نقد فیلم خوب، بد، جلف کمدی خوش ساخت پیمان قاسم خانی
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1395-11-17 02:28
فیلم «خوب، بد، جلف» همانند سریال «پژمان» جهان خود را خارج از فیلم فرا میخواند. در صورتی که شما شخصیت پژمان جمشیدی فوتبالیست و برخی روابط دیگر فوتبالیستها را نمیشناختید دیگر از سریال «پژمان» لذت نمیبردید زیرا به طور مثال شوخیها با پژمان جمشیدی و سپهر حیدری چه از نظر پست و چه از موارد دیگر نیاز به شناخت فوتبال نیز داشت. زوج پژمان جمشیدی و سام درخشانی در سریال پژمان به فیلم «خوب بد جلف» آمدهاند، اما خبری از شوخیهای تکراری سریال نیست و فضای دیگری را تجربه خواهید کرد.
این بار به جای اینکه پژمان جمشیدی به دنبال تیمی برای بازنشستگی باشد، بازنشسته شده و همانند شخصیت حقیقی خود تمایل به حضور در مدیوم تصویر را دارد. او با سام درخشانی نه به واسطه مدیربرنامهریز و بازیکن بلکه دو دوست که هر دو شخصیتهای حقیقی دارند در فیلم حضور دارند. شوخیها با خصوصیات پژمان جمشیدی کمی به سمت شوخی با سام درخشانی رفته است و شاید بتوان گفت این بهترین نقش آفرینی سام درخشانی در مدیوم تصویر است.
پیمان قاسم خانی در اولین فیلم بلند سینمایی خود بر خلاف رضا عطاران موفقتر عمل کرده است و فیلم آبرومندی را در سینمای کمدی ساخته است. فیلمی که پر از لحظههایی با شوخیهای جذاب است. ارجاعات مختلف چه به جهان سینما (از مدیربرنامهریزی بودن علی اوجی بگیر تا مشکلات پشت پرده سینما، چون سرمایهگزار، اسپانسر، خانه سینما و ...) چه به موضوعات اجتماعی (از نقش پلیس، از وضعیت زندگی قشر مرفه یا سلبریتیها و ...) چه به سریالها و فیلمها موفق سینما بسیار است. این ارجاعات در برخی اوقات جذاب هم میشوند زودپز ساخت شیشه در مقابل دیگهای ساخت شیشه در بریکینگ بد یا ارجاع مستقیم به تصویر کوئنتین تارانتینو و افتادن اسلحه و تیر خوردن و کشته شدن سپند امیرسلیمانی که یادآوری از فیلم پالپ فیکشن است. ارجاع دیگر خوب فیلم به دو بازیگر قدیمی است. رضا رویگری و مجید مظفری که اولی به دلیل بیماری و دومی به دلایلی که مشخص نیست کم کار هستند. هر دو در دهة 1360 بازیگران قابلی بودند و در یوزپلنگ کنار هم بودند اما مظفری بازیگر سینما و رویگری بازیگر تلویزیون بود. پژمان بازیگر تئاتر و سینما شده در مقابل سام درخشانی بازیگر ثابت سریالهای تلویزیونی است. این موضوع کاملا در فیلم به شوخی گرفته شده و شوخیهای مختلف سام و پژمان در رویگری و مظفری که اسامی حقیقی خود را در فیلم دارند وجود دارد.
قاسم خانی که خود سریالهای مختلف کمدی را نگاشته است انتقادهای تند و تیزی با مجموعه سازی می کند به طوری که تمامی مثالها دو شخصیت اصلیاش با وجود اینکه همه آنها را احمق فرض میکنند از سینما و تلویزیون آمریکاست. پلیس برای آنها در سینمای ایران بازنمایی نشده زیرا ما به تعداد انگشتان یک دست فیلم موفق پلیسی نداریم. آنها در مجموعههای تلویزیونی نیز همین مشکل را در بیاد آوردن دارند و از نمونههای موفقی چون «فرار از زندان» و «بریکینگ بد» نام میبرند. افسر آگاهی که قرار است به پژمان و سام آموزش دهد خود از واقعیت سینما و جذابیتهای آن دور است. قاسم خانی یک جامعه درهم و برهمی را به تصویر کشد که هیچ چیز آن به هیچ چیزش نمیآید و هیچکس هم توانایی درک گروه دیگر را ندارد از هر سویی که بنگری طرف مقابلت متوجه کار خود نیست. شخصیتهای سام و پژمان از نظر اغلب احمق هستند. به طور مثال مانی حقیقی حاضر به ساخت فیلمی با حضور اینها و استفاده از اسپانسر و فضاهای بیربط نیست چون در فیلم نیز با «پذیرایی ساده» و «اژدها وارد میشود» یاد میشود، اما خود حقیقی فیلم «پنجاه کیلو آلبالو» را قبل از «اژدها وارد میشود» در اکران داشت. سرگرد (با بازی حمید فرخ نژاد) افسر مشاور سینمایی بوده که بسیار از کوره در میرود در صورتی که سینما و تلویزیون از مشاورانی رنج میبرد که این مدیومها را نمیشناسند. سرگرد از پژمان و سام میخواهد اسلحه را صاف بگیرند و آنها که معیارشان درستتر هست مثالهای متعددی از فیلمهای جیسون استاتهام تا آنجلینا جولی و جیسون بورن میآورند که اسلحه چگونه گرفته میشود. تهیه کننده (با بازی ویشگا آسایش) در همه جا حضور دارد در صورتی که اغلب کارگردانان از عدم حضور تهیه کنندگان صحبت میکنند. جهان سایر افراد از دید پژمان و سام مسخره است و چیزهای بدیهیِ"اینو که دیگه همه میدونن" را شخصیتهای دیگر نمیشناسند و پژمان و سام از نظر همان دیگران احمق به نظر میرسند. این جهان کاملا میتواند وارونه شود و طور دیگری به آن نگاه کرد و از این حیث قاسم خانی خیلی خوب کار کرده است.
«خوب بد جلف» هر چیز کمدی را کنار هم دارد و از گونههای مختلف زد و خورد گرفته تا کمدی موقعیت و کلامی سود میبرد اما لحظاتی آن قدر در لوده بازی فرو میرود که کمی از خوش ریتمی کمدی میافتد. یکی دیگر از موارد ضعیف فیلم کلا داستان مجید مظفری و رضا رویگری است که آنقدر ارجاع به چنین امر مشابهی در گذشته برای فیلمساز مهم بوده که به کل بیربطی داستان چاپ اسکناس و کش دادن آن قصه فرعی را از یاد برده است. فیلم از زمانی که به سمت آن قصه فرعی میرود پیشبردش غیرقابل قبول است. از دیگر نکات مهم فیلم بازی فوق العاده آزاده صمدی در نقش یک دختر لوند است. این یکی از متفاوتترین ایفای نقشها از یک تیپ کلیشهای در سنیمای ایران است که در این جا به بهترین شکل بازی شده است.
دیدگاهها