میرکریمی، در سینمایش از قصه گویی فرار می کند. او در یک حبه قند نیز با تکیه بر لحظه هایی درخشان، و نه قصهای درخشان، فیلمی مشوش ارائه کرد و با توسل بر دوربین قدرتمند حمید خضوعی ابیانه، سعی در پوشاندن خلا داستان را در فیلم اش داشت.در دختر نیز در بر همان پاشنه میچرخد.
استفاده از شخصیت محوری پیرمردی آلزایمری و جوانی دوقطبی در فیلم، برای فیلم سازان، بستر حاصلخیزی را فراهم میکند تا با مطالعه ی دقیق پیرامون ویژگی های این دسته از افراد ، درامی گیرا و حساب شده را خلق کند. اما کارگردانان این دو ایده که از دو نسل کاملا متفاوت سینمای ایران هستند ، از این موقعیت مناسب استفاده نکردند و با خلق کاراکترهایی دست و پا بسته ، خود را در دایره ی محدود تکیه بر توانایی های بازیگر نقش اصلی ، به دام انداختهاند.
ادامه مطلب نگاهی به فیلمهای«کفشهایم کو»؟ و «برادرم خسرو» / ایده هایم کو؟
ساختن فیلم با دغدغههای اجتماعی، در سینمای ایران سالهاست که رواج دارد و اکثر محصولات سالانهی سینمای ایران داعیه واکاوی مسائل روز اجتماعی و بحرانهای جوانان را دارند. در این بین، تنها آثاری میتوانند در ذهن مخاطب ثبت شوند که با قصهای حساب شده و فیلمنامهای با فراز و فرودهای دراماتیک، حرفی برای گفتن داشته باشند. فرهادی، با تکیه بر تم دروغگویی و فروپاشی در طبقه متوسط، سهم خود را در این ژانر ادا کرده است. کاهانی، با نگاه ابزوردش به مشکلات اجتماعی، در سینمای ایران نامی برای خود دست و پا کرده است. فیلمسازانِ دیگری نیز در این عرصه گام نهادهاند و موفقیت هایی کسب کردهاند. اما درمیشیان با بغض، اثبات کرد که جوانان نسل امروز را به خوبی می شناسد و با آمال و آرزوهای آنها کاملا آشناست. در عصبانی نیستم، بغض فروخفتهی جوانی را به تصویر کشید که موانع بسیاری بر سر راهش وجود داشت.
اصولا نمی توان میل سینمادوستان به تماشای فیلم را به جشنواره محدود کرد. آنهایی که جشنوارهرو حرفهای هستند، به دقت آخرین اخبار آثار سینمایی را پیگیری میکنند و دقیقا میدانند هم اینک که شما در حال مطالعهی این متن هستید، چه فیلمهایی در مرحلهی پیش تولید، صداگذاری، اتالوناژ و یا ساخت موسیقی هستند. پس، با مخاطبانی کاملا هوشیار و با اطلاعاتی موشکافانه مواجه هستیم. این دست از مخاطبین، مسلما در طی سالها تماشای فیلم ایرانی، فیلمسازان محبوب خود را یافتهاند و مسیر فیلمسازی آنها را به دقت بررسی کردهاند. حال، این فیلم بینهای حرفهای، در مواجههی اول با فهرست فیلمهای حاضر در بخش سودای سیمرغ ، واکنشهای متفاوتی خواهند داشت که به ارزیابی آنها خواهم پرداخت.
ادامه مطلب حکایت های جشنواره ای / بخش اول
گریس، قهرمان فیلم دستین دانیل کرتن ، دختر زخم خوردهای است که بر خلاف ظاهر محکم و مصمماش، روانی پر آشوب داشته و سوالات بیپاسخ متعددی بر ذهن پریشانش حکمفرمایی میکند. او به دنبال ثبات روحی و یافتن راهی برای تسلط بر عواطف جوشانش است و در مسیر این جستجو، با مرد جوانی همراه میشود که توانسته با اوضاع حاکم بر زندگیاش کنار آمده و از دل خانوادهای پرشور و سرشار از مهر – که سرپرستی او را برعهده گرفته بودند – به حیاتش سر و سامان دهد. همراهی و دوستی دو انسان با قلبی پر از اندوه و افسوس گذشتهای ناکام ، فراز و نشیبهای فراوانی در خود میبیند که لحظات خوش و تلخ بسیاری را به دنبال دارد. اما عشق میان آنها است که تلخی بیپایان فیلم را کمی شیرین میکند.
ادامه مطلب نگاهی به فیلم short term 12/ کوسه ای که هشت پایش را خورد
مارتی، مرد مجردی است از یک خانواده ی اصالتا ایتالیایی که با مادر پیرش زندگی می کند. او یک کاتولیک تمام عیار و معتقد است که شاگرد یک مغازه قصابی ست. مان ، با ظرافت ،روزمرگی حاکم بر زندگی او را به تصویر در می آورد ، به گونه ای که حس یکنواختی روزگار مارتی ، بیننده را به همدلی با او فرا می خواند. مکالمه ی مارتی با دوستش در کافه ، راجع به برنامه ریزی برای تفریح شبانه ، نمایی ست که بی هدفی و دلسردی ساعات پیش روی مارتی را گواهی می دهد. آنها هیچ برنامه ای برای روز تعطیل ندارند و هیچ گزینه ای هم پیش روی خود نمی بینند و تنها از هم دیگر می پرسند : "تو دوس داری امشب پی کار کنیم ؟"
ادامه مطلب نگاهی به فیلم مارتی دلبرت مان/ بوی خوش زن
عشق در سینمای ایران ، حدیثی است که بارها در فیلمهای مختلف به آن پرداخته شده است و این تفکر پیرامون این ژانر وجود دارد که دیگر قصهی بدیعی برای نقل کردن نمانده است. اما این قصهی پرتکرار و ظاهرا به پایان خط رسیده، در هر روایتی، طعم خاصی دارد و فیلمسازان ایرانی، هر یک از زاویه نگاه خود به این موضوع ژرف انسانی پرداختهاند. پوشاندن نوع خاصی از جامهی قصه بر تن حدیث عشق، وجه تمایز بسیاری از فیلم ها در ژانر عاشقانه است. برخی فیلمها با جنس متمایز و غریب عشقی که به تصویر میکشند خود را مطرح می کنند و مخاطب را غرق در تماشای شکلی متفاوت از بیان و ابراز عشق می کنند. مثل در دنیای تو ساعت چند است و چیزهایی هست که نمی دانی. بعضی از عاشقانهها مانند نفس عمیق ، از عشقهای نافرجام و تلخی سخن میگویند که حدیث نفس بسیاری از جوانان نسل امروز است و با مایه های اجتماعی ترکیب شده است. برخی نیز همچون چند متر مکعب عشق ، از مرارت های وصال می گویند و با تکیه بر فضاسازی ، قصه ای ساده را به شکلی تاثیرگذار و ماندگار به مخاطب عرضه می کنند. ارغوان نیز در جریان فیلم های عاشقانه ی ایرانی ، مسیری خاص را در پیش می گیرد. امید بنکدار، یکی از کارگردانان فیلم ، درباره فیلم «ارغوان» چنین می گوید: "موسیقی و عشق دو تم پررنگی است که در فیلم دیده میشود و در قصه اولیه هم به همین شکل به آن پرداخته شده است".
ادامه مطلب نقد فیلم «ارغوان»/ تنهایی پرهیاهو
سامان مقدم کارگردان گزیده کاری است که کمدی سیاسی– انتقادی و جریان ساز «مکس» و عاشقانه ی بدیع و ساختارشکن «کافه ستاره» را در کارنامهی سینمایی خود دارد. مقدم پس از فیلم «یک عاشقانهی ساده» که با ضعف های متعددی در پردازش شخصیت ها و حیات بخشی به انگیزههای فردی آنها در متن فیلم نامه مواجه بود، بار دیگر سراغ کمدی انتقادی دیگری رفته که فیلم نامهاش را مانی باغبانی و مونا زاهد نوشته اند.
ادامه مطلب بعضی ها نوستالژیکشو دوس دارن/ نگاهی دوباره به نهنگ عنبر