نقد فیلم گرگ نما Werewolf از آثار سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ شب در همین نزدیکی است
- توضیحات
- نوشته شده توسط مرتضی اسماعیل دوست
- دسته: یادداشت سینمای اروپا
- منتشر شده در 1398-02-07 13:28
خلق داستانی که در عین نمایش تیرگیهای نتایج نازیسم، مختصات ژانر وحشت را هم رعایت کند و با وجود مفاهیم اخلاقی نهفته در اثر، از هرگونه شعارنمایی دور مانده و تابع رعایت فرآیندی دراماتیزه باشد، بخشی از اهمیت فیلم «گرگ نما» (Werewolf) ساخته آدرین پانک، فیلمساز لهستانی و محصول سال 2018 است. یکی از آثار با ارزش به نمایش درآمده در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر که محصول کاربلدی تیم گزینش آثار جشنواره و تجربهای تماشایی برای مخاطبان ایرانی بود. جشنوارهای که پیشنهادات تازه و متفاوتی را برای سینمای محافظهکار ایران ارائه میکند تا تنها از دریچه گیشه به سینما نظر نداشته باشد.
فیلم «گرگ نما» به فرار 8 کودک از اردوگاه در حال تخلیهی گروس روزن میپردازد. اما جهان را چنان تاریکی فرا گرفته که عمارت متروک و دورافتاده در دل جنگل هم نمیتواند مکانی امن برای کودکان آغشته به تباهی باشد. در این فیلم، نازیسم بهانهای است برای ترسیم جهانی که سایهی سیاه ترس و تردید اطرافش را فراگرفته است و پلیدی، ویروسی است که گِرد انسان میگردد تا موجودیتش را غارت نماید. جنگ تاریک جهانی و دژخیمی نازیها اسباب عزیمت داستان پرمایهای است که یک سویش ناامنی تاریخی آدمیزاد است در میان آتش جنگ و یک سویش تهدید هیولایی است که رخسار انسانیت را نشانه گرفته است. فیلم «گرگ نما» به دور از غلتیدن در دام شعار، از طریق خلق موقعیتهایی دراماتیک، مرز میان دو سوی دور اما نزدیک انتخاب میان خوی انسانی و خوی حیوانی را نمایان میسازد که هر کدام از دامان شرایط برمیخیزند. یکی همچون کودک نابالغ فیلم، زبان حیوانی را برمیگزیند و لباس نازیسم را میپسندد و تمرین شکنجهگری را مرور میکند و آن دیگری در دل وحشت، شجاعت را تجربه مینماید.
در فیلم «گرگ نما»، هراس و اضطراب وجودی شخصیت ها به دلیل استفاده درست از جایگاه دوربین و طراحی فضایی مناسب در سراسر سکانس ها جاری است و کارگردان به واسطه میزانسن متناسبی که براساس موقعیت ها میچیند، این امکان را می یابد که ترس دوران مخوف نازیسم را در یک دایره وحشت زا بازنمایی نماید. برای نمونه تعقیب کودک ناهنجار فیلم توسط دوربین و قطع نماها به افسران نازی، تداعیگر استحاله تدریجی شخصیت اصلی فیلم است. در امتداد این نماها، ترسیم شکنندگی ظرافت زنانگی و معصومیت کودکی در یک موقعیت بغرنج انسانی به ترسیم درمیآید.
در این فیلم، ریتم پیش رونده فیلم از طریق چیدمان درست موقعیت ها شکل میگیرد و ظرافت بیانی فیلم از طریق اتصال نقاط تردید، ترس و عزیمت به زیبایی رقم میخورد. غافلگیری سکانسهای وحشتزای حمله سگ ها به بچه ها در کنار ترسیم تمایل تدریجی یکی از کودکان به خوی حیوانی در عین انسجام درونی سکانسها و با توجه به ظرفیتهای داستانی به خوبی می تواند بازگوکننده هنجارها و ناهنجاریهای شخصیتها باشد. همچنین تدوین ماهرانه و موسیقی هوشمندانه فیلم در کنار خلق درام موجب میخکوب کردن بیننده میشود.
سبک و پیرنگ فیلم در فرآیندی درام پردازانه و تکنیکی به پیش می رود و بدون هرگونه سکته در روایت به نظم خود ادامه میدهد. همچنین بروز عواطف و احساسات شخصیتها به واسطه جنس کلام و شیوه رفتار و شکل میزانسنها به خوبی به تماشاگر منتقل میشود و ترکیب نماها در یک پیوند دراماتیک، همراهی تماشاگر را به دست میآورد. در فیلم «گرگ نما»، فاصله کانونی مورد استفاده در تصویر و فاصله دوربین به سوژه، موجب پیوند چشم مخاطب با وقایع میشود و فشردگی فضا و ترکیب خلاقانه ارتباط میان شخصیتها و اشیای پیرامون موجب همراهی مخاطب با وضعیت بغرنج داستانی میشود. از سویی طراحی حرکت بازیگران راهی برای ورود به فضای مخوف فیلم میگردد.
فیلم «گرگ نما»، تمثیلی از جهان دیروز و امروز و فرداست، چرا که هر کجا قدرت نمایی نفس بکشد، درنده خویی نیز آماده برای شکار انسانیت است و هر کجا جنگلی باشد، گرگ هایی در لباس آدمی در حال غارتگری هستند.
دیدگاهها