همخانهای از جهنم: یک تریلر نئو هیچکاکی / نگاهی به گور کم عمق ساخته دنی بویل
- توضیحات
- نوشته شده توسط امید پاشایی
- دسته: یادداشت سینمای اروپا
- منتشر شده در 1390-08-10 16:27
خلاصه داستان :
آلکس (یوان مک گرگور)، جولیت (کری فاکس) و دیوید (کریستوفر اکلستون)، سه دوست هستند که در یک آپارتمان به طور مشترک زندگی میکنند. آنها تصمیمی میگیرند برای کم کردن اجاره یکی از اتاقهای خالی را اجاره بدهند و به این ترتیب نفر چهارمی را به جمع خود اضافه کنند. مراحل گزینش از داوطلبان آغاز میشود، اما مورد مناسبی را پیدا نمیکنند تا اینکه مرد میانسالی که خود را نویسنده معرفی میکند نظر جولیت به او جلب میشود و متعاقبا" او نیز نظر آلکس و دیوید را برای قبول کردن نویسنده در جمعشان جلب میکند. چندی بعد از ورود نویسنده، یک شب مدتها ار او خبری نمیشود. آنها هم مجبور به شکست اتاق نویسنده میشوند و به ناگاه با جنازه او که بر اثر مصرف زیاد مواد مخدر مرده مواجه میشوند و این شروع ماجرا است.
-نمیدونید چقدر خوشحالم که هنوز این توانایی رو دارم که بتونم بمیرم.
با نگاهی به کارنامه فیلمسازی بویل، میتوان گونههای متفاوتی را در آثار او دید. تنوع ژانری که نشانه روحیه به نسبت کنکاشگر اوست.در بین آثارش میتوان فیلم علمی-تخیلی همچون سانشاین Sunshine، یک فیلم متعلق به سینمای وحشت و زیرژانر زامبی به نام 28 روز بعد، فیلمی ماجراجویانه چون ساحل The Beach، یک تکنگاره شخصی و ورزشی همچون 127 ساعت 127 Hours، کمدی رومانتیک جوان پسندانهای چون کمتر از یک زندگی معمولی A Life Less Ordinary با حضور یوان مک گرگور و کامرون دیاز جوان، یک فیلم معلق مابین دنیای کودکانه و دنیای تبهکارانه در میلیونها Millions، یک درام تلخ اجتماعی پیرامون معتادین به مواد مخدر به نام قطاربازی Trainspotting و حتی یک فیلم بالیودی تمام عیار در تقابل با سلام بمبئی خود هندیها یعنی میلیونر زاغهنشین Slumdog Millionaire و یا همین گور کمعمق Shallow Graveیک تریلر جنایی.
اما وجه مشترک کلیه این آثار دغدغه بویل، برای نشان دادن استحاله و یا تحول شخصیتهای فیلم است. تحولی که در سایه تقابل آنها با محیط و یا ماجراست. در واقع حتی گاهاً بویل منطق روایی فیلمهایش را فدای همین تقابل شخص و محیط میکند. این تحول (که میتواند چون 127 ساعت تقابل با طبیعت باشد و یا چون میلیونر زاغهنشین تقابل با اجتماع) چه در جهت مثبت باشد از حال بد به حال خوب و چه در جهت منفی از حال خوب به حال بد، برای فیلمساز چندان توفیری ندارد.این امر در اولین فیلم بویل یعنی همان قصه همیشگی و هزاربار گفته شده حرص و آز، به طور واضحی عیان است و گویا خط مشی و شیوهای میشود تا در باقی آثارش نیز به آن بپردازد. این توجه به کنشهای انسانی و رفتارهای تقابلی باعث میگردد کمترین نشانههای بازخوردهای سیاسی و مسائل اجتماعی را در سینمای او شاهد باشیم. گویا با جامعهای ایزوله مواجه هستیم که تنها خود شخص است که بر تمام المانهای دنیایش تسلط دارد. در دنیای فیلمسازی بویل انسان محور تمامی کنشها و رفتارهاست. با این وجود به هیچ عنوان نمیتوان سینمای او را یک سینمای اومانیستی دانست. گرچه میتوان نشانگان اومانیسم را در چند فیلم او دید اما نوع نگاه او را نمیتوان صرفا بر اساس اصول مکتبی دانست که دقیقاً همین نگاه لاقید هم پاشنه آشیل فیلمسازی بویل است که باعث میشود در برخی از فیلمهایش (بخصوص آثار موخرش) به سمت نوعی سانتیمانتالیسم کشانده شود. اتفاقاً برتری دو فیلم اول او یعنی گور کمعمق و قطار بازی دوری از احساسگرایی است. او به عنوان ناظری بیطرف قصد جریحهدار کردن احساسات تماشاگرش را ندارد. دقیقاً این سنتی است که در آثار هیچکاک به وضوح میبینیم. هیچکاک نیز دقیقا به عنوان ناظری بیطرف سعی در نمایش حقیقت عریان قهرمانان و ضدقهرمانان فیلمش دارد. نگاه بیتفاوت بویل و نمایش بیواسطه استحاله سه شخصیت اصلی فیلم در گور کمعمق را میتوان همپای شخصیتهای فیلم جنون هیچکاک دانست. همین ترفند در توصیف و نمایش شخصیت روانپریش بگبی در قطاربازی نیز همان سنت هیچکاکی در نمایش شخصیتهاست.
به دیگر سخن،این فیلم دقیقاً یک تریلر هیچکاکی است که مایههایی از آثار نئونوآر را در خود دارد. سرخوشی فیلمهای هیچکاکی، بهرهگیری از روش فیلمسازی و همچنین شخصیتپردازی او. از نظر تصویری نیز فیلم به طور واضح به دو فیلم استاد ارجاعاتی دارد، جنون و طناب. به خصوص صحنههای مربوط به مخفی نمودن و تکهتکه کردن اجساد و حمل آنها به وسیلهی خودروی ون.
طنز حاکم بر فیلم نیز دقیقاً به سنت آثار هیچکاک و شوخ طبعی های خاص کمدیهای سیاه انگلیسی بر میگردد. فیلم شروع شوخ و شنگی دارد شروعی که نوید یک فیلم تین-ایجری با مایههای کمیک را میدهد اما کارگردان در همان ابتدا با دو نشانه به تماشاگرش نشان میدهد که چندان به امید تماشای یک فیلم پر نشاط و طناز و جوانپسند نباید بنشیند. نشان اول، تصویر کلوزآپ و کجی از شخصیت آلکس که با نریشنی در مورد رفاقت و اعتماد با صورتی ناراحت و گرفته و حرکت دورانی دوربین پیرامون او و نشانه دوم تاکید بر پلکان مارپیچی است که خانه سه شخصیت اصلی درآن قرار دارد و نشانه پیچیدگی ماجرایی است که در ادامه شاهد آن خواهیم بود.یک کمدی سیاه بریتانیایی با همان اسلوب خاص هنر جزیره و همان المانهای مورد اشاره که از آثار هیچکاک به عاریت گرفته شده و به فیلم تزریق شده است.
روند سرخوشانه ابتدایی مانند یک تابع صعودی تا اواسط فیلم ادامه مییابد که با پیشرفت قصه لحن کمدی شوخ کمکم جدی میشود تا با پایانی غیر منتظره مواجه میشویم. جدیتی که بعدها در آثار باقی فیلمسازان نیز رواج یافت (که نزدیکترین فیلم به گور کمعمق یک نقشه ساده ساخته سام ریمی است که 4 سال بعد از فیلم بویل ساخته شد) هر چند برای تماشاگران امروزی شاید آن تکاندهندگی لازم را نداشته باشد اما برای دوران خود و اواسط دهه نود که هنوز فیلم جریانسازی چون مظنونین همیشگی Usual Suspect ساخته نشده بود قطعاً تکان دهنده است. ساختار فیلمنامهای که در القای آن پایان عالی نقش به سزایی دارد. ساختاری پلکانی و شبه اپیزودیک که با خاتمه یافتن هر تکه، تکهای دیگر از پازل فیلم آغاز و همین امر به طور کاملی باعث حفظ تعلیق کلی در کل ماجرای فیلم میشود. از دیگر مطالب قابل عرض حضور موسیقی و سوار شدن آن بر صحنههای فیلم است. سنتی که در همان دهه با تلفیق موسیقی پاپ در موسیقی کلاسیک متن فیلمهای سینمایی که در آثار دیگر فیلمسازان هم دوره بویل همچون گای ریچی نیز مورد استفاده قرار گرفت. حجم سنگین موسیقی در صحنههای فاقد دیالوگ که کاملاً در خدمت القای حس مدنظر کارگردان عمل میکند.
با تمام این احوال،فیلم عاری از ایراد نیست و فیلمنامه از لحاظ منطق داستانپردازی در بعضی مقاطع دچار مشکل میشود. شاید عمدهترین ایراد فیلم به خساست بویل در دادن اطلاعات و ترسیم چهره نویسنده و دو مرد جنایتکار سابقه آنها و همچنین وجوه شخصیتشان باشد.همچنین منطق چگونگی یافتن اجساد، یا حضور دو جنایتکار در آپارتمان چندان معقول به نظر نمیرسد که همین ایرادات کوچک موجب کم شدن امتیاز نهایی فیلم میشود. به هر روی دو اثر ابتدایی بویل همین گور کمعمق و قطاربازی نقاط عطفی کارنامه سینمایی او هستند و جایگاه ویژه و مهمی را در بین آثار او دارند.
نمره منتقد به فیلم از 10 (7)