نقد فیلم مرد سگی Dogman ساخته متیو گارونه: پرترهای عالی از یک کلهخر جنایتکار
- توضیحات
- نوشته شده توسط پیتر بردشاو (گاردین)
- دسته: یادداشت سینمای اروپا
- منتشر شده در 1397-02-29 21:46
کارگردان ایتالیایی، با یک دلال خردهپای کوکائین و مشروب فروشِ پرورشدهنده سگ، بر روی نکته ظریف تبهکاری به طرز خندهداری موشکافی میکند.
مرد سگی ماتئو گارونه، الهام گرفته از یک داستان واقعی است، اپرایی جذاب از شهادت جنایی یک مرد غیرجذاب. فیلمی که این کارگردان را به دنیای مردمیِ واقعی در گومورای او در سال 2008 ارجاع میدهد، اما کدام یک تصویر شفافتری از بیکفایتی عاطفی مسموم گانگستریزم، وحشیگری، تملق، بزدلی و اعتیاد خستهکنندهاش ارائه دادهاند.
مرد سگی، فیلمی است بنا شده بر عرصهی دزدی و خرابکاری، جایی متروکه در خارج از شهر. کارگردان مردی را به ما معرفی میکند که از دوجهت به خشونت گره خورده است. مارسلو، با بازی مارسلو فونته، مردی اهل مطالعه و ریزنقش که از همسرش جدا شده، با عشقی فراوان به دختر جوانش سوفیا (آلیدا بالداری کالابریا) که عاشق پدر است. مارسلو تجارت پرورش سگ دارد و شجاعتی واقعی در مواجهه با حیواناتی وحشی از خود نشان میدهد که بروبچههای زمخت محلی برای تر و خشک کردن نزد او میآورند، سگهایی که گاه از خود مارسلو بزرگتر هستند. جدا از کار، او با دوستانش هم فوتبال بازی میکند و هم با آنها وقت میگذارند. او محبوب است؛ اما یک دلیل برای این محبوبیت وجود دارد. مارسلو یک فرشته نیست: او کوکائین معامله میکند تا برای تعطیلات باشکوهش با سوفیا آن را خرج کند، چرا که با پرورش سگ نمی-تواند پول آن را جور کند.
مارسلو این چنین و در واقع غیر مستقیم یک هیولا را خلق میکند: مردی خشن، سرسخت و قلدری مسموم به نام سیمونه، با بازی فوقالعاده ادوآردو پشی – که به واسطهی تجارت مارسلو به یکی از سردستههای رده بالای کوکائین تبدیل میشود. سیمونهی مخوف یادآور جیک لاموتا در گاو خشمگین است و یا به لحاظ فیزیکی شاید، رناتو سالواتوری در روکو و برادران را تداعی کند. او بهترین مشتری مارسلو است، ولی مدتهاست که به مارسلو نقدی پرداخت نمیکند، پرداختهای او از طریق کارت اعتباری ملی او انجام میشود که گاه با تهدیدات خشن همراه است. سیمونه خشن و بیثبات سروکارش با یک سری اشخاص عصبی در شهر است، ولی او مارسلو را به عنوان رانندهی گشت در یک ماشین ون که سگها را به گردش میبرد، برای یک سرقت با خود همراه میکند. هرچند مارسلو از سیمونه عصبانی است ولی دوست دارد شریک او بماند، مسئله ساده میشود، وقتی که او زندگی سیمونه را بعد از تلاشی انتقامجویانه از طرف عمدهفروشانی که با خود مارسلو کار میکنند، نجات میدهد؛ اما پس از این، پروشدهنده سگ میفهمد که دوست او انتظار دارد که به جای او به زندان برود.
آیا این هر دو، رفتار یک سگ را ندارند؟ سیمونه یک سگ حمله کننده است که دندان قروچه میکند و یک روز نیاز دارد که سرجایش بنشیند. مارسلو سگ وفادار دستآموزی است که همیشه نزد صاحب سواستفادهگرش برمیگردد؛ اما سگهای کنونی ما در این فیلم غرور، شأن و جدابیتی دارند که در انسانها دیده نمیشود.
آیا مارسلو اساسا یک فرد بیگناه شیرین است، یا احمقی فریبکار که نه میتواند و نه میخواهد نقش خود را در زنجیرهی جرم ببیند. در واقع، فیلم شما را ترغیب میکند که آدم قبلی را در صحنه احساسی سرقت، باور کنید. مارسلوی بیچاره که کاملا مسلح شده با وعدهای ضمنی برای سهیم بودن در غارت همراه شده است. همچنان که او سیمونه و بقیه را میبرد که به صحنه برساند، با شنیدن داستانی که یکی از آنها تعریف میکند بهت زده میشود. او با خنده تعریف میکند که چطور سگ "چیهواهوا"یی (سگ مکزیکی کوچک با موهای نرم) را که در غیبت صاحبخانه زوزه میکشیده را در فریزر زندانی کرده. چهرهی ترسناک مارسلو، به ما حقیقت را میگوید: زمانی که دو دزد را رها کرد، باید به صحنه جرم برگردد، در را بشکند و سگ را نجات دهد و او وقت زیادی هم ندارد، صحنهای هیجانانگیز که به طرز بامزهای احساسی است.
شاید، به طرز اجتناب ناپذیری تنها شخصی که از سیمونه نمیترسد و شانسی برای اعتراف نزد او دارد، مادرش با بازی نونتزیا اسکیانو باشد، ولی حتی او هم از سیمونه قطع امید کرده. صحنه¬ی تراژیک خندهداری است وقتی که مارسلو، سیمونه در حال خونریزی را به خانه مادرش میبرد و مادر قبل از این که سیمونه خشمگین، کوکائینهایش را در همه اتاق پخش کند، برایش یک سخنرانی تاریخی میکند. سیمونه مادرش را سفت در آغوش میگیرد، البته نه به قصد پشیمانی.
ظاهر و حس "مرد سگی" به شدت خوب است، گارونه در نمایش زندگی کوچک شاد مارسلو، سرشار از روح و زندگی است. در گرفتن احساسات او از خودش مایه میگذارد و سپس کشیده شدن او به تلخی و ورطهی انتقام را نشانمان میدهد. و توانایی تقریبا فوق بشری او در جذب مجازات فیزیکی.
چیزی عجیب در مورد جریان عشق او به سگها وجود دارد، روشی که آنها را تعلیم میدهد، کنترل میکند و فکر میکند که قادر است – و مستحق است – که همان را با سیمونه انجام دهد. یک فیلم با قدرت و بینقص
دیدگاهها