Super 8 یک علمی-تخیلی با نگرش اسپیلبرگ
- توضیحات
- نوشته شده توسط تحریریه آکادمی هنر
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1390-10-22 01:53
یک فیلم اسپیلبرگی تمام عیار. هم در مضمون هم در فرم. که البته با توجه به حضور پشت صحنهای اسپیلبرگ در فیلم به عنوان یکی از تهیهکنندگان، امری بدیهی به نظر میرسد.
سایهی حضور او بر فیلم گاهی چنان سنگین میشود که مخاطب لاجرم سوپر8 را فیلمی متعلق به او احساس میکند نه جی جی آبرامز. البته اگر فیلم را ادای دینی به اسپیلبرگ بدانیم آنگاه در کلیات با فیلمی طرفیم که بیشتر دغدغهی بازسازی دورهی تاریخی تمام شدهای را در سر میپروراند. یعنی احساسی نوستالژیک و آشنا نسبت به فیلمهای اول خود اسپیلبرگ.
سوپر 8 داستان بکری دارد. حوادث فیلم در تابستان سال 1979 سپری میشود. گروهی نوجوان عشق سینما قصد ساختن فیلمی با مایههای زامبی را دارند تا بتوانند در جشنوارهای مستقل و محلی شرکت کنند. آنها صرفا به خاطر هیجان بیش از حد تصمیم گرفتهاند والدین خود را در جریان اقدامشان قرار ندهند. برای همین شبی مخفیانه از خانه خارج میشوند تا به کمک یکدیگر فیلمشان را بسازند. لوکیشن فیلم آنها ایستگاه خلوت و کم رفت و آمدی در حاشیهی شهر است. پس از رسیدن به مکان مورد نظر هر کدام از آنها نقشی را در بخش عوامل فیلم بر عهده میگیرند. یکی گریمور و مسئول جلوههای ویژه میشود. دیگری فیلمبردار. آن یکی کارگردان و طبق معمول دختر و پسری، بازیگران نقش اول فیلم! اوضاع به خوبی پیش میرود که یکباره قطاری وارد ایستگاه میشود و پس از آن و در برابر دیدگان بچهها خیلی سریع از ریل خارج میشود و کاملا متلاشی میشود. سپس به سرعت ارتش وارد عمل شده و در این میان مخلوق عجیبی نیز از پشت آهن پارههای قطار مذکور نمایان میشود...
برخورد میان انسان و بیگانههای فضایی. این درونمایه، الگوی فیلم آبرامز نیز محسوب میشود. اینکه نوجوانانی سعی میکنند موجودی بیگانه را از مهلکهای که در آن گرفتار آمده برهانند. همانند فیلم ئیتی، بحث اسارت ناخواسته مضمون اصلی است. اسارتی که البته صرفا به موجود بیگانه مربوط نمیشود. نوجوانان فیلم نیز به گونهای دیگر درگیر در مناسباتی هستند که به گونهای فانتزی به تصویر کشیده میشود. اینکه در فضایی مجازی و به دور از واقعیت عینی از سوی گروهی زامبی مورد هجوم قرار میگیرند. این داستان فیلمی است که چارلز به کمک دیگران دارد میسازد. در این میان جو، نوجوانی است که پس از مرگ مادرش افسرده شده و در خانه نیز با پدرش درگیر است. او که همان گریمور فیلم چارلز است، آلیس-همان بازیگر نقش زن فیلم-را دوست دارد و درصدد ایجاد رابطهای عاطفی با اوست. که البته طبق معمول موفق هم میشود!
اصولا آنچه در نحوهی روایت داستان فیلم آبرامز جلوهی بیشتری دارد همین بحث پیشبرد سه موضوع مختلف البته به گونهای دیگر مرتبط با یکدیگر، به اتفاق یکدیگر است. شبیهسازی بین انسان، زامبی و بیگانهی فضایی در فیلم که یکی ابژهای حقیقی است و دیگری مجازی، از دیگر الگوهای فیلم است. در این میان عنصر زامبی نیز حد واسط بین این دو الگوی ازلی ابدی فیلم به نظر میرسد. آلیس انسان، با گریم جو تبدیل به زامبی میشود و همین ها نیز با کمک یکدیگر سعی در گریزاندن بیگانهای میکنند که البته بیش از اینکه آشکار باشد، پنهان است. آلیس یک انسان/زامبی است و چون در واقعیت نیز زندگیای شبیه به جو دارد -هر دو مادرشان را از دست دادهاند- با او سمپاتی دارد. بیگانهی فضایی نیز به دلیل همان اسارت بحث شده، و نیز تنهایی و معصومیتش گویا ضلع سوم این موجود کلاژ گونه است. مهلکهی به وجود آمده برای بیگانهی فضایی به دلیل همان شبیهسازیهای آشکار فیلم، تبدیل به سیر و سلوکی ادیپی برای آلیس/زامبی و جو میشود. که البته با توجه به الگوی کلیشه شدهی هالیوود در مورد پایان خوش، چارهای جز به سامان رسیدن نمییابد! و همین پایان سرخوشانه هم، روایت مطلوب فیلم آبرامز در دو سوم اول فیلم را به چالش میکشد. در این میان تمهیدهای خود آبرامز در کمتر نشان دادن هیولای فیلمش باعث نوعی ابهام در زمینهی همین الگوی کلاژگونگی شخصیتهای فیلمش شده است که البته بیش از اینکه مختص به خودش باشد، الگو برداری آشکار است از نمایش الکن کوسهی فیلم آروارههای اسپیلبرگ که در اینجا باعث نوعی تعلیق و سوسپانس رقیق شده، گشته است.
جلوههای ویژهی فیلم نیز همانند روایت منطقی و اصولی داستان، بیهوده افراطی و از لحاظ بصری حجیم نیست. این ویژگی بیشتر در جهت همان شخصیتپردازی ماهرانهی فیلم نمود مییابد. همان در سایه قرار دادن آگاهانهی هیولا یا همان بیگانهی فضایی در فیلم یکی از دلایل استفادهی اصولی آبرامز از تکنیک جلوههای ویژه است. که در ذات خود موجب فرصت سازی بیشتر برای پرداختن به جلوههای انسانی فیلم شده است نه لزوما به رخ کشیدن تکنولوژیهای جدید فانتزی نمایی و فاقد اندیشه و عمق. و همین نیز از امتیازات فیلم آبرامز محسوب میشود. که ساختهی خود را لااقل به درونمایهای تأمل برانگیز مجهز کرده است. درونمایهای که فارغ از بحث سرگرم شدن مخاطب می تواند آن را لحظهای به اندیشیدن وادار کند و از انفعال سرخوشانه برهاند. انفعال و رخوتی که سالهاست گریبان مخاطب سهل پسند آمریکایی را گرفته است.
دیدگاهها
یه نظر کوچولو در مورد نظر بالایی: نمیدونم چرا دوستان فیلم بین ایرانی احساس میکنن اگه فیلم Sci-Fi نگاه کنن یا ازش تعریف کنن و خوششون بیاد شعور سینمایی اونها مورد تردید واقع میشه، بی طرف فیلم نگاه کنید!