یک عاشقانه ساده ایرانی / نگاهی به فیلم «یک عاشقانه ساده»
- توضیحات
- نوشته شده توسط نیوشا ستاری
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1391-10-15 11:25
سامان مقدم پیشتر با آثار شاخصی چون پارتی، مکس و کافه ستاره شناخته شده است، آثاری که هرکدام فصل تازهای در پرونده سینمایی این فیلمساز محسوب میشوند، حال این روند به فیلم یک عاشقانه ساده رسیده است؛ اما آیا این فیلم نیز مانند فیلمهای سابق این فیلمساز توانسته شاخص دورهی خود شود؟
فیلم روایتگر دو داستان به موازات یکدیگر است که هر دو درواقع ملهم از یکدیگرند. گندم -دختر شاتر امان- (مهناز افشار) از کودکی عاشق پسری به نام علی (مصطفی زمانی) است؛ اما اکنون که زمان ازدواج آنها فرا رسیده، طبق یک عهد و پیمان قدیمی بین شاتر امان (همایون ارشادی) و بابا صفر -کدخدای ده- (فرهاد آییش) او باید با کرامت -پسر بابا صفر- (احمد مهرانفر) ازدواج کند. به موازات این داستان جریان کم رونق شدن نانوایی شاتر امان اتفاق میافتد که به عنوان یک خط روایی فرعی برای قوت بخشیدن به روایت اصلی در داستان حضور دارد.
آغاز فیلم مراسم ازدواج یکی از اهالی ده است که در آنجا شاهد رقصی به شکل نزاع بین کرامت و علی هستیم و گندم نیز نظاره گر آنهاست. از همین لحظه، طرح یک مثلث عشقی بین این سه نفر به تصویر کشیده میشود و این شروع باید به عنوان یک نیروی محرکه برای داستان باشد؛ اما آیا چنین آغازی میتواند نیروی لازم برای پیشبرد داستان باشد؟ از دو خاستگاه متفاوت میتوان این مسئله را بررسی کرد: نخست فرم و سپس محتوا که البته چیزی جدا از یکدیگر نیستند. میدانیم جذابیت و درام فیلم به چگونگی تصویر شدن و نمایش موضوع فیلم بستگی دارد و این چگونگی در لوای فرم و عناصر میزانسن است. یکی از این عناصر دکور و صحنهپردازی است. فضای داستان در یک روستا اتفاق میافتد که به دور از تکنولوژی و امکانات شهری است. بر اساس محتوای مطرح شده مخاطب انتظار یک فضای کاملا رئالیستی با ساخت و ساز روستایی را دارد در صورتی که محیط تصویر شده بیشتر جنبهی شمایلی و مصنوعی دارد. مگر اینکه بخواهیم صحنهی فیلم را با یک تابلوی نقاشی مقایسه کنیم. عنصر دیگر قابل بررسی فیگورهای بازیگران است که معمولا کارکردهای بازیگری را عواملی چون روایت و قراردادهای ژانر تعیین میکند. یک عاشقانه ساده روایتی عاشقانه با چاشنی دغدغههای اجتماعی معمول –محدودیتهای جامعه زنان، دخالتهای والدین در سرنوشت و زندگی فرزندانشان و...– را دارد؛ اما متاسفانه بازتاب آن در بازیها خیلی معمولی و پیش و پا افتاده خود را نشان میدهد –به خصوص بازی مهناز افشار– که در حد تیپهای مرسوم در یک مثلث عشقی باقی میماند و از آن فراتر نمیرود.
داستان باید کنجکاوی مخاطب را برانگیزد تا او را نسبت به تماشای فیلم مشتاق و راغب کند. همانطور که گفته شد روایت اصلی بر پایه مثلث عشقی شکل گرفته میان علی و گندم و کرامت بنا شده است و برای اینکه این داستان از وضعیت روتین و معمول خود خارج شود، نویسنده دست به دامن یک داستان فرعی یعنی ماجرای کسادی کار نانوایی شاتر امان میشود.
شاتر امان چون پول کافی ندارد که کارش را رونق دهد، بابا صفر از این طریق او را مدیون خود کرده است. او که عدم رضایت گندم را برای ازدواج با کرامت متوجه میشود از بابا صفر مهلت میخواهد. شاتر امان اکنون مجبور است که خود را از زیر دین بابا صفر خلاص کند، پس باید کسب و کارش را رونق دهد. ناگهان در یک قطع (کات) ما شاهد بهبود کار شاتر امان میشویم و اینکه مردم برای خرید نان جلوی مغازه او صف کشیدهاند. چه خبر شده است؟ به وجود آمدن این سوال باید محرک خیلی قویای برای پیشبرد داستان باشد، اما این مسئله نیز چنان پیش و پا افتاده نشان داده شده است که وقتی بعد از مرگ خورشید، بابا صفر به شاتر امان میگوید" "مخدرهای داخل نان او خورشید را کشته است"، شوک آنچنانی به مخاطب وارد نمیکند. بنابراین این داستان فرعی هم نمیتواند آن نیروی لازم برای تقویت داستان اصلی را فراهم کند و پایان داستان هم شکل و شمایلی چون فیلم فارسیهای پیش از انقلاب را دارد و همین در ذوق مخاطب میزند. او دو ساعت از وقتش را در سالن سینما صرف میکند تا از عظمت روایت این پرده عظیم لذت ببرد، اما چیزی جز مرام بازیهای معمول – که جز در فضای فیلمیک اتفاق نمیافتد– نصیبش نمیشود.
یکی از نقاط مثبت روایت به کار بردن موتیف گندم است که وحدت بخش دو داستان موازی یکدیگر شده است. شاتر امان با زدن مخدر به نانهایش، نانش –گندم– را حرام میکند و با این کار دخترش گندم را نیز نابود میکند. چون با این اتفاق او بار دیگر مدیون بابا صفر شده است و برای فاش نشدن رازش، گندم محبور است که با کرامت ازدواج کند و آن دیالوگ به موقع که علی بعد از این اتفاق به شاتر امان میگوید هویدای این مسئله است: "شاتر امان، گندمت رو فروختی؟"
با بررسیهای انجام شده میبینیم که سامان مقدم این بار نتوانسته مانند آثار گذشتهاش که هرکدام حرف تازهای برای گفتن داشتند، موفق عمل کند و یک عاشقانه ساده در حد یک عاشقانه ساده ایرانی باقی مانده است.