اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

نقد فیلم «پل جاسوس‌ها» (Bridge of Spies) / آخرین مردان مقاوم

 

اگر شما هم -درست مثل نگارنده!- وسط تماشای "لینکلن" (Lincoln) [محصول ۲۰۱۲] خواب‌تان گرفت و نصفه‌نیمه رهایش کردید، از شنیدن این‌که استیون اسپیلبرگ یک‌بار دیگر مضمونی سیاسی و میهن‌پرستانه را دست‌مایه قرار داده است، خوف به دل‌تان راه ندهید! «پل جاسوس‌ها» (Bridge of Spies) از "لینکلن" جذاب‌تر و بسیار همدلی‌برانگیزتر است و دلیلی برای نگرانی وجود ندارد! «پل جاسوس‌ها» حاصل کار جمعیِ اکیپی از استخوان‌خُردکرده‌های هالیوود است؛ از خود اسپیلبرگ و هنکس -در چهارمین همکاری‌شان- گرفته تا توماس نیومن، یانوش کامینسکی و برادران کوئن که هرکدام‌شان به‌تنهایی برای اعتبار بخشیدن به یک پروژه‌ی سینمایی کفایت می‌کنند.

 

«سال ۱۹۵۷ و در ایام جنگ سرد، رودولف ابل (با بازی مارک رایلنس) جاسوس اتحاد جماهیر شوروی، در نیویورک دستگیر می‌شود. دولت فدