اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

بازگشت به آغوش تمدن / نگاهی به فیلم ساحل The Beach

 

 فیلم ساحل

کارهای دنی بویل را می‎توانیم در هر ژانری ببینیم. او به هر جایی که بخواهد سرک می‎کشد و یک فیلم خوب حاصل آن است. برای وارد شدن به بحث فیلم ساحل The Beach لازم می‎دانم توضیحاتی را ارائه دهم. فیلم 127 ساعت 127 Hoursدنی بویل از آن دسته فیلم‎هایی بود که برایم خیلی جالب بود. شاید برخی فکر کنند فیلمسازی در بین یک صخره که بویل دوربین خود را به آن‎جا برده تا فیلمی اقتباسی از 127 ساعتی که آرون رالستون در آن صخره گذرانده بسازد حال فیلمی از همین کارگردان به من پیشنهاد شد تا در موردش بنویسم. 127 ساعت را قرار بود دوست دیگری بنویسد و به من گفته شد این فیلم موضوعش شبیه 127 ساعت است. تجربه تماشای ساحل پس از 127 ساعت سبب یادداشتی تطبیقی خواهد شد.

ریچارد در پی ماجراجویی به تایلند پای می‎گذارد و پس از گشت و گذاری در بانکوک با سرنوشت عجیبی روبه‎رو می‎شود که دیالوگ زیر به خوبی گویا است:

ریچارد (لئوناردو دی‎کاپریو): گاهی شما رویا می‎بینید یا گاهی هم کابوس می‎بینید؛ اما شما هرگز انتظار ندارید چیزایی براتون اتفاق بیوفتن که مثل اتفاقات فیلم‎ها می‎مونن و وقتی اون‎ها واقعا اتفاق می‎یوفتند شما احساس متفاوتی دارید. احساسی عمیق‎تر و واقعی‎تر.

پس ریچارد درگیر ماجرایی خاص می‎شود که خود در آغاز فیلم اذعان دارد به سختی می‎تواند پیشنهادات عجیب را رد کند. سفر به یک جزیره رویایی نیاز به همسفر دارد و به همین خاطر او اتین و فرانسوا را هم همراه می‎کند. پس از این‎که به جزیره می‎رسند متوجه کشت مواد مخدر می‎شوند و مسیر سعب العبور را رد می‎کنند و متوجه می‎شوند به جامعه‎ای نو راه یافته‎اند. همه کسانی که فکر می‎کردند ناپدید شده بودند زندگی جدیدی را شروع کرده‎اند.

 

دنی بویل فیلم ساحل را با اقتباس از رمان الکس گارلند ساخت که پس از آن در دو فیلم 28 روز قبل 28 Days Later و سانشاین Sunshine هم با یکدیگر همکاری داشتند. گارلند متخصص خلق موقعیت‎اهخصص خلق موقعیتکاری داشتند.ارلند ساخت که پس از ان دو فیلم 28 روز قبل و در موردش بنویسم. 127 ساعت را قرار بود دوست دیگری بنویسد ‎های عجیب و غریب در ادبیات است که از نمونه‎های بارزش هرگز نگذار بروم Never Let Me Go است. در ساحل انسان امروزی که نمونه‎های آن از غرب –آمریکا و فرانسه- انتخاب شده‎اند به تمدنی دیگر پای می‎گذارند که تفاوت بسیاری با خود دارند و در دل آن تمدن جامعه‎ای را برمی‎گزینند که بدویت را برگزیده‎اند. قوانینشان کاملا بدوی و کدخدامنشی است. سال (تیلدا سوئینتون) یکی از اولین افرادی است که شهر را پس زده و به بدویت روی آورده است. او در کنار اولین افراد برای جامعه کوچکشان قوانینی را مدون کرده‎اند. کسی حق خروج از جزیره را ندارد مگر برای خرید آن هم همراه یکی از افراد مورد اطمینان و از این دست قوانین.

