اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

پاریس جشن بیکران.../ نگاهی به «نیمه شب در پاریس» ساخته وودی آلن

 

«اگر بخت یارت باشد تا جوانیت را در پاریس زندگی کنی، باقی عمرت را هر جا که بگذرانی با تو خواهد بود. چون پاریس، جشنی بیکران است.»*

 نیمه شب در پاریس

 آدمی به رویا زنده است و زندگی‎ هاشور رویاهایی سیاه است، مرز بازیک بین خیال و واقعیت در بارور ساختن فراواقع گرایی است، در جغرافیای شخصی، شب سهم رویاپردازان است. فیلم با نمایی از روز پاریس شروع می‎شود و به نیمه‎شب می‎رسد. شهری که شبیه هیچ شهری نیست آن هم پاریس دردهه 1920، با پس زمینه‎ای از صدای ادیت پیاف بزرگ.

 

 

گیل به همراه نامزد و خانواده نامزدش به پاریس می‎آیند. گیل به عنوان نویسنده‎ای گمنام که موضوع رمانش  در مورد یک مغازه فروش اشیای قدیمی و نوستالژیک است، آدمی است که از تمامی زیبایی‎های پاریس تنها پرسه‎های درهم در خیابان‎ها و کافه‎هایی که روزی جایگاه سلاطین ادبیات بوده را عاشقانه دوست دارد. در مقابل گیل که برای خود زندگی می‎کند به دور از هیاهوی ساختگی، پاول دوست خانوادگی آن‎ها نماد انسان معاصر و درگیر نمایش دائمی است.

صدای زنگ نیمه‎شب توأم با  حرکت خودرویی قدیمی به خیابان و دعوت از گیل و  ورود او به یک مهمانی. بهت گیل در برخورد با اسکات و زلدا فیتزجرالد با حضور در کافه‎ای کوچک و هم‎نشینی با ارنست همینگوی شدت می‎گیرد، گیل با ذوق زدگی تمام از همینگوی می خواهد تا رمانش را بخواند. در گیجی غریب از کافه خارج می‎شود و در برگشت برای باور آن با دیدن خشک‎شویی به جای کافه به دنیای واقعی خود پرت می‎شود. فرصت کشف زلدا، اسکات و ارنست برای این نویسنده گمنام اتفاق برجسته‎ای است.

شگفتی شگرفی دربرخورد با بزرگان هنر در ابتدا، جای خود را به حسی تلخ و نوستالژیک می‎دهد در آستانه‎ی طلوع آفتاب و بیداری از این رویای نیمه تمام. حضور با نامزدش در همان مکانِ شب گذشته برای باور رویایش به او، انتظار و رفتن نامزدش، شک در واقعه شب گذشته، باز هم صدای زنگ و باز هم دعوت به دنیای جادویی و این بار دیداربا پیکاسو و آدریانا زنی که از همان لحظات اول گیل را تحت تاثیر خود قرار می‎دهد.

قرارهای نیمه‎شب شکل عادی به خود می‎گیرند و این ملاقات‎های مبهوت کننده به قرارهای عاشقانه شبانه با آدریانا در شب‎های روشن پاریس مبدل می‎شوند که اعجاب از حضور در کنار هم آدم‎هایی مربوط به دهه‎های پیش جای خود را به علاقه‎ای عجیب می‎دهد. هرچه می‎گذرد بهت و حیرت این نویسنده جوان در برخورد با مشاهیرهنر کمترشده و انگار برایش عادی و بدل به نوعی رویاپردازی نهادینه می‎شود تا جایی‎که شوق اولیه و مثال‎زدنی دیدار نخستینش با همینگوی جای خود را به یک صحبت کوتاه با تی اس الیوت در پایان می‎دهد.

آلن در این سفر آلیس‎وار اعجاب می‎کند و بیننده را به یکباره در میان ضیافتی از رنگ و خاطره و عاشقیت رها می‎کند. حس غریبی است وقتی شاهد خلق شاهکاری از پیکاسو باشید، فرصت گپ زدن با همینگوی را هم داشته باشید و البته در این میان به زنی جذاب هم دل ببندید. شهر به مثابه یک عامل فرای‎متنی و عنصری پیش برنده و حتی کاراکتر اصلی، حضوری چشمگیر و همه جانبه در کل فیلم دارد و  با ارجاعات فراوان، عاملی است که چون شخصیت دارای ابعاد است و به طور مجرد از باقی شخصیت‎ها هم قابل بررسی است. حتی این رویا بیشتر رویای پاریس است برای ادای دین به تمامی لحظه‎های ناب و اسطوره‎ای تا رویای نویسنده‎ای جوان.

