نگاهی به فیلم هرگز، به ندرت، گاهی، همیشه به کارگردانی الیزا هیتمن
- توضیحات
- نوشته شده توسط منصوره جعفری
- دسته: یادداشت سینمای اروپا
- منتشر شده در 1400-10-18 01:36
فیلم هرگز، به ندرت، گاهی، همیشه* با توجه به موضوع ساده و معمولیاش در نشان دادن رنج شخصیت اصلی موفق بوده است. شاید به ذهن کسی خطور نکند که چنین روایت سادهای را بتوان در یک فیلم 100 دقیقهای بیان کرد و مخاطب تا پایان با آن همراه باشد؛ ولی فیلم با استفاده از رسانۀ بصری سینما و به کار گیری درست و بهجا از امکاناتی که در اختیار داشته، توانسته رنج درونی شخصیت اصلی را به تصویر بکشد؛ رنج یک دختر جوان از یک بارداری ناخواسته. آتم با بازی «سیدنی فلانیگان» دختر جوانی است که در صحنۀ اول در حال گیتار زدن و آواز خواندن است. از همان صحنه، آزار و اذیت همکلاسیهای پسر باعث رنجش و عذابش میشود. با رفتن او جلوی آینه و نگاه کردن به شکمش ما متوجه میشویم که او باردار است. کلینیک زنان در نزدیکی محل زندگی او عمل سقط جنین را انجام نمیدهد و او مجبور است برای این کار به نیویورک برود. مخاطب با او در این سفر همراه میشود و در طول این سفر با دیدن محیط مدرن و سرخوردگی او از این محیط درک عمیقتری از شرایط زنان در جوامع مدرن پیدا میکند. یکی از آیتمهایی که در عمیقتر کردن رنج شخصیت اصلی و همراه شدن مخاطب مؤثر است، دیالوگهای کم و کوتاه فیلم است. تأکید کارگردان بر خصوصی بودن این رنج و عدم توانایی شخصیت در بیان آن توانسته تأثیر عمیقی بر حس مخاطب در درک احساس شخصیت اصلی و همراه شدن با آن داشته باشد. بر خلاف اکثر فیلمها که با حاشیهسازی برای چنین مسائلی از مشکل اولیه دور میشوند، فیلم فقط سعی در نشان دادن شرایط پیش آمده برای دختر دارد و سعی نمیکند روایت پیچیدهای برای مسأله بسازد. مشکل شخصیت اصلی را تنها از منظر خود او دنبال میکند و جالب اینجاست که خود شخصیت اصلی هم در بیان این رنج ناتوان است. او حتی زمانی که مشاور روانشناسی از دختر میخواهد با انتخاب یکی از گزینههای؛ هرگز، گاهی، شاید، به ندرت شرایط خود را توضیح دهد باز هم دختر نمیتواند حرف بزند و اشکش جاری میشود. این سکوت عمق رنج او و ناتوانیاش برای محافظت از خود را نشان میدهد.
یکی دیگر از نکاتی که در درک حس شخصیت اصلی مؤثر است، نشان ندادن مردی است که به آتم آسیب زده است؛ زیرا با دیدن رنج او در برابر مردهای مختلف مشخص است که هر کسی به نوعی او را آزرده است. از پدرش که دائمالخمر است تا همکلاسیهایش و رئیسش. هدف هیتمن دقیقاً مردان است نه تیپ شخصیتی خاصی. حتی اسکایلر با بازی «تالیا رایدر» دختر عموی آتم ناگزیر میشود تا با مسافر سمج اوتوبوس ارتباط برقرار کند. گرچه این نگاه سرسخت به جامعۀ مردان منطقی نیست؛ ولی او تلاش دارد دقیقاً روی حرف خود برای فشاری که از این جامعه بر زنان رسیده است پافشاری کند.
آتم و اسکایلر زمان طولانی از فیلم را در خیابان و ایستگاه قطار میگذرانند و در طول این سفر یک چمدان سنگین را حمل میکنند. این چمدان سنگین و دست و پاگیر استعارهای است از بار سنگین زنانگی که همه جا همراه این دو دختر است. یک وسیلۀ اضافه که توان آنها را در این سفر گرفته است. آوارگی و سردرگمی آنها در ایستگاههای قطار نشان از به مقصد نرسیدن زنان در جامعهای مدرن است. زنانی که هنوز درگیر چنین مسائلی هستند و در زیر لایههای یکی از مدرنترین جوامع با آن دست و پنجه نرم میکنند. رنجی که فرقی در مدرنیته و سنت ندارد و قسمتی از زنانگی شده است.
تصاویر نزدیک از چهره آتم و بازی خوب او، فضاسازی درست و استفاده بهجا از نور و رنگ همه و همه در ساختن فضای سرد اطراف او مؤثر است. فضایی که انگار با تمام جذابیت و زیباییش آتم را سرخورده کرده است.
* «فیلم " هرگز، به ندرت، گاهی، همیشه " به نویسندگی و کارگردانی الیزا هیتمن (Eliza Hittman) محصول سال 2020 است. این فیلم توانسته در هفتادمین جشنوارۀ بینالمللی فیلم برلین جایزۀ خرس نقرهای را از آن خود کند.»