 

فیلم the beachبویل ابتدا با همان لحن دوست داشتنی فیلم‎هایش با فیلمبرداری چشم‎نواز، تدوین در خدمت اثر و موسیقی کاملا مناسب تصویری از این بدویت نشان می‎دهد که مخاطب را عاشق آن کند. مخاطبانی که اغلب در شهرها هستند و زندگی پرترافیکی را پشت سر می‎گذارند با تصاویر دیدنی فیلم ساحل روبه‎رو می‎شوند. لحظاتی که انسان خود را بیشتر می‎شناسد دور از تمام هیجانات شهری. لحظاتی که عشق را در می‎یابد و چقدر زیباست فیلمبرداری زیرآب‎های فیلمبردار ایرانی الاصل فیلم. تمام این تصاویر خیلی زود رنگ می‎بازند و جامعه‎ای حیوانی را به تصویر می‎کشد هرچند هنوز هم در اغلب افراد احساسات پاک وجود دارد.

 

زمانی جامعه آن‎ها به شکل حیوانی در می‎آید که سرکرده آن‎ها با ریچارد رابطه برقرار می‎کند و رابطه‎اش را جار می‎زند؛ سه نفر سوئیسی میان آن‎ها مورد حمله کوسه قرار می‎گیرند و یکی کشته و دیگری مجروح می‎شود؛ افرادی به واسطه نقشه جا گذاشته ریچارد وارد جزیره‎اشان می‎شوند و این چالش‎ها همه از سوی سال با یک رویکرد جامعه حیوانی حل می‎شود. رابطه ریچارد و فلیسیته را به هم می‎زند، چون هیچ کس حق ندارد وارد جزیره‎اشان شود مرد سوئیسی را رها می‎کنند و ریچارد باید روزها را برای گرفتن نقشه‎ی جزیره سپری کند بدون آن‎که توریست‎ها متوجه شوند. او حتی حاضر است ریچارد را بکشد تا جامعه بدوی و حیوانی‎اش از هم نپاشد.

 

بویل جامعه شهری، قانونمند و امروزی را به همین شکل می‎پسندد و در چنین شرایطی انسان را سوای تکنولوژی نمی‎بیند. این مسئله چند ساله بعد در 127 ساعت به طور کامل‎تری بدان پرداخته می‎شود. آرون (جیمز فرانکو) درست است که علاقه خاصی به طبیعت بکر دارد اما رویایش نوشیدن کوکاکولا و بازگشتن کنار دوستان و خانواده‎اش هست. آرون برای رفتن به یک پارتی قرار هم می‎گذارد و در خیالش بدان جا پرواز می‎کند. انسان امروزی با چنین شرایطی است که می‎تواند هویت انسانی خود را داشته باشد هر چند همین جامعه متمدن هم رو به رفتارهای حیوانی می‎آورد و جنگ‎ها را به وجود می‎آورد از راه کاشت مواد مخدر –چنان که در فیلم ساحل بدان اشاره می‎شود- یا قاچاق کودکان و گدایان –در میلیونر زاغه نشین- امرار معاش کنند باز هم شخصیت‎های داستان‎های دنی بویل به میان تمدن بازمی‎گردند. طبیعت مقام والایی در آثار او دارد ولی شهر جایگاهش طور دیگری است. در مصاحبه‎ای از بویل می‎خواندم که عاشق شهر است و خود را شخص شهری می‎داند، پس بیراه نیست که آرون و ریچارد در دو فیلم مذکور به شهر بازمی‎گردانند و این بازگشت را نمی‎توان به حل مشکلات درام در روند هالیوودی -که فیلم پایان خوش داشته باشد- ربط داد. با توجه به مقدمه یادداشت می‎توانم بگویم تجربه دیدارم از 127 ساعت با دیدن فیلم ساحل کامل شد.

 

 

 

نمره منتقد به فیلم از 10 (7.2)

 

 

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر

دیدگاه‌ها  

+2 #2 بهاره احمدی 1396-10-08 12:02
چقدر مطلب بدی خوندم... علاوه بر آشفتگی و نامفهوم بودن و ایرادات فاحش نگارشی و حتی املایی متن، ویراستاری نشدنش هم جای تعجب و سوال داره اونم از سایت وزینی مثل آکادمی هنر :-| :-|
نقل قول کردن
-1 #1 مهدی 1391-12-19 15:10
سلام سایت بسیا زیبا است :-x :lol: :D
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما