چند متر مکعب عشق/ فقط عشاق زنده می مانند
- توضیحات
- نوشته شده توسط خشایار سنجری
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 780-12-30 17:33
محمودی در چند متر مکعب عشق، میکوشد تا عشق را بیواسطه و بیآلایش به تصویر کشیده و فارغ از محدودیتهایی که تکلف و پیچیده گویی برای فیلمساز میآفریند، اثبات کند که با عشق میتوان بر فراز ملیتها و قومیتها به پرواز درآمده و بین انسانهایی دردمند و رنجور پلی عاطفی برقرار کرد.
عنوان فیلم محمودی، سهل ممتنع به نظر میرسد. عشق همچون سایر مفاهیم احساسی واحدی نداشته و قابل اندازهگیری نیست و سنجش آن با معیارهای خشک و قاطع ریاضی، موضوعی است که حکایت از نگاه تلخ و گزندهی محمودی به فرجام عاشقان در قصهاش دارد. او صابر و مرونا و علاقهی بیحد و حصر آنها به هم را در قفسی آهنین و فضایی خفقان آلود محبوس کرده و علیرغم احترام به عواطف پاک و ستودنی انسانی، واقع گرا عمل کرده و به دنبال پایانی خوش و سادهانگارانه برای کاراکترهای غم زده و تنها ماندهاش نیست. محمودی معتقد است دنیای صنعتی و بیرحم، روزنهای از امید برای کامیابی آرزوها و خوشیهای آنها باقی نخواهد گذاشت. حتی باریکههایی از نور که از میان سقف اتاقک پولادین بر خلوتهای زوج عاشق میتابد(و هوشمندانه در قاب ها گنجانده شده است) نمیتواند سرنوشت آنها را غرق در روشنایی کند.
عشق و مهاجرت، دو تم اصلی چند متر مکعب عشق هستند که مجید مجیدی در باران به آنها پرداخته بود. نگرش مجیدی به مقولهی عواطف انسانی و واکاوی آن، موشکافانه تر و عشق ترسیم شده توسط او عمیقتر و از منظر ارزشهای اخلاقی والاتر مینماید. لطیف در باران برای بقای خود و حفظ شغلش، با تمام وجود و عزمی راسخ به جدالی نابرابر با رحمت میرود. اما وقتی در مییابد که رحمت در واقع دختری است به نام باران، که برای تامین هزینههای خانوادهاش ، نیازمند شغلی طاقت فرسا است، از نفرت و کارشکنیهایش میگذرد و و به عشق و علاقهای دست مییابد که ترحم آلود نیست، بلکه ریشهاش در نزدیکی قلبهای آدمهای مهجوری است که جامعه آنها را به گوشهای رانده است. روابطی که مجیدی در باران توصیف میکند قدم را از علاقهی مفرط فراتر گداشته و حس ایثار حاصل از عشق را در بستری اجتماعی و بدون شعار زدگی دراماتیزه میکند. اما محمودی نگاهی تک بعدی داشته و تنها میکوشد تا سادگی و لطافت رابطهای انسانی را در نماهای متعدد و با شکل های گوناگون(اما مضمونی واحد) به مخاطب عرضه کرده و از عشقی صرفا تراژیک پرده برمی دارد.
محمودی آگاهانه مخاطب را ابتدا نسبت به عبدالسلام(پدر مرونا) بدبین و منزجر کرده و او را مانعی تمام عیار و استوار برای به هم رسیدن صابر و مرونا نمایش میدهد. اما در ادامه فیلمساز با ترسیم جزییتر نیات و تفکرات عبدالسلام، او را کاراکتری هم دلی برانگیز و تا حدی محق میشناساند و عامل پرخاشها و مخالفتهایش را شرایط پیچیدهی مهاجران و بستر رخمت و عمیقا ناامنی که اجتماع برای آنها مهیا کرده معرفی میکند. سکوت عبدالسلام، از جنس عرفان نیست بلکه فشارهای معیشتی حاصل از عواقب مهاجرت او را به سوی بیکنشی و سکوتی اجباری هدایت کرده است.