اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

یک بازی اغواگرانه -نگاهی به «یک روش خطرناک» ساخته دیوید کراننبرگ

 

یک روش خطرناک

«چند سال پیش یک مشتری داشتم که روانشناس بود. نشستیم کمی با هم گپ زدیم. من بهش گفتم شماها چطوری درمان می‎کنید؟ اون به من گفت در واقع ما کاری نمی‎کنیم؛

مردم پیش ما میان تا حرف بزنن و یکی گوش کنه. حقیقتش اینه که وقتی اون‎ها از خودشان میگویند و ما گوش میدهیم اون‎ها تقریباً درمان شدن»

زندگی جای دیگری است-میلان کوندرا

 

به کراننبرگ لقب استاد وحشت سایکوتیک (master of psyco horror)، ‏سلطان خون The Baron Of Blood)) و پادشاه وحشت شهوانی  ((King Of Venereal Horror را داده‎اند. دلیل آن هم ساختار پیچیده فیلم‎های اوست که گاهی در حد اغراقی قابل باور روح و روان قهرمانان آثارش را در بر می‎گیرد. او  بر خلاف هم‎کیشانش (اساتیدی چون کارپنتر، ‏آرجنتو، ‏رومرو، ‏باوا و...) وحشت را در یک سطح فرمی برای القای هراس باقی نمی‎گذارد. او با فیلم‎هایش به لایه زیرین روان تماشاگرانش حمله می‎کند. به همین دلیل دکوپاژ،‏ میزانسن ‏و حتی قاب‎بندی‎های گاه غریب آثارش در خدمت همین نفوذ به لایه ذهنی مخاطبانش قرار می‎گیرد و فیلم‎هایی پدید می‎آورد که در کنار عناصر سینمای کلاسیک وحشت خاصیت سایکوتیک و ماندگاری ایجاد می‎کند. بنابراین شاید  قرار دادن فیلم‎های او در قالب ژانری سینمای وحشت یک تقسیم‎بندی چندان صحیحی نباشد. در واقع می‎توان سینمای کراننبرگ را خود یک ژانر جداگانه و نوعی برند سینمایی در نظر گرفت. بعید می دانم کسی به جز کراننبرگ بتواند جمع اضدادی را که در فیلمی چون حلقههای مرگ ((DEAD RINGERS در قالب دوقلوهای منتل (با بازی جرمی آیرونز) با تشریح رفتارهای شیزوفرنیک این دو در قبال شفتگی‎شان به یک زن بازیگر آن هم در قالب یک موجود این‎گونه ترسیم کند. خلق شخصیتی ضد زن که می‎تواند همان‎گونه شیفتگی و شیدایی را به یک زن، ‏به جز با سبک فیلمسازی کراننبرگ قابل توجیه باشد. اصلی که با برخورداری از یک ظاهر واحد بیگانگی ذهنی عمیق را به تصویر می‎کشد.

همین کارگردان است که با نگاهی بی‎پروا ذات شخصیتی چون گرگور سامسای رمان مسخ کافکا را در قالبی دیگر به تصویر می‎کشد. فیلم مگس (FLY) گویای مسخ آدمی است که از مقام انسانی خود به حشره‎ای غریب تبدیل می‎شود. بر خلاف مسخ کافکا مسخ شخصیت اصلی تنها به یک دگردیسی درونی ختم نمی‎شود و بازتابی بیرونی می‎گیرد و همین بن مایه ساخت یک تریلر وحشتناک می‎گردد. تصادف (CRASH) به نوعی بن‎مایه تمام آثار کرانبرگ را در خود دارد ماجرایی پیچیده که با روایتی پیچیده‎تر بی‎پروایی همیشگی کراننبرگ را به اوج می‎رساند و در قالب یک فیلم آنارشیستی (چه در فرم و چه در روایت) دغدغه‎های سایکوتیک کراننبرگ را از سرچشمه یک تصادف روایت می‎کند. کراننبرگ بعدها در ناهار عریان یکی از غریب‎ترین فیلم‎های تاریخ سینما را خلق می‎کند. فیلم سورئالیستی با مایه‎های عمیق روانشناختی از فوبیا و شیزوفرنیا با آمیخته‎ای عجیب از تصاویری هذیانی که به نوعی آثار نقاشی رنه مارگریت را می‎نمایاند.

همین مقدمه کوتاه نشان می‎دهد که نمی توان دغدغه های فکری و یا فالب و روش فیلمسازی کراننبرگ را در قالب یک متدلوژی ساده بیان کرد. قطعا" این سخن گزافه نیست که کراننبرگ این سالها کمی ملایمتر شده و همین است که دو فیلم آخر او(تاریخچه خشونت که شاهکاری است از تاثیرات هویت گذشته با هویت حال انسان و قول‎های شرقی یک تریلر خشن از رویارویی یک آدم عادی با مافیای روسیه) با تمامی خشونت نهفته‎شان را حتی با کمی اغراق می‎توان ملودرام به سبک کراننبرگ نامید.

بنابراین در برخورد با فیلم یک روش خطرناک می‎توان به چند طیف تماشاگر اشاره کرد. عشاق کراننبرگ که در انتظار یک فیلم کراننبرگی هستن،‏ تماشاگرانی که حضور فروید و یونگ را بر پرده سینما غنیمت می‎دانند و تماشاگرانی عادی که شاید چندان به روند فیلمسازی کراننبرگ وقعی نمی‎نهند.

یک روش خطرناک

یک روش خطرناک کراننبرگ غیر کراننبرگ‎ترین فیلم اوست...حتی از تجربه آمیخته با کمدی چون فاوست کمپانی ((FAST COMPANY و حتی داستان اتوبیوگرافیک و به نسبت رمانتیک آقای باترفلای ( (Mr. BUTTERFLY که تا قبل از یک روش خظرناک این لقب رو به دوش می‎کشیدند؛ اما حضور یونگ، ‏فروید،‏ سابینا اسپلین و ظهور و محو سایه‎وار اتو گراس آنارشیست معتقد به آزادی جنسی چیزی نیست که بتوان  راحت از آن  گذشت. داستان ایجاد پایه‎های علم نوین روانشناسی در زیر سایه‎های هراس آور جنگ جهانی اول  است با کمی چاشنی رومانس. چالش فیلم علاوه بر داستان،‏ بیانیه‎ای است که در آن  برخورد مابین یک اعتقاد ترکیب شده علمی با نوعی احساس عرفانی و اعتقاد اثیری است در تقابل با اندیشه مبتنی بر جهان‎بینی تک‎ساحتی مبتنی بر حضور لیبیدوی (نماد غرایز آدمی) با محوریت خواسته‎های جنسی انسان است. تقابل فروید و یونگ با کاتالیزوری به نام سابرینا و یک مثال نقض به نام اتوگراس.

کراننبرگ سازنده یک روش خطرناک ربط چندانی با کراننبرگ سازنده تصادف،‏ مگس و یا اسکنرها Scanners ندارد. چون او عنصر وحشت را از فیلمش حذف کرده و تنها به وجه سایکوتیک اثرش می‎پردازد آن هم در  کلاسیک‎ترین فرم ممکن. او بیشتر همان روشی را به کار می‎برد که تروفو در بیان دغدغه تربیتی و روانی و خواسته‎های عدالت خواهانه‎اش در فیلم کودک وحشی، ‏به کار برد. روانشناس فیلم تروفو تلاش خود را برای بازگرداندن انسانیت در قالب یک روش سعی و خطا به کار می‎گیرد. در این فیلم جریان کمی متفاوت است.در این‎جا ذات انسانی دستخوش دگرگونی نشده و سعی روانشناس فیلم کراننبرگ (کارل یونگ) بازگرداندن عنصر آرامش در وجود از هم گسیخته یک دختر روانپریش (سابینا) با بازی کایرا نایتلی است. در کودک وحشی روش درمانی هر بار در قالب نریشن‎های روانشناس که یادداشت‎های روزانه او نیز به بیننده ارائه می‎شود. تروفو در قالب همین ارتباط دوگانه دغدغه‎های فکری خود را هم بیان می‎کند؛ اما در یک روش خطرناک کراننبرگ روش درمان دختر روان‎پریش را به ارتباطات عاطفی دیگری بسط می‎دهد و در خلال ایجاد این روابط نحوه تاثیرگذاری روان مخدوش بیمار بر روابط بیرونی روانشناس درمانگرش به تصویر می‎کشد. همین پیچیدگی‎هاست که ساختار کلاسیک فیلم تروفو دیگر ظرفیت روایتی خود را از دست می‎دهد.

در واقع فرق بین این دو فیلم زمانی بیشتر آشکار می‎شود که به جای روانشناس نه چندان آشنای فیلم تروفو، ‏کارل یونگ قرار دارد. یونگ پایه‎گذار روانشناسی تحلیلی است. در واقع روش درمانی او مبتنی بر بازخوردهای طبیعی بیمار و یک نوع دیالکتیک دوستانه مابین بیمار و درمانگر است. در واقع اصول روانشناسی تحلیلی بر تحلیل رفتار و گفتار بیمار تاکید دارد. روشی که با پیشرفت روانشناسی به روش‎های درمانی نوینی چون گشتالت رسید. دیالکتیک صورت گرفته مابین بیمار و درمانگر به معنای ورود نسبی به دنیای بیمار و بازی کردن مطابق امیال بیمار تا رسیدن به منشاء بروز بیماری است.

در نقطه مقابل، ‏فروید قرار دارد که به جای تحلیل های روانکاوانه بر اساس اظهارات بیمار کنکاش ضمیر ناخودآگاه و رمزگشایی و دی کود کردن اطلاعات دریافت شده معتقد بود. فروید در بررسی تمامی حالات روانی بیماران منشاء برهم خوردن نظام جنسی درونی بدن می‎دانست که این اولین تقابل فروید و یونگ را در تاریخ روان‎شناسی بوجود آورد. 

یونگ در ابتدا متدلوژی انقلابی فروید را به عنوان اصول درمان می‎پذیرد اما معتقد به بعد دیگری بود. برخلاف فروید لپیدو (عامل هورمونی غریزه آدمی) و مهم‎ترین آن یعنی جنسیت را تنها منشاء آغاز بیماری‎های روانی نمی‎دانست و در تعبیر داده‎های برون آمده از تحلیل ضمیر ناخودآگاه به بعد روحانی روح بشر هم اعتقاد داشت که ناشی از اعتقادات مذهبی او نیز بود.

این تقابل در مباحثه مابین  یونگ و فروید در مورد  تفسبر خواب در فیلم به وضوح به نمایش در می‎آید. یونگ آشکارا تاثیرات مذهبی در تفسیر خواب و هم‎چنین تاثیر روح (به عنوان منشاء اثیری آدمی) را علاوه بر تاثیرات اختلالات جنسی موثر می‎داند؛ اما فروید هر گونه تصویر ساخته شده در رویا و کابوس را به نوعی بازتابی  رمزگذاری شده از سوی امیال پیچیده ذهن آدمی می‎داند بنابراین وجود حس اثیری و نمادگرایی عرفانی را واهی و پوچ می‎داند.

تغییراتی که یونگ در روش درمانی فروید بر اساس همین عقاید شخصی ایجاد می‎کند دلنگرانیهای فروید را نشان می‎دهد. استادی که شاگرد را عاملی برای بی‎اعتبار کردن دستاوردهای علمیش می‎داند. همین امر است که به تیرگی روابط او و یونگ منجر می‎شود.

کراننبرگ این مسائل را در قالب نامه‎نگاری‎ها و هم‎چنین مناظره‎های دو طرفه،‏ نمایش می‎دهد. با تصاویری زیبا از اتریش و سوئیس و یک موسیقی متن فوق‎العاده که نشان‎دهنده اوج کار کارگردان کهنه کار کانادایی است.

فیلم a dangerous method 

نقطه شروع فیلمنامه زمانی آغاز می‎شود که دختری مبتلا به نوعی هیستری مزمن و فوبیا (ترس‎های بیمارگون با بازخوردهای فیزیکی) با بازی (غلو شده کایرانایتلی) که باعث گسست شخصیتی در او شده، ‏برای درمان به نزد یونگ می‎آورند. یونگ در مصاحبه با سابینا پی به منشاء بیماری او می‎برد. پدری خشن که به او در دوران بچگی آزار رسانده است؛ اما یافتن این منشاء پی بردن به یک روش درمانی را سخت می‎کند و این‎جاست که پای فروید به فیلم باز می‎شود.حضور فروید و آرامشی که در شخصیت او در صحنه‎ای که رفتارهای خلاف عرف او شنا در میان چاله گل را می‎بیند.

