ها و آمال این بخش از اجتماع ارائه میکند. برای دست یابی به شمایل نسل جوان و موشکافی نیات و درونیات این نسل، باید به سینمای شهبازی رجوع کرد. فیلمسازی که در خلق فضا بسیار موفق عمل میکند و به دام پرداخت های سطحی نمیافتد.
کاراکتر عمه فرزانه با بازی مریلا زارعی، پرداخت دراماتیک محدودی دارد و نوع رابطهاش با فرهاد اصلانی، عقیم می ماند. روابط علت و معلولی در جنگهای خانوادگی مشخص نمی شود و ناهید ( همسر اصلانی ) با انفعالی آزاردهنده، در گوشهای از فیلم فراموش و رها میشود.
فیلمساز به جای ریشهیابی معضلات خانوادگی، همه چیز را فدای پرداخت مینیمالش میکند. این موضوع، همان نکتهای است که سبب شده فیلم امروز هم نتواند قصهاش را با زبان سینما بیان کند و صرفا اسیر بازی بیکلام پرویز پرستویی می شود. این در حالی است که اگر میرکریمی، با گنجاندن دیالوگ برای این قهرمان ساکت، می توانست تصویر بهتر و ملموس تری از مردی آزاردیده و مظلوم به نمایش درآورد.
میرکریمی در مضمونی مشابه در فیلم درخشان خیلی دور خیلی نزدیک، اختلاف عاطفی و ادراکی بین دو نسل را با تکیه بر قصهای سرشار از جزییات، به تصویر درآورد. او در خیلی دور خیلی نزدیک، قصه و مخاطباش را در پیچ و تاب های داستانی، تنها نمی گذارد و با پرداختن به فراز و نشیب های دراماتیک، فیلمی درخشان را خلق می کند، اما در دختر، پس از گذشت سالها، همان تم را با نگاهی مینیمال، به مسیری نادرست کشانده است.