فیلم midnight in paris 

نیویورک ماوای دائمی وودی آلن بوده است، شهری که زادگاه اوست.  با گذشت سالیان دراز بی‎مکانی و عدم محصوربودن در مکان در کارهای وی مشهودتر شد و جغرافیایی مختص او از نیویورک به لندن آمد. رویکرد جامعه‎شناسی شهر و تأثیر قابل شناسایی است، روح سرد و مرموز کارهای وی در پایتخت انگلستان به ویژه در فیلم امتیاز نهایی Match Point و پس از آن حضور در بندر بارسلون و درک درست گریز ار مدرنیته و رجوع به بدویتی بی‎قید و رها نمود عینی دارد در فیلم ویکی، کریستینا بارسلونا Vicky Christina Barcelona. و این بار مقصد این دیوانه‎ی دوست داشتنی پاریس است، آن هم نیمه شب‎های آن، پاریس شهری است که به خاطر شب‎های روشنش به شهر نور معروف است. شهری با مرکزیت مد، موسیقی، نمایش، سینما، ادبیات، کافه‎های مسحورکننده و مهمانی‎های مداوم شبانه و بحث‎های  روشنفکران عصر خود.

پاریس همیشه شهری رویایی برای همه روشنفکران بوده است، جغرافیایی که هر دگراندیشی را مجذوب خود خواهد ساخت  و آلن ادای دینی به این شهر و از سوی دیگر به اسطوره‎های معاصر داشته است. کشور فرانسه و مخصوصاً شهر پاریس به عنوان اولین شهری که حکومت  کمونیستی چند روزه در آن بوده است، همواره به عنوان سمبل آزادی‎های مدنی شناخته شده و برای هنرمندان و آزاد اندیشان بسیار الهام‎بخش بوده است به نوعی با دیده‎ی اتوپیا به آن می‎نگریستند و با حضور در پاریس به شکوفایی رسیده و شناخته شدند. پیکاسو،دالی، میلان کوندرا، همینگوی، کیشلوفسکی (با سه رنگ معروفش که به نوعی ادای دین به پرچم فرانسه است) و در این مختصات مکانی حل شده و همیشه خود را مدیون این شهر می‎دانستند.

گیل خسته از مناسبات اجتماعی دست‎وپا گیر و روزمرگی بی‎سرانجام در پرسه‎زنی‎های شبانه‎اش در پاریس رویای خود را زندگی می‎کند، فرصت دیدار و گپ‎زدن با  اسکات و زلدا فیتزجرالد، پیکاسو، همینگوی، دالی و بونوئل را پیدا می‎کند.

این سرگشتگی همیشگی در انسان‎هایی که آن لحظه خود را درمی‎یابند و با سبک زندگی شخص و دیوانه‎وار خود در مقابل اجتماع نمود پرنگی دارند و در برخورد و ارتباط  با دنیای پیرامون و خارج از چارچوب شخصی خود با مشکل روبرو هستند، جهان‎بینی کلی آلن است که در شاهکارش آنی هال Annie Hall به شکل فوق العاده‎ای نشان داده شده است. شخصیت گریزان از جمع وودی آلن در  شخصیت گیل  تجلی یافته، آدمی که غرق در رویاهای خود می‎باشد. و اوون ویلسون در نقش گیل به خوبی این گمگشتگی همیشگی در کارهای این کارگردان را دریافته است.

آلن از نوستالژی‎ها به شکلی دلنشین و فراتر از واقعیت به عنوان عنصری کنشمند استفاده می‎کند. وی آن طوری که دوست داشته وقایع را در کنار هم چون پازلی چیده است. تحریف دلنشین تاریخ، تاریخی را که پیروزشدگان می‎نویسند اما این بار آلن تاریخ را با رویایی خود در هم آمیخته و به معجزه سینما این کار را کرده است. کارگردان حتی به تداخل وقایع تاریخی هم دست می‎زند و تمامی لحظه های ناب را در چیدمانی غریب و دوست‎داشتنی در کنار هم قرار می‎دهد. هوشمندی این کارگردان در ارائه تصویری به دور از قالب همیشگی شخصیت‎های تاثیرگذار عالم هنر و ادبیات است در عادی‎ترین شکل خود.

نیمه شب در پاریس ساخته وودی آلن 

پیشنهاد سوژه فیلم گیل به بونوئل جزو سکانس‎های عالی فیلم است. در جایی که ایده‎ی فیلم ملک الموت  را به بونوئل می‎دهد و ماندن در اتاق عده‎ای آدم و تعجب این کارگردان شهیر اسپانیایی ار این‎که چرا آن‎ها بیرون نمی‎روند. ارتباط بین رویا و اقعیت به خوبی ترسیم شده است. تداخل خیال و واقعیت در بازخوانی کتاب خاطرات آدریانا و علاقه وی به گیل. ذکر خرید گوشواره برای او و خرید گوشواره در دنیای واقعی از سوی گیل برای آدریانا و هم‎چنین رابطه‎ی عاشقانه گیل با آدریانا هم‎زمان با رابطه او با نامزدش. آلن این‎قدر مشعوف این رویاپردازی است که برایش داستان‎گویی مهم‎ترین مسله بوده است. فضاسازی درست کارگردان، سادگی در نوع دکوپاژها و میزانسن و هم چنین بازی‎های دلنشین به پیشبرد روایت کمک شایانی کرده است.

ماریون کاتیلارد که برای بازی در نقش خواننده جادویی فرانسوی ادیت پیاف برنده اسکار شده است**، در این فیلم ایفاگر نقش آدریانا است، زنی که همینگوی و پیکاسو هر دو شیفته  او هستند و از سویی دیگر گیل به او دل می‎بندد، کاتیلارد جذابیت و اغواگریِ این زن را به خوبی در نقشش ایفا کرده است.

آدرین  برودی هم با وجود حضوری کوتاه، بازی درخشانی را از خود در نقش دالی با طنزی خاص خود ارائه می‎دهد. تصاویری چشم‎نواز، فیلمبرداری درخشان و رنگارنگ خنجی، منعکس کننده شکوه و زیبایی خیره کننده پاریس است.

بانگ اعلام نیمه شب در روبه‎روی ایفل و تصویری از آن در آب، گیل مصمم به ماندن در پاریس و عدم توجه به ظواهر پوشالی زندگی بورژوازی، او  با گابریلا (دختر صفحه‎فروش) که آدریانای امروزی برایش است دیدار می‎کند، همراه با وی در انعکاسی از روشنی مدام در زیر باران پرسه می‎زند.

وودی آلن بیننده را با چشمانی باز به خوابی نیمه‎تمام می‎برد، خوابی که با شروع نیمه شب، ما را در سفری رویاگون درپرسه‎زنی شبانه‎ی پستوهای پاریس جادو می‎کند. نیمه شب در پاریس Midnight in Paris رومانتیک جذابی است  و شاید مرثیه‎ای شیرین برای دورا ن طلایی پاریس درشروع قرن.

 

 


 * کتاب پاریس، جشن بیکران دست نوشته های ارنست همینگوی از زندگی در پاریس دهه ی 1920

** ماریون کاتیلارد برای بازی در نقش ادیت پیاف در فیلم  زندگی به رنگ گل سرخ la vie en rose برنده اسکار شد.

 

 

 

امتیاز منتقد به فیلم از 10 (8

 

 

درباره نویسنده :
حسام کاظمی
نام نویسنده: حسام کاظمی

کارشناس ارشد

نویسنده و منتقد ادبیات و سینما

همکاری با آکادمی هنر: از سال 89


دیدگاه‌ها  

+1 #9 شهاب 1399-02-29 00:59
سلام
همیشه آرزوی فانتزیم این بود که یک هفته از زندگیم رو یه جایی بین سال های 1353 تا 1356 در تهران زندگی کنم. با اینکه نسبت به پاریس و فرانسه احساس خاصی ندارم (عاشق تورین و ایتالیا هستم) ولی گیل نمود رویای فانتزی من بود، با این تفاوت که من علاوه بر شب ها، دیدن روزهای تهران قدیم رو هم لازم دارم!!!
هرچند ایده این فیلم اینه که همیشه مردم نسبت به گذشته حس بهتری دارن، ولی من فکر نمی کنم توی سفرم به دهه 50 تهران، کسی رو پیدا کنم که آرزو داشته باشه به تهران دهه 1250 بره.
حسام جان؛ سپاسگزارم از متن خوبت و اطلاعاتی که در قالب اون منتقل میکنی.
امتیاز من به فیلم: 8 از 10.
نقل قول کردن
+7 #8 Guest 1390-10-26 14:29
ااز فیلم بسیار لذت بردم ...زندگی پر از جذبه هنرمندان و غول های ادبیات که لحظه به لحظه کم رنگ می شود و عشق جایش را می گیرد...از نقد بسیار عالی شما ممنونم...
نقل قول کردن
-10 #7 Guest 1390-10-25 18:15
اساسا این فیلم یک فیلم مزخرف ،در شگفتم چرا این قدر ستایش و نکوهش می کنند این فیلم را.
نقل قول کردن
+3 #6 Guest 1390-10-04 00:30
این فیلمو دیدم
قلمت از فکری زیبا حرکت میکنه!

همیشه شاد باشی
نقل قول کردن
+5 #5 Guest 1390-10-03 15:17
سلام
نقد نوشته خوبی بود /
پر واضح است که بر چیزی که می نویسی واقف هستی
تنها ای کاش در مورد نوع پردازش فیلم کمی بیشتر صحبت می کردی که همزمان با استفاده متنی و نگارش زیبائی که داری بتوان فهم بهتری از فیلم پیدا کرد /
من وودی آلن را همیشه تمجید کرده ام / راهی که اون انتخاب کرده است بدون شک بهترین مسیر برای وی بوده و هست . در مورد فیلم با هم صحبت خواهیم کرد / بیشتر و بیشتر
نقل قول کردن
+4 #4 Guest 1390-10-02 20:27
سلام کاظمی عزیز
چون همیشه نقد ات ،خواندنی و منسجم بود .
همیشه فیلم های جالب و معناگرایی رو انتخاب میکنی برای نقد، دست مریزاد و متشکرم .
نقل قول کردن
+4 #3 Guest 1390-10-02 01:25
ممنون آقای کاظمی.
نقل قول کردن
+6 #2 Guest 1390-09-29 10:43
نقد خیلی خوبی بود ممنون
نقل قول کردن
+5 #1 Guest 1390-09-28 08:57
حسام قلمت فوق العادست،واقعا لذت بردم.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما