نگاهی به فیلم رسوایی (فیلمفارسی با نقدی اجتماعی)
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1392-02-13 15:31
باید به این باور برسیم که مسعود ده نمکی در سینمای عامهپسند به یک کارگردان برند تبدیل شده است، مردم تنها به خاطر اکبر دعبدی، الناز شاکردوست و محمدرضا شریفینیا به سینما نمی روند، بلکه اسم کارگردان نیز یکی از اترکسیونهای جذب مخاطب برای تحریک میل آنها به تماشا است و میتوان گفت مسعود ده نمکی در چهار اثر اخیر خود نشان داده که جامعه را بیشتر از سینما میشناسد، ده نمکی در چهار اثر خود با مفهمومی ساده و شخصیتهای اجتماعی روز که در جامعه با آن برخورد داریم میپردازد، افرادی که شاید در کنارمان زندگی میکنند و به آنها کمتر توجه کردهایم.
نمونهی فیلم رسوایی در سینمای ایران بسیار فراوان و به کلی کلیشهای است، نمونهاش در فیلمهای قبل از انقلاب فراوان است. رقاصه کاباره که شاید متوجه زندگی ذلتبارش نبوده، با لوطی فیلم مواجه میشود و پس از این برخورد به یکباره پشیمان شده است و توبه میکند. این بار نیز در سینمای پس از انقلاب برای اولین بار بعد از سالها توسط ده نمکی این داستان با کمی تفاوت تکرار میشود، فقط زن به جای روسپیگری و رقاصی، اخاذی و تیغ زنی میکند؛ اما در کلامش تغییری ایجاد نشده است. لوطی فیلمفارسیها نیز جایش با یک روحانی عوض شده است. در فیلمفارسی کل اهالی محل به لوطی تعظیم کرده، مقابلش سر فرود آورده و روی اسمش قسم میخوردند و فقط یک ناخلف یا رئیس کاباره با نوچههایش مقابل لوطی میایستد. در آخر این گونه داستانها لوطی بر نیروهای شر غلبه میکند و پیروز میشود و آبروی از دست رفته دوباره باز می گردد.
در رسوایی رئیس کاباره شخصیتش به یک حاجی ریاکار تبدیل میشود و این بار این حاجی است که در مقابل روحانی میایستد و پاپوش درست میکند و آبرویش را میبرد و در انتها پشیمان گشته و روحانی سربلند و پیروز میگردد. زن اغواگر هم توبهکار میگردد. داستان رسوایی داستان همان فیلمفارسیهاست؛ ولی اینجا یک سوال پیش میآید؟ آیا فیلمفارسی بد است؟ فیلمفارسی شاید از ساختار فیلمیک فاقد ارزش شناخته شود؛ ولی از نظر سینماتیک به نظرم حائز اهمیت است. در این گونه فیلمها جامعه و روابط اجتماعی مورد نقد قرار میگیرد. رسوایی سعی میکند بخشی از جامعه را به صورتی به تصویر بکشد که با ورود مجدد قهرمان در سینما تاثیرگذاری خود بر روی مخاطب را بیشتر کند. قهرمان در دل جامعه نفوذ مییابد و مخاطب همواره خود را با او همذاتپنداری میکند. در همین زمینه باید یادی از سیامک یاسمی دانشآموخته رشتة جامعهشناختی کرد که با فیلم گنج قارون بیاعتنایی به مادیات را به تصویر کشید و همین امر باعث میشود مردم دیدگاهشان به مادیات حتی کمتر تغییر کند. این گونه فیلمها به طور کامل جزء فیلمهای اجتماعی تأثیرگذار در نگاه مردم شناخته میشوند. جامعه ممکن است با اخراجیها نگاهش عوض شود که از قشرهای مختلف به جبهه و جنگ رفتند و سعی کردند برای وطنشان بجنگند و در این راه نیز تغییر یافتند.
سوالی دیگر پیش می آید؟ آیا مسعود ده نمکی موفق شده دیدگاه مردم را به یک سری از مسائل تغییر دهد؟ فیلم ده نمکی با تعلیق های متعدد و دیالوگهای بی شمار و بدون شخصیتپردازی و نداشتن درام تمام سعی خود را انجام داد تا دیدگاه مردم را به روحانیت تغییر دهد. ده نمکی در اخراجیها ثابت کرد که جامعهشناس خوبی است و با این اطمینان بعضی از افراد برای دیدن رسوایی به سینما رفتند. در پایان آخرین سئوال پیش می آید آیا دیدگاه سطحی جامعهشناسی مسعود ده نمکی دوباره عدهای از مردم را برای دیدن فیلم بعدیش به سینما می کشاند؟ جواب این سئوال را باید صبر کرد تا ببینیم چه اتفاقی رخ می دهد.