نقد فیلم ۴۵ سال / تانگوی دونفره در آرامش
- توضیحات
- نوشته شده توسط پژمان الماسینیا
- دسته: یادداشت سینمای اروپا
- منتشر شده در 1394-11-06 12:56
عنوان فیلمِ «۴۵ سال»، کمترین نیازی به رمزگشایی ندارد. «کیت (با بازی شارلوت رمپلینگ) و جف مرسر (با بازی تام کورتنی) یک زن و شوهر پابهسنگذاشته از طبقهی متوسط هستند که در بزنگاهِ تدارکِ چهلوپنجمین جشن سالگرد ازدواجشان، نامهای مبنی بر پیدا شدن جسد زنی جوان -پس از سالها- در کوههای برفگرفتهی کشور سوئیس دریافت میکنند؛ زنی که پیرمرد، زمانی دلبستهاش بوده است...»
«۴۵ سال» ساختهی آرام و کماتفاقی است که بههیچوجه برای تماشاگران کمصبروتحمل تجویز نمیشود! برخلاف گمانهزنیای که شاید بهواسطهی دانستن نام داستان منبع اقتباس، "در کشوری دیگر" (In Another Country) -نوشتهی دیوید کنستانتین- به فکرتان خطور کند، بگذارید خیالتان را آسوده کنم: «۴۵ سال» فیلمی درخصوص سفر به سوئیس و مرور وقایعِ متعاقبِ آن نیست، بیشترش در یک خانه سپری میشود و زوج سالخورده حتی پایشان را از حولوحوش محل سکونت خود بیرون نمیگذارند!
آقای هِی در «۴۵ سال» عرصهای درخور، جهت درخشش دوبارهی دو بازیگر باسابقهی هموطناش -شارلوت رمپلینگ و تام کورتنی- مهیا کرده است تا ۲۰۱۵، سال استثناییِ خانم رمپلینگ و آقای کورتنی باشد. اعلام نامزدی رمپلینگ و کورتنی در شاخهی بهترین بازیگر نقش اول زن و مرد، در اکثر قریب بهاتفاقِ فستیوالها و جوایز سینماییِ سال -که بهطور جدی با برلین شصتوپنجم و در ماه فوریه کلید خورد- گواهی بر این مدعاست.
البته تام کورتنی، در اسکار هشتادوهشتم نتوانست پابهپای شارلوت رمپلینگ جایی برای خودش بین کاندیداها دستوپا کند که چندان هم دور از انتظار نبود زیرا آقای کورتنیِ کارکشته که با تصویر سیاهوسفید سالیان دورش در "تنهایی یک دوندهی دو استقامت" (The Loneliness of the Long Distance Runner) [ساختهی تونی ریچاردسون/ ۱۹۶۲] در خاطرات سینماییمان ثبت شده است، در راه کسب نامزدی اسکار امسال، رقبای بسیار سرسختی همچون: لئوناردو دیکاپریو (از گور برگشته)، ادی ردمین (دختر دانمارکی)، مایکل فاسبندر (استیو جابز) و بهعلاوه: کریستین بیل (The Big Short)، استیو کارل (The Big Short)، مت دیمون (مریخی) و... پیش رو داشت [۱].
قبول همکاری با اندرو هِی در «۴۵ سال» باعث شد تا خانم رمپلینگ در آستانهی ۷۰ سالگی، برای اولینبار به کاندیداتوری اسکار برسد و بعد از مدتها به کانون توجهات بازگردد. در «۴۵ سال» جف (کورتنی) از کیت (رمپلینگ) دیالوگهای بیشتری دارد، شاید یک دلیلِ بیشتر به چشم آمدن بازی شارلوت رمپلینگ نیز همین باشد؛ نقشآفرینی با چشمها و اعضای چهره در سکوت، دشواریها و -در عین حال- جذابیتهای خاص خودش را دارد. رمپلینگ و کورتنی در «۴۵ سال» بهقدری خوباند که گاهی از یاد میبریم: آنها دارند نقش "بازی" میکنند!
«۴۵ سال» از جهتی، از جمله استثناهای تاریخ سینماست، آنهم اینکه به عشق و رابطهی زناشویی و مصائباش در دوران سالخوردگی میپردازد؛ مضمونی که غالباً مورد توجه هر دو قشر فیلمساز و سینمارو قرار نمیگیرد. مفهوم دلدادگی و ازخودگذشتگیِ زوجین در ایام کهنسالی را در «۴۵ سال» ملموستر و با عمق و انسانیتی فراتر از ساختهی اسکاری و بیخودی تحویلگرفتهشدهی هانکه [۲] میتوان درک کرد. در این زمینه، دیگر نمونهی برجستهای که در ذهنام بهروشنی نقش بسته، "ساراباند" (Saraband) [محصول ۲۰۰۳] واپسین شاهکار عالیجناب برگمان است [۳].
آقای هِی در سومین اثر سینماییِ بلندش، درست مثل فیلمسازهای استخوانخُردکرده و نامی، به جنسی از سادگیِ توأم با حفظ کیفیت رسیده که ستایشآمیز است؛ قصد ندارم «۴۵ سال» را شاهکاری کاملاً بیعیبوایراد قلمداد کنم اما در اینکه برترین فیلم بریتانیاییِ ۲۰۱۵ است، شک نکنید! کاندیدا کردن «۴۵ سال» تنها در یک رشته -بازیگری- و نادیده گرفتناش برای نامزدی در شاخههای مهمتری نظیر بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامهی اقتباسی را اجحاف آشکار اعضای آکادمی در حق این محصول شستهرفته و تحسینبرانگیزِ سال میدانم.
«۴۵ سال» -چنانکه گذرا برشمردم- ریتم کندی دارد. ریتم کند یا تند داشتن، الزاماً نقصان یا مزیتی برای یک فیلم بهحساب نمیآید و باید دید فیلمنامه، کدامشان را میطلبد؛ حواسمان هست که «۴۵ سال» قصهی چند روز از زندگیِ زن و شوهری سنوسالدار را تعریف میکند. سعیِ «۴۵ سال» بر این است که حتیالامکان به واقعگرایی وفادار بماند و بهقول معروف، پیازداغِ ماجراها را زیاد نکند!
فیلمساز در «۴۵ سال» با آگاهانه دوری جستن از سانتیمانتالیسم و همینطور اتکا بر قدرت بازیگری و چند دهه تجربهاندوزیِ رمپلینگ و کورتنی، عبور موفقیتآمیز زوجی سردوگرمچشیده از یکی دیگر از پیچهای بیشمارِ ازدواجِ پردوامشان را به تصویر کشیده است؛ بهنظرم خانم و آقای مرسر، بیدی نیستند که از چنین بادهایی بلرزند... اندرو هِی، پایانبندیِ فیلماش را بهنحوی دلچسب و بهیادماندنی تدارک دیده است: تانگوی دونفرهی کیت و جف زیر آن نور آبی خوشرنگ و درخشان.
[۱]: از این جمع، کریستین بیل کاندیدای اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل شده، بقیه برای اسکار نقش اصلی رقابت میکنند و فقط سر آقای کارل بیکلاه مانده است!
[۲]: "عشق" (Amour) [ساختهی میشائل هانکه/ ۲۰۱۲].
[۳]: البته "ساراباند" از جنبههایی مختلف، قابلِ ارجاع و بررسی است.
دیدگاهها
چشما و نگاه کیت خیلی حرفا داشت...
عالی بود
پاینده باشید