تصویر یونگ با بازی فاسبیندر  در فیلم برخلاف فروید بیشتر از آن‎که شبیه یک روانشناس باشد تصویر آدمی معمولی با اختلالات رفتاری است که حتی از همسرش برای آزمایش گالوانومتری که کارش  ثبت تکانه‎های عصبی (دستگاهی که بعدها پایه اصلی ساخت دستگاه دروغ‎سنج شد) و سابینای بیمار به عنوان دستیار استفاده می‎کند. او حتی با سابینا روابط عاشقانه‎ای بر قرار می‎کند و تحت تاثیر او قرار می‎گیرد و بعد او را از خود می‎راند تا جایی‎که شاهد بروز دوباره نشانگان بیماری در سابینا هستیم. (حتی بحران روحی سابینا تا حدی پیش می رود که صورت یونگ را با چاقو زخمی می‎کند) این تصویر حقارت بار از یونگ در واقع ریشه در همان افکاری دارد که در اولین فیلم مهم کراننبرگ هم شاهد آن بودیم. جوجهها (THE BROOD) در واقع فیلمی است در تحقیر روانشناسی بالینی. همین امر باعث می‎شود که یونگ در حد یک آدم هوسباز هم پایین کشانده می‎شود که در بحران عذاب ناشی از خیانت به همسر و هم‎چنین غریزه پایان‎پذیر غوطه‎ور می‎شود. او حتی هم‎چون مبتلایان به سادیسم در مواجه با خواسته‎های سادومازوخیستی سابینا هم تسلیم می‎شود و شروع به تنبیه او می‎کند. گویا او نیز می‎بایست احساسات بیمارگون دگر آزاری خود را بر سابینا پیاده کند. این‎گونه است که کراننبرگ بدون آن‎که اشاره مستقیمی به گسست شخصیتی یونگ داشته باشد پیروزمندانه انعکاس نظریات فروید را در شخصیتی که یکی از مخالفان آن است به نمایش می‎گذارد؛ اما شاید یکی از برگ برنده‎های کراننبرگ در فیلم حضور سایه‎وار شخصیت اتوگراس در فیلم است. اتوگراس یک آنارشیست معتقد به آزادی جنسی است که همان مثال نقضی است که یونگ را بعدها به چالش می‎کشاند. یونگ در برخورد با شخصیت بی‎بندوبار و لاقید گراس منیت شخصیش را به عنوان یک روانشناس از دست می‎دهد و عاجز از درمان او است. گرچه بعدها تاثیر گراس در تدوین  تیپ‎های شخصیتی از جانب یونگ به کار آمد اما آن‎چه دنیای فیلم به ما متذکر می‎شود شخصیت آسیب پذیر یونگ و چالشی است که فروید در مقام استاد قصد داشته شاگرد جوانش با آن مواجه کند و نظریاتش را بازپس گیرد.بدتر آنکه خود اتوگراس هم برای خلاصی از خلاء‎های روحیش حاضر به انجام هر نوع آزمایشی بر پایه نظرات یونگ می باشد، اما درمانی نمی یابد. بازی فاسبیندر در پاره‎ای از اوقات خشک و انعطاف ناپذیر است هر چند در طول فیلم بسیار ماهرانه تحول شخصیتی یونگ را نشان می‎دهد.

سابرینا دیگر شخصیت تاثیر گذار فیلم است که بعدها روانشناس توانمندی می‎شود در فیلم به گونه‎ی خلق الساعه از یک بیمار روانپریش شدید به شخصیتی عاشق پیشه بدل می‎شود. این عمده‎ترین ایراد فیلمنامه‎ای فیلم است. در یک پرش ناگهانی زمانی سابینا را با آرامش می‎یابیم. در واقع چالش اولیه فیلمنامه در همان ابتدا رنگ بطلان می‎گیرد و عملاً مسیر فیلم به سمت و سویی دیگر سوق پیدا می‎کند. آن‎چه که چندان قابل باور نمی‎نمایاند شدت هیستری سابیناست که در ابتدا شاهد آن هستیم و بعد تصویری که گرچه کایرانایتلی بسیار سعی کرده هنوز ردپایی از هیستری را در قالب رفتار سابینا نشان دهد اما این دگرگونی شخصیتی آن‎گونه که باید و شاید ساخته و پرداخته نمی شود و همین پاشنه آشیل فیلم می‎گردد. گرچه بسیاری بازی نایتلی در این فیلم را نوعی بلوغ کاری او می‎دانند و بیرون آمدن از کلیشه دختران جوان شیک،‏ زیبا و گاهاً بی‎پروا را در پرونده کاریش نقطه عطفی می‎دانند (هر چند او  پیشتر در فیلم هرگز ترکم نکن Never Let Me Go به نوعی ساختارشکنی در بازیگریش را آغاز کرده بود) اما سایه اغراق در بازی کایرا نایتلی و لهجه عجیبی که به نوعی ترکیب از زبان روسی و آلمانی است کمی باور پذیری نقش را زیر سؤال میبرد.

فرویدِ به نمایش در آمده در فیلم با بازی مورنتسن بی‎اغراق را شاید بهترین بازآفرینی فروید بعد از فرویدی باشد که در سریال  تلویزیونی فروید محصول بی.بی.سی توسط دیوید ساچت دانست که به نوعی صلابت شخصیتی او را در نقش آفرینیش به رخ تماشاگرانش می کشد. من حیث مجموع شاید بهترین نقش آفرینی فیلم را متعلق به وینسنت کَسل در باز آفرینی این شخصیت معروف تاریخ روانشناسی دانست. با توجه به مدت زمان حضور این شخصیت، ‏کسل به بهترین وجه توانست سیمای یک آنارشیست لاقید را به نمایش بگذارد.

به هر روی ساختار ساده و کلاسیک اثر بیشتر مبتنی بر ساختار نمایشی منبع اقتباس فیلم یعنی نمایشنامه‎ی گفتار درمانیجان کر است و شادی همین امر نشانگان حضور کراننبرگ را در فیلم تا حد فراوانی از بین برده است اما به نظر می‎رسد کراننبرگ قصد دارد در سه فیلم جدیدش طرفدارنش را به همان دنیای آشنایش بازگرداند.

اقتباسی از رمان عجیب و غریب جهانشهر ((Cosmopolisنوشته‎ی جان دلیلو درباره 24 ساعت از زندگی یک میلیاردر که درگیر یک سفر اودیسه‎وار می‎شود،‏ (The Matarese Circle) اقتباسی از رمان جاسوسی نوشته رابرت لاد لم که بیشتر شبیه سابقه جنایی The History of Violence و قولهای شرقی Eastern Promises هستند اما شاید اقتباس کراننبرگ از رمان عجیب As She Climbed Across the Table)) نوشته جاناتن لتم است که داستان یک مرد با عقاید پست مدرن مبادی اداب است که شاهد گم شدن همسرش در یک خلاء عجیب، ‏می‎باشد که مشخص است تمام مشخصه‎های مورد علاقه کراننبرگ را در خود دارد.

 

امتیاز منتقد به فیلم از 10 (7.5)

 امتیاز مخاطبین IMDB به فیلم تا زمان انتشار مطلب از 10 (7)

 

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر

دیدگاه‌ها  

+2 #6 katy 1394-08-25 17:46
واقعا فیلم سوگیری داشت و تحریف های زیادی را در نشان دادن شخصیت واقعی کاراکترهایش نشان داده بود .بخصوص بحث های نژادی زیادی در لابلای فیلم در رابطه با برتری یهودی ها نسبت به آریایی ها وجود داشت که جای تامل است ;-)
نقل قول کردن
-2 #5 Guest 1391-03-22 13:15
تا جایی که من دیدم، رسانه ها کتاب ها، فیلم ها، سرمقاله روزنامه ها و .. خصوصا سینمای هالیوود همیشه سعی کردن از فروید یک چهره روشنفکر، دانشمند، یک اسطوره بی عیب و نقص و یک آدم نابغه و بسیار فهمیده ارائه کنند.
تو این فیلم هم توهمات یه کارگردان و نویسنده مریض به دوتا روانکاو نسبت داده شده که هر جفتش غلط هست. در واقع نه فروید اون قدرها دارای آرامش بوده (این رو از نامه ها و سخنرانی هاش میشه فهمید که تا چه حد عصبانی و جاه طلب بوده و گاه چقدر نادان) و نه یونگ این طور مریض و احمق بوده (از درمان های عجیب و نتیجه بخش یونگ میشه اینو فهمید و همین طور از نظریاتی که ارائه داده)
به طور مثال دستگاهی که یونگ برای آزمایش تغییرات الکتریکی و دمایی پوست ابداع کرد امروزه تکمیل تر شده و ازش به عنوان دروغ سنج استفاده میشه. یونگ نظریات مهمی درباره خواب و سمبل ها ارائه کرد. برخلاف فروید که خواب رو به تمایلات مسخره سرکوب شده جنسی محدود کرده بود یونگ معتقد به پیام آور بودن خواب و ارتباط اون با روح اعتقاد داشت. شاید چون یونگ خدا باور بود این طوری مسخره اش میکنن. ولی فروید رو تا حد پرستش ستایش میکنن.
نقل قول کردن
+2 #4 Guest 1390-10-27 02:14
تیتر بسیار جذابی زدید :roll:
نقل قول کردن
+2 #3 Guest 1390-10-14 19:50
به نظر من نشون دادن اینکه خود یونگ که یکی از پایه گذران علم روانشناسی ,می تونه تا حد یه مریض مبتلا به سادیسم پایین بیاد خیلی حرف پشتش هست.به نظرم کارگردان می خواست برتری تفکر فروید رو به یونگ نشون بده.
خیلی تحلیل خوبی بود.ممنون
نقل قول کردن
+3 #2 Guest 1390-10-08 22:52
تاریخچه خشونتش رو واقعا دوست داشتم منتظرم برای دیدن این فیلم
نقل قول کردن
+5 #1 Guest 1390-10-07 23:49
باید فیلم خوبی باشه قضیه یونگ و فروید در کنار هم از اون ماجراهای جالب می شه
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما