بازگشت به آغوش تمدن / نگاهی به فیلم ساحل The Beach
- توضیحات
- نوشته شده توسط نرگس جهانبخش
- دسته: یادداشت سینمای اروپا
- منتشر شده در 1390-08-11 16:15
کارهای دنی بویل را میتوانیم در هر ژانری ببینیم. او به هر جایی که بخواهد سرک میکشد و یک فیلم خوب حاصل آن است. برای وارد شدن به بحث فیلم ساحل The Beach لازم میدانم توضیحاتی را ارائه دهم. فیلم 127 ساعت 127 Hoursدنی بویل از آن دسته فیلمهایی بود که برایم خیلی جالب بود. شاید برخی فکر کنند فیلمسازی در بین یک صخره که بویل دوربین خود را به آنجا برده تا فیلمی اقتباسی از 127 ساعتی که آرون رالستون در آن صخره گذرانده بسازد حال فیلمی از همین کارگردان به من پیشنهاد شد تا در موردش بنویسم. 127 ساعت را قرار بود دوست دیگری بنویسد و به من گفته شد این فیلم موضوعش شبیه 127 ساعت است. تجربه تماشای ساحل پس از 127 ساعت سبب یادداشتی تطبیقی خواهد شد.
ریچارد (لئوناردو دیکاپریو): گاهی شما رویا میبینید یا گاهی هم کابوس میبینید؛ اما شما هرگز انتظار ندارید چیزایی براتون اتفاق بیوفتن که مثل اتفاقات فیلمها میمونن و وقتی اونها واقعا اتفاق مییوفتند شما احساس متفاوتی دارید. احساسی عمیقتر و واقعیتر.
پس ریچارد درگیر ماجرایی خاص میشود که خود در آغاز فیلم اذعان دارد به سختی میتواند پیشنهادات عجیب را رد کند. سفر به یک جزیره رویایی نیاز به همسفر دارد و به همین خاطر او اتین و فرانسوا را هم همراه میکند. پس از اینکه به جزیره میرسند متوجه کشت مواد مخدر میشوند و مسیر سعب العبور را رد میکنند و متوجه میشوند به جامعهای نو راه یافتهاند. همه کسانی که فکر میکردند ناپدید شده بودند زندگی جدیدی را شروع کردهاند.
دنی بویل فیلم ساحل را با اقتباس از رمان الکس گارلند ساخت که پس از آن در دو فیلم 28 روز قبل 28 Days Later و سانشاین Sunshine هم با یکدیگر همکاری داشتند. گارلند متخصص خلق موقعیتاهخصص خلق موقعیتکاری داشتند.ارلند ساخت که پس از ان دو فیلم 28 روز قبل و در موردش بنویسم. 127 ساعت را قرار بود دوست دیگری بنویسد های عجیب و غریب در ادبیات است که از نمونههای بارزش هرگز نگذار بروم Never Let Me Go است. در ساحل انسان امروزی که نمونههای آن از غرب –آمریکا و فرانسه- انتخاب شدهاند به تمدنی دیگر پای میگذارند که تفاوت بسیاری با خود دارند و در دل آن تمدن جامعهای را برمیگزینند که بدویت را برگزیدهاند. قوانینشان کاملا بدوی و کدخدامنشی است. سال (تیلدا سوئینتون) یکی از اولین افرادی است که شهر را پس زده و به بدویت روی آورده است. او در کنار اولین افراد برای جامعه کوچکشان قوانینی را مدون کردهاند. کسی حق خروج از جزیره را ندارد مگر برای خرید آن هم همراه یکی از افراد مورد اطمینان و از این دست قوانین.
بویل ابتدا با همان لحن دوست داشتنی فیلمهایش با فیلمبرداری چشمنواز، تدوین در خدمت اثر و موسیقی کاملا مناسب تصویری از این بدویت نشان میدهد که مخاطب را عاشق آن کند. مخاطبانی که اغلب در شهرها هستند و زندگی پرترافیکی را پشت سر میگذارند با تصاویر دیدنی فیلم ساحل روبهرو میشوند. لحظاتی که انسان خود را بیشتر میشناسد دور از تمام هیجانات شهری. لحظاتی که عشق را در مییابد و چقدر زیباست فیلمبرداری زیرآبهای فیلمبردار ایرانی الاصل فیلم. تمام این تصاویر خیلی زود رنگ میبازند و جامعهای حیوانی را به تصویر میکشد هرچند هنوز هم در اغلب افراد احساسات پاک وجود دارد.
زمانی جامعه آنها به شکل حیوانی در میآید که سرکرده آنها با ریچارد رابطه برقرار میکند و رابطهاش را جار میزند؛ سه نفر سوئیسی میان آنها مورد حمله کوسه قرار میگیرند و یکی کشته و دیگری مجروح میشود؛ افرادی به واسطه نقشه جا گذاشته ریچارد وارد جزیرهاشان میشوند و این چالشها همه از سوی سال با یک رویکرد جامعه حیوانی حل میشود. رابطه ریچارد و فلیسیته را به هم میزند، چون هیچ کس حق ندارد وارد جزیرهاشان شود مرد سوئیسی را رها میکنند و ریچارد باید روزها را برای گرفتن نقشهی جزیره سپری کند بدون آنکه توریستها متوجه شوند. او حتی حاضر است ریچارد را بکشد تا جامعه بدوی و حیوانیاش از هم نپاشد.
بویل جامعه شهری، قانونمند و امروزی را به همین شکل میپسندد و در چنین شرایطی انسان را سوای تکنولوژی نمیبیند. این مسئله چند ساله بعد در 127 ساعت به طور کاملتری بدان پرداخته میشود. آرون (جیمز فرانکو) درست است که علاقه خاصی به طبیعت بکر دارد اما رویایش نوشیدن کوکاکولا و بازگشتن کنار دوستان و خانوادهاش هست. آرون برای رفتن به یک پارتی قرار هم میگذارد و در خیالش بدان جا پرواز میکند. انسان امروزی با چنین شرایطی است که میتواند هویت انسانی خود را داشته باشد هر چند همین جامعه متمدن هم رو به رفتارهای حیوانی میآورد و جنگها را به وجود میآورد از راه کاشت مواد مخدر –چنان که در فیلم ساحل بدان اشاره میشود- یا قاچاق کودکان و گدایان –در میلیونر زاغه نشین- امرار معاش کنند باز هم شخصیتهای داستانهای دنی بویل به میان تمدن بازمیگردند. طبیعت مقام والایی در آثار او دارد ولی شهر جایگاهش طور دیگری است. در مصاحبهای از بویل میخواندم که عاشق شهر است و خود را شخص شهری میداند، پس بیراه نیست که آرون و ریچارد در دو فیلم مذکور به شهر بازمیگردانند و این بازگشت را نمیتوان به حل مشکلات درام در روند هالیوودی -که فیلم پایان خوش داشته باشد- ربط داد. با توجه به مقدمه یادداشت میتوانم بگویم تجربه دیدارم از 127 ساعت با دیدن فیلم ساحل کامل شد.
نمره منتقد به فیلم از 10 (7.2)
دیدگاهها