تازیانههای تحقیر / نگاهی به فیلم برنده اسکار "12 سال بردگی"
- توضیحات
- نوشته شده توسط مرتضی اسماعیل دوست
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1392-12-12 02:00
فیلم 12 سال بردگی اقتباسی است ساختارمند به لحاظ سینمایی که با جان مایهای مناسب از فیلمنامه"جان ریدلی" شکل گرفته است. مقدمهای از رنج و نیستی و ضربه ناگهانی تیتراژِ ابتدایی، ما را به قلب دورانی می برد که رنگِ تیرگی بر وجود آدمی همچون لکه ننگی به شمار می رفته و فیلمساز به بی رحم ترین شکل ممکن روایتگر خون مردگی موجوداتی است که برای خلاصی از شدت تازیانه میبایست تن به پذیرش هویت جدیدی برای خود دهند و اسارت را طنابی محتوم در کالبد نگاه شان سازند. دربند بودن آدمی در سیطره رخدادی به وسعت تاریخ تا به امروز که نحلهای مدرن بر قامتاش نشسته است همچنان باز تعریف شده و حاصل بردهداری نه 12 سال بلکه قرنهاست که بر سر آدمی آوار میگردد.
سال 1841 در نیویورک، سالامون نورتاپ که خانوادهای خوشبخت را با نوای موسیقی در هم آمیخته با زنجیری از اسارتِ چند سفید پوست مواجه میگردد و این تحقیر به مدت 12 سال با اربابهایی متفاوت از فورد تا ادوین ایپس ادامه مییابد. صاحبانی که هریک به انتخاب فیلمساز، وجههای متفاوت از رفتارمندی بوده تا از درافتادن به ورطه همگونی شخصیتها به دور گردیده و طیفی متمایز از برخورد سفیدپوستان را در برههای تاریخی از بردهداری عیان سازند. انتخابی که در برخی سکانسها در جهت خواستههای هالیوود، نقشی مثبت از سپیدان امریکا میآفریند، اما در نهایت استیو مک کویین در سومین ساخته خود سعی مينمايد در محدودهای دور از شعار زدگی رایجِ سینمای تجاری قرار گیرد.
فیلم 12سال بردگی درامی تاریخی در بستری جنون آمیز از سیطره تحقیر بر نفس آدمیانی است که نشانی در باور سفیدانِ محو شده در سرمایه ندارند و استفاده بیرحمانه از کالبد سیاهان را حق مسلم خود می دانند و فیلم با به کارگیری مناسب از انتخاب لوکیشن و فضای بصری و نقش آفرینی بازیگران به باور پذیری غمگسارانهی دوران کمک مینماید. همچنین موسیقی هانس زیمر با ریتمی همگون با ضربات شلاق، فضای صوتی هنرمندانهای خلق نموده و پژواک زاویههایی مناسب از دوربین، سفری آذرخش وار به قلب رخدادی اسفناک را رقم می زند. سالامون نورتاپ که در گذشته دنیایی متفاوت از سیاهی پوستاش را تجربه میکرد، در توهم خوشبختی شبی هم پیاله سپیدپوستان می شود تا تجربهای به قیمت سالها مرگِ آزادی را تجربه نماید. مردی که در دوگانگی پذیرش بردگی و انتخاب زندگی در تعارض است و نمای زیبای کارگردان از به دارآویختن اش توسط"جان تیپت"-نجار نژادپرست- ،حسی معلق از پا نهادن به زمین سپیدپوستان و ماندن در آسمان رهایی را القا می نماید، شرایطی تلخ که نام هایی دوگانه از "نورتاپ و پلات" را برای کاراکتر اصلی فیلم حاصل می سازد. طبیعتی فرا واقع که با انتخاب فضایی تیره در قاب ها توسط فیلمساز، تداعی گر دهشتناکی از روزهای بردگی است . استفاده از نماهایی محصور شده از زیبایی های طبیعی در مقابل زمختی زخم بردگان، اثری هنرمندانه به اجرا می نهد.
همچنین کارگردان به زیبایی از تصاویری هم زمینه با موازات حس بصری فیلم کمک می گیرد که استفاده از سپیدی مزارعِ پنبه در برابر سیاهی روزگار بردگان و حرکت کِرم ابریشم و سرودهایی رهابخش از اسیران رنگین پوست که از جمله در کنار دفن مرده ای رخ می دهد، نشانه هایی متناقض از زیستن را به تصویر می یابد . فیلم 12 سال بردگی، اگرچه پایانی سرخوشانه را متناسب با بافت واقعی داستان و همدل با سینمای تجاری هالیوود رقم می زند اما می تواند نمونه ای مناسب از نمایش تاریخی دهشتناک از دوران برده داری باشد .
دیدگاهها