قدرت و افتخار: نگاهی به فیلم «علی» ساختهی مایکل مان
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مجید رحیمی جعفری
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1391-05-04 03:45
محمدعلی بوکسور مسلمان و شهیر آمریکایی یکی از چهرههای فراموش نشدنی این رشته ورزشی است. محبوبیت چهرههای مختلف ورزشی، سیاسی، عقیدتی و در وجه مقابل اهمیت آنها نه به واسطه محبوبیت همواره مورد توجه فیلمنامهنویسان استودیوهای مختلف بوده است. استودیوهایی که حق ساخت فیلم این شخصیتها را از بیوگرافیها خریداری و موافقت آن چهره –در صورت زنده بودن موافقت خودش و در صورت مرگ، موافقت خانواده یا بنیادش- را جلب کردهاند.
محمدعلی برای مان چه جذابیتی داشته است؟ ابتدا قرار بر این بود که اسپایک لی فیلم را کارگردانی کند؛ اما به دلیل اینکه با ویل اسمیت نتوانسته بود کنار بیاید از پروژه کنارهگیری کرد. لی خود یکی از کارگردانانی است که فیلمهای مختلفی را در حمایت از نژاد خود ساخته است. محمدعلی چهره مصمم و پرافتخاری دارد. قهرمانی از جنس دیگر قهرمانهای فیلمهای مان است. او به راحتی حاضر نیست کوتاه بیاید و از مسیرش منحرف شود –به یاد بیاورید شخصیت ویسنت هانا با بازی ال پاچینو را- زندگی پرفراز و نشیبی دارد. برای حریفانش رجز میخواند و در چند راند اول با آنها طوری مدارا میکند که آنها حس کنند سلطان رینگ هستند؛ اما پس از این بازی که به راه انداخته حریف را ناک اوت میکند -و به همین لحاظ ما را حتی به یاد سانی (میامی وایس/ با بازی کالین فارل) و نیل مککالی (مخمصه / با بازی رابرت دنیرو) میاندازد- این همه ویژگی و خصیصه در محمدعلی؛ مایکل مان را به این شخصیت نزدیک خواهد کرد.
فیلمنامههای بایوگرافها یکی از دشوارترینها هستند. وقتی شما با زندگی یک شخص روبهرو هستید که قهرمانی است که مردم او را از نزدیک دیدهاند، دوستش داشتهاند، وصفش را شنیدهاند و در مورد او کتاب خواندهاند بسیار دشوار است که نخواهید به اصل زندگی او وفادار نباشید و برای دراماتیزه کردن حوادث دست به تخیل بزنید. زندگی محمدعلی نیز خود پر از حوادث ریز و درشت است که در کنار دراماتیک بودن میتواند مخاطب را پای فیلم شما بنشاند. این حادثهها آنقدر مهم بودهاند که فیلمنامهنویسان نخواستهاند از اغلب آنها که در کتاب گرگوری آلن هاوارد چشمپوشی کنند. استفان جی ریول و کریستوفر ویلکینسون که بایوگراف نیکسون را در کارنامه داشتند فیلمنامه علی را نیز نگاشتند.
علی یک پیشزمینه فوقالعاده دارد که هم فیلمنامهنویسان با هوشمندی تقطیع داستان کردهاند هم سبک کارگردانی مان توانسته آن را بسیار تأثیرگذار کند. فیلم با صدای صحنهای شروع میشود که سم کوک یکی از خوانندگان محبوب محمدعلی –که البته بعدا متوجه این امر میشویم که سم خواننده محبوب اوست- آغاز میگردد و پیشبینیهای مخاطب را از دیدن سکانسهای افتتاحیه که اغلب در یک میدان نبرد است برهم میزند. اولین تصویر نمای متحرکی از محمدعلی است که شبهنگام در خیابانی در میامی 1964 بیوقفه میدود. در بین دویدن او رفت و برگشتهایی به کلوپ همپتون هوس و آواز خواندن سم را داریم. پس از این رفت و برگشتها علی با سرعت هر چه تمامتر به گلابی بکس ضربه میزند و در این بین شخصیت و هدف او مشخص میشود. یکی از سکانسهایی که در کنار این سکانس رج میخورد سکانس مبارزهی سانی نیلسون است. علی انگارهی مبارزه با نیلسون را در ذهن میپروراند تا بتواند قهرمانی سنگین وزن را از آن خود کند. در رفت و برگشت بعدی نیلسون به علی میگوید: «میترکونمت ... همانطور که پدرت تنبیهت میکرد.»
مخاطب در ذهنش چه چیزی را از علی متصور میشود؟ علی که در ابتدای فیلم در محلههای سیاه نشین میامی میدود در خانوادهای بزرگ شده که به خودشان هم رحم نمیکردند! همان سیاها که جامعه سفید از یک کیلومتری از آنها وحشت میکنند! سکانس بعدی که کنار ضربات مشت علی به گلابی بکس قرار میگیرد، پدر علی است که با عشق مسیح را با لباسی سفید کنار یک حواری بر روی دیوار کلیسا میکشد. علی در خانوادهای بزرگ شده که پدرش به کلیسا عشق میورزیده و به این نقاش که با چنین عشقی مسیح را میکشد نمیاید که فرزندش را مورد ضرب و شتم قرار دهد. کودکی علی نشان میدهد او کاملا شخصیت آرامی داشته است. مانند تمام کودکان سیاه در آن زمان در وضعی زندگی کرده که تبعیض نژادی بزرگترین مسئله بوده است. او در اتوبوس محله بر روی روزنامه لینچ کردن همنژادیهای خود را میخواند. به عنوان یک کودک این مسائل را در ضمن اینکه درک نمیکند نسبت به آن هراس دارد. در سکانس بعدی که علی کمی بزرگ شده است و در کنار دیگر مسلمانان –که از سیمای آنها مشخص و سخنرانی مذهبی مشخص است- قرار گرفته و به سخنان مالکوم ایکس گوش سپارده است.
این نوع زمینهچینی به گونهای است که در دل تار و پود درام قرار گرفته است و هر تصویر خود ارجاع و کارکردی برای کامل کردن سطوح معنایی فیلمیک است. اینکه ما تصویری از کودکی علی را میبینیم که با رعب به روزنامه لینچ شدن یک سیاه نگاه میکند او را کنار مالکوم ایکس قرار میدهد. مالکومی که پدرش در 13 سالگیش توسط کوکلوسکلانها لینچ شد و مادرش در آسایشگاه روانی بستری شد. مالکومِ مسلمان یکی از شهیرترین و پرنفوذترین مبارزان آفریقایی-آمریکایی بود که علیه تبعیض نژادی و برقراری عدالت و مساوات مبارزه کرد. علی به جامعه اسلامی علاقهمند میشود نامش را به محمدعلی تغییر میدهد. دیگر مسئلهای که از زمینهچینی میتوانیم متوجه شویم شخصیت خود علی است. او جزئیات برایش بسیار مهم است و هر حادثهای وی را وارد حوزهی دیگری میکند. با وجود مسیحی بودن خانوادهاش اسلام را انتخاب کرده است. در دینش هم بسیار محکم است. در مقابل زنان چنانچه خود هم اذعان دارد پایش زود میلغزد ولی برایش حجاب اسلامی همسرش اهمیت دارد. هنگامیکه پدرش میخواهد مانع او در مسابقه بوکس شود به او میگوید: «حاضر نیست مثل او در انتظار مسیح سفید با چشمان آبی شود.» تمام جزئیات زمینهچینی کارکرد خاصی در کل قصه دارد.
یک سیاه که در دهههای پنجاه و شصت مانند او بزرگ شده است با پوست و گوشت و استخوان مسائل تبعیض نژادی را درک کرده است چه قهرمان باشد و چه نباشد این مسائل مهم است و فیلم هم به خوبی توانسته دغدغههای او را نشان دهد. محمدعلی خود را قهرمان مردمی لب میدهد. با مالکوم ایکس قدم میزند و حاضر است او را در موعظههایش همراهی کند تا اینکه پای جامعه مسلمان به وسط میاید. او به سیاه بودن، به مردمی بودن و قهرمان بودنش افتخار میکرد. هنگامی که او را به ارتش فرامیخوانند سرباز میزند و به همین خاطر عنوان قهرمانیش پس گرفته میشود و مدتی نمیتواند مسابقه دهد. علی در یک مصاحبه که چرا حاضر نیستی بجنگی و تمرد کردهای پاسخ میدهد: «ویتکونگها هیچگاه او را کاکاسیا خطاب نکردهاند» او به اینکه به آمریکایی بودنش مفتخر است این جنگ را مال خود نمیداند. وقتی وارد چنین چالشی میشود بدترین دوران زندگیش را سپری و قهرمان جهانی است که با فقر هم دست و پنجه نرم میکند. پس از گذر زمان او مسابقهای را در زئیر ترتیب میدهد و در دویدن در روستاهای آن کشور متوجه محبوبیتش مردمی بودنش میشود. او مزد تمام مشقاتی را که به دلیل نه گفتن به اعزام به جنگ گفته را با دیدن تصاویرش بر روی دیوارهای خانهای که پشت به جنگ کرده، میگیرد.
علی قهرمانپرورانه ساخته شده است و محمدعلی را یک قهرمان نشان میدهد البته سؤالات مختلفی را نیز برای مخاطب مسلمانش به وجود میآورد که آیا محمدعلی واقعا مسلمان بوده است؟! نه آیین اسلام را به جا میآورد و نه از پرخاشجویی جلوداری میکند و نه از معاشقه و ارتباط با جنس مخالف. شاید این فیلم برای مخاطبان غیرمسلمان ساخته شده و علی را در ذهن آنها میخواهد قهرمان نشان دهد زیرا کشورهای مسلمان کمترین مشتریان سینمایی هستند. علی تنها شرب خمر نمیکند، گوشت خوک نمیخورد و از همسرش میخواهد حجاب داشته باشد. این اندک فصل مشترکهای او با اسلام است که در خیلی از آیینها نیز وجود دارد. یهودیان متعصب نیز همسرانشان در خیابانها حجاب دارند و گوشت خوک و شراب نمیخورند. شخصیت علی فیلم و محمدعلی واقعی در زمینه اسلام چندان مشخص نیست.
یکی دیگری از مسائلی که –بنده از آن شناخت ندارم- در فیلم به چالش کشیده میشود جامعه اسلامی نیویورک است. مان این جامعه را کاملا سیاه به تصویر میکشد. جامعهای که خود آزادمردان مسلمان را از میان برمیدارد و تنها به فکر مسائل اقتصادی است. این جامعه روزی مالکوم ایکس را از سر راه برمیدارند و روز دیگر علی را مرتد –که البته معلوم نیست چرا؟- خطاب میکنند چون دیگر صرفه اقتصادی برایشان ندارد و به محض اینکه محمدعلی دوباره در نظر دولتمردان احیا میشود سراغ او میآیند و حکم خروج او از جامعه را برمیدارند.
مدت زمان زیادی از فیلم در رینگ بکس، مصاحبهها، قراردادها و صحبتها و تمرینهای بکس میگذرد و مان با سابقهای که در سبک واقعگرایانه دارد طوری آنها را به تصویر کشیده است که مخاطب فیلم را انگار –و در حقیقت- با صحنهی مبارزه واقعی مواجه ساخته است. مبارزه ابتدایی و نهایی را کمی کاملتر و با جزئیات مشاهده میکنیم و از خود مسابقه نیز لذت میبریم.
حجم اطلاعاتی که فیلمنامهنویسان با آنها برای اقتباس روبهرو بودهاند بسیار زیاد بوده و آنها نخواستهاند از اغلب آنها چشمپوشی کنند و همین امر سبب شده فیلم تیتروار از حوادث و رویدادهای مهمی که در برههای از زندگی محمدعلی وجود داشته بگذرند. تدوین فیلم، نوع نماها و کارگردانی مان به گونهای است که این مسائل در کنار یکدیگر خوب دیده شوند و مخاطب در طول 156 دقیقه خسته نشود و با جذابیتهای مختلف زندگی محمدعلی روبهرو شود و همین امر پاشنه آشیل اصلی فیلم است. برخی مسائل روشن نمیشود. به طور مثال خود مالکوم ایکس و حضورش در زندگی محمدعلی میتوانست به یک فیلم بدل شود یا ارتباط خانوادگی او و یا مقابله او با جنگ. هر کدام از مسائلی که در فیلم با آنها مواجه میشویم میتوانست خط اصلی داستان را شکل دهد و دیگر داستانها به آنها اضافه شوند اما چیزی که خط اصلی داستان را شکل میدهد زندگی محمدعلی به صورت گذر از مقاطع مهم است. علی محصول قابل احترامی با وجود دشواریهای یک اقتباس از زندگی یک شخصیت محبوب تاریخ ورزش است.
دیدگاهها