اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

خانه‎ی هزار جسد (راب زامبی): تلی از جسد بر روی نگاتیوهای خش‎دار

 

فیلم خانه هزار جسد

سال 1999 راب زامبی خواننده شهیر هوی متال تصمیم به ساخت فیلم خانهی هزار جسد House of 1000 Corpses گرفت. در ابتدا قرار بر سرمایه‎گذاری یونیورسال بود؛ اما خشونت زیاد آن سبب شد یونیورسال دست به عصا در مورد اولین کارگردانی زامبی تصمیم بگیرد. پس از چندی کمپانی لایونسگیت شریک یونیورسال شد و فیلم ساخته شد. به تأخیر افتادن اولین فیلم زامبی کم نبود و بالاخره با رنگ و لعاب فیلم‎های وحشت دهه‎ی 1970 ساخته و در سال 2003 با درجه NC-17 بالاترین درجه ممنوعیت سنی اکران شد.

در دهه‎ی هفتاد فیلمی با همین نام توسط پُل هریسون ساخته شده است؛ اما من به هیچ‎وجه نمی‎توانم اثر هریسون را با فیلم تماما خون‎بار زامبی مقایسه کنم. جنس آثار زامبی کاملا متفاوت از یک فیلم وحشت صرف است. زامبی را می‎توان تأثیرگرفته از جان کارپنتر و تاد هوپر دانست. سینمای خون‎بار تِرَش. فیلم‎های اولی که در اسپانیا، فرانسه و همین فیلم هریسون که در دهه‎ی 1960 و 1970 ساخته شدند تنها انباشتگی جسدها بوده‎اند تا ساختارهای پیچ در پیچ.

فیلم house of 1000 corpesدر خانهی هزار جسد راب زامبی با 4 جوان ناشی مواجه هستیم که در یکی از جاذبه‎های کنار جاده‎ای –از همان جاده‎ها که کم تردد است و مخاطب از رفتن چند جوان می‎تواند انبوهی از تصورات داشته باشد که بر اساس همین موقعیت سری پیچ اشتباه Wrong Turn ساخته شد- توقف می‎کنند. اتومبیلشان خراب می‎شود و کمک غریبه‎ها را می‎پذیرند. چیزی نمی‎گذرد که کاملا پشیمان می‎شوند؛ اما در این پشیمان سریع نبودند. اجرا در این آغاز چشم‎گیر نیست. رویداد خاصی صورت نگرفته و تنها قواعد ژانر پیاده شده است. فریادهای گوش‎خراش، تلوتلوخوردن‎ها و شخصیت‎های رنگ‎وارنگ و در واقع اتفاق خاصی صورت نپذیرفته است. یک سوم آغازین فیلم درست جایی که به نظر می‎رسد فیلم به جذابیت رسیده است، نمایشی از لحظات معمولی را در روابط علی معلولی داریم. طوفان، ارجاعی به قاتل‎های زنجیره‎ای و کشتار از پیش‎موجود که با دیگر موارد کمی بی‎ربط به نظر می‎رسد.

در زیبایی‎شناسی سینمای وحشت دهه‎ی 1970 اراضی جنگل‎های دورافتاده و جاده‎های منتهی به آن‎ها خود نمایشگر وحشت هستند که می‎توان یاد فیلم محبوب کشتار با اره برقی در تکزاس Texas Chainsaw Massacre را مثال زد؛ فیلمی که راب زامبی هم آن را ستایش می‎کند. در این نوع فیلم‎ها هر کسی را می‎ترسانند و جاذبه‎های مختلفی دارند. موقعیت‎های آشنا ایجاد تعلیق ژنریک می‎کنند. پروژه جادوگر بلر The Blair Witch Project فیلمی بود که از همین موضوع و گم گشتن در جنگل و ایجاد تعلیق بیشترین موفقیت را کسب کند. خانهی هزار جسد را نمی‎توان یک پروژه جادوگر بلر یا حلقه The Ring یا آبشار تاریکی Darkness Falls و یا جیپرز کیپرز Jeepers Creepers دانست و به نوعی باید گفت تکرار شاید به نابودی ختم گردد. جادوگر بلر 2 Blair Witch II را شاید بتوان بدترین فیلمی لقب داد که در جنگل ساخته شده است.

خانهی هزار جسد به جای تعلیق مداوم نوع دیگری از سینمای اکسپلویتیشن را به ما نشان می‎دهد ما در این فیلم با برش کاملی از نمایش تصاویری از برنامه‎های وحشت تلویزیونی دهه‎ی 1950 همراه با صحنه‎های جنسی و خط و خش بر روی نگاتیو روبه‎رو هستیم. کاری که ما را به یاد نوعی زمختی و گرین‎دار بودن فیلم‎های رده‎ی ب می‎اندازد. ملغمه تصاویر برای نزدیک شدن به سینمای اکسپلویتیشن را الیور استون در قاتلین بالفطره Natural Burn Killer نشان داده بود. فیلم به صورت کلیپ‎های مختلف درآمده که دوران وحشت‎زای متفاوتی را بیافریند اما این کلیپ‎ها در کنار هم یک شاکله واحد را به نظرم تشکیل نمی‎دهند اگر چه می‎توان از دیدنشان لذت برد و نوع خاصی از سینمای دهه‎ی آغازین قرن بیست و یکم را تجربه کرد. فیلم برای نزدیک شدن به فضای بی-مووی‎ها –گرچه هزینه اندکش، خشونت و نوع درجه‎بندی‎ سنی‎اش آن را به آن‎ها نزدیک کرده است- خود را مانند یک هنر کیچ به نمایش می‎کشد.

فیلم مهر راب زامبی خواننده مشهور و پرسر و صدا را بر خود دارد. او فیلمش را با شمایلی عجیب و غریب به نمایش گذاشته است. یک داستان وحشت موجه که خیلی سریع سر و شکل دیگری می‎گیرد. مخاطب با هر کسی که بر روی تصویر می‎بیند حس ترحم کند تا همذات‎پنداری زیرا پایان فیلم آن‎چیزی نیست که انتظارش را داریم و هر موتیفی از خشونت و اسلشرها حس انگیزش خاصی در فریادهای گاه و بی‎گاه بازماندگان برنمی‎انگیزد.

رویکرد من در مواجهه با خانهی هزار جسد راب زامبی مثبت است. نظر مثبتم بیشتر جنبه فرمال دارد تا محتوایی. شاید مهم نباشد که شما چگونه انبوهی از تصاویر دهشتناک، صحنه‎های خون‎بار و تلی از اجساد را ببینید بلکه مضمون این وضعیت نیز مهم باشد. می‎توان نزدیک شدن این نسخه را به نسخه‎های کلاسیک این گونه سینما تحسین کرد اما خانهی هزار جسد نتوانسته است در تمام موقعیت‎ها موفق باشد، شخصیت‎های قوی را خلق کند و مرگ را آن‎گونه که می‎خواهد شکوهمند جلوه دهد. در کل گرامیداشت سینمای دهه‎ی 1970 در این فیلم و موسیقی فیلم –که خود زامبی چند ترانه برای آن در نظر گرفته- جذاب هستند.

 

 

 

 

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما