اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

خون بازی در ادینبورگ.../ نگاهی به فیلم قطاربازی Trainspotting

 

trainspotting

مارک رنتون (یوان مک‎گرگور) جوان اسکاتلندی غرق در مواد مخدر و بی‎اعتنا به تمامی هستی به انتها رسیده است، خسته از وضع موجود به دنبال راهی است برای سبک جدیدی از زندگی عاری از اعتیاد و مطابق با هنجارهای جامعه، که در این مسیر از یک سو ترک اعتیاد و از سویی دیگر ترک دوستانش برایش مشکل ساز می‎شود.

فیلم قطاربازی Trainspotting اقتباسی ممتاز از رمانی به همین نام نوشته ایروین ولش در اوایل دهه 1990 که در زمره بهترین اقتباس های سینمایی است. فیلم با نریشنی متفاوت با تصاویری درهم و تیتروار آغاز می شود که به ظاهر مشتی جملات بی‎ربط هستند  اما در واقع حرف کلی اثر را در خود بیان می‎کنند، انتخاب، انتخاب نوعی از زندگی متعارف با اصول جامعه در اوج کسل‎کنندگی و روزمرگی مفرط در مقابل زندگی منطبق براساس ناهنجاری‎ها و تابوشکنی مدام در نهایت آزادی و بی قیدی.

 

Choose Life. Choose a job. Choose a career. Choose a family. Choose a fucking big television, choose washing machines, cars, compact disc players and electrical tin openers

 

تصویربرداری و دکوپاژ به شدت خلاقانه دنی بویل بیننده را با فیلم درگیر و تقطیع‎هایی هنرمندانه که ذره ذره این روایت تلخ را با طنزی متفاوت در ذهن ماندگار می‎کند. آدم‎های این دنیای معمولی غرق در بی‎قیدی تمام، بی‎هیچ رویایی در سیطره روزمرگی هستی، دربه‎در روزنه‎ای برای درهم شکستن چارچوب‎ها و قواعد این زندگی کلیشه‎وار در ورای باور عامه جامعه هستند. آدمی برای رهایی از این زیستن بی‎دلیل مست از منگی افیون می‎شود.

دنی بویل ترسیم‎گر بخشی از دوران معاصر ماست، در روزگاری که سیر سیزیف‎وار زندگی پله پله به اوج خود می‎رسد، آن هم در جامعه نسبتاً سنتی و خاص اسکاتلند؛ اما قدرت بویل در تصویر کردن جهانی است فراتر از منطقه یا کشوری خاص، حرف او حرفی است در ابعاد گسترده دنیا. فضای کلی کار به زیبایی در پارادوکسی موازی شکل می‎گیرد در مرز باریک بین رئال و سوررئال. تداخل واقعیت و مضمونی بالاتر از واقعیت که به مدد افسون مواد امکان پذیر است.

 

مارک رنتون با بازی هوشمندانه و درخور توجه یوان مک‎گرگور به عنون نماینده قشری از جوانان به صفررسیده، در خیال خود زنده است و در بیداری خواب می‎بینید. سکانس ورود مارک به توالت در آستانه‎ی ترک اعتیاد و کشیده شدن تدریجی و دیوانه‎وار  او در در کاسه توالت فرنگی و عبور وی از نکبت و لجن، تا رسیدن به عمق آب و هستی از درخشان‎ترین سکانس‎های فیلم است، شاید هیچ کارگردانی چنین استفاده بصری و تعبیر رویایی از این لوکیشن ارائه نکرده است. بازگشت دوباره مارک از چاهک توالت به زندگی عادی در فضایی مملو از گنگی و آن هم خیس آب و مملو از کثافت بی‎هیچ اعتنایی از سوی او،  رجعت از مبدا است به روال عادی بودن.

یوان مک گرگور در قطاربازی trainspotting 

دنیا در حال گذار است، از واژه‎ها، موسیقی، عاشقانه‎ها، شهر، ساختمان‎ها و حتی مواد مخدر، که ذره ذره همه‎چیز از اصل خود دور می‎شود و عاریه‎ای می‎شود دروغین که با فرو بستن بر روی مجازی بودنش جامعه به پیشرفت می‎اندیشد.

به جای تزریق هروئین و یافتن رگ و فرو کردن سوزن در آن و خون‎بازی مسکن وار، غرق در گرد و خون و رگ، قرص‎های شیمیایی و داروهایی خواب‎آور جایگزین شده‎اند، بی‎هیچ مراسمی خاص برای به خلسه بردن  سکرآور فرد. همه چیز آماده‎ی ورود به دنیای جدید است، حتی گذار مارک رنتون از نوعی سادگی و گیجی آمیخته با منگی و حماقت و رفاقت به رندی سرشار از خیانت.

موسیقی به عنوان عنصری دارای شخصیت، بخشی از بار فیلم را بر دوش خود دارد و حضوری چشمگیر و خلاقانه دارد. بویل در سینمای خود نشان داده موسیقی از مهم‎ترین علایق او در فیلمسازی است.

لحن فیلم جدیتی است همراه  با طنزی تلخ و بریتانیایی که در بعضی از سکانس‎ها به اوج خود برسد، مانند خوابیدن مارک بر روی کاناپه خانه‎ی دوستش و بیدار شدن وی و هم‎چنین حضور تامی با آن وضعیت کمیک در کنار میز صبحانه با آن اجرای درست و کامل و یا در انتها مرگ عجیب  یکی از شخصیت‎ها در اوج استیصال و تنهایی.

دنی بویل به شکل هنرمندانه‎ای فقط راوی است و هوشمندانه از پیام دادن امتناع می‎ورزد و تماشاگر را هم‎چون چشمی مخفی با خود همراه می‎کند. همگی مشغول مصرف هستند که اتفاقی مبهوتشان می‎سازد، نوزادی که از ابتدا در میان نئشگی مدام آن‎ها برای خود دست و پا می‎زد به شکلی دردناک با صورتی متورم جان می‎دهد.

مارک متوجه می‎شود که زندگی بی‎مخدر بی‎معنایی زندگی را بیشتر برایش جلوه‎گر می‎سازد، دوباره به مواد روی می‎آورد، سرنگ را آماده می‎کند، رگ را مهیا می‎کند و شروع به تزریق می‎کند، همه چیز در نهایت خود می‎باشد، او کنده می‎شود و در خود فرو می‎رود تا جایی که زمین را می‎شکافد و به غایت می‎رسد تا نقطه‎ای که اوردوز می‎کند و بر روی برانکارد همه چیز برایش معکوس جلوه می‎کند.

بعد از آن تصمیم جدی خود را برای عدم مصرف آماده می‎کند، در تختش به خواب می‎رود، حرکت ریل‎های ممتد و آوایی درهم و مغشوش در پس‎زمینه آن و راه رفتن نوزاد تازه مرده به شکل سادیست‎واری، مارک را می‎آزارد و در این حال  کابوس و واقعیتش باز یکی می‎شود و فریادهایش هم تاثیری ندارد. این بخش از فیلم از درخشان‎ترین نمونه ها در سینماست.

trainspotting ساخته دنی بویل 

شخصیت اول فیلم که به نوعی راوی آن است بعد از ترک به خود می‎آید. پول، کار، موقعیت اجتماعی و دریچه‎های تازه برای پیشرفت همه کاری می‎کند، حتی در نوع لباس پوشیدن خود هم دچار تغییر می‎شود و همگام با جامعه می‎شود، با ورود دوباره‎ی دوستانش به زندگی او، سرگردان میان این دو نوع سبک زندگی می‎ماند و حتی تزریق دوباره هم هیچ معنایی برای او ندارد و دیگر کشش سابق را برای وی ندارد. در نهایت در معامله‎ای بزرگ در لندن تمامی دوستانش را نادیده می‎گیرد و به فکر خود و ساختن آینده خود می‎شود.

قطاربازی تجربه‎ای است درخشان و جلوتر از زمان خود که نقدهایی هم بر آن وارد است: از جمله در نیامدن بعضی صحنه‎ها و عدم پختگی برخی مسائل مطرح شده در فیلم که باعث می‎شود در لحظاتی، این کار در سطح بماند و به عمق وارد نشود.

نگاه بکر و جلوتر از زمان دنی بویل قابل ستایش است. تاثیر حضور و فیلمسازی دنی بویل بر سینمای دنیا و مخصوصاً با فیلم قطاربازی بر سینمای انگلستان و فیلمسازانی از جمله گای ریچی و حتی دارن آرنوفسکی  در مرثیهای برای یک رویا Requiem For A Dream مشهود و انکار ناپذیر است.

 

 

 

Choose your future. Choose life... But why would I want to do a thing like that? I chose not to choose life. I chose somethin' else. And the reasons? There are no reasons. Who needs reasons when you've got heroin?

 

 

 

نمره منتقد به فیلم از 10 (7.5)

 


* معنای اصلی trainspotting در فیلم، پیدا کردن رگ برای تزریق است (looking for a vein to inject drugs into) ولی چون این فیلم در کشورمان با نام قطاربازی شناخته می‎شود در یادداشت از همین نام کوتاه‎تر استفاده شده است.

** دیالوگ‎های نقل شده‎ی انگلیسی نریشن مارک رنتون در ابتدا و انتهای فیلم است.

 

 

 

درباره نویسنده :
حسام کاظمی
نام نویسنده: حسام کاظمی

کارشناس ارشد

نویسنده و منتقد ادبیات و سینما

همکاری با آکادمی هنر: از سال 89


دیدگاه‌ها  

0 #3 Yashi 1392-09-29 19:54
خیلی ممنون
نقل قول کردن
+1 #2 Guest 1390-09-23 15:12
این فیلم عالی بود...
واقعا میشد در کنار requiem for a dream آرنوفسکی قرارش داد...
همچنین در کنار خون بازی خودمون D:
نقد بی نقص و زیباست...
نقل قول کردن
+1 #1 Guest 1390-08-12 09:16
نقد دقیق بود. مرسی آقای کاظمی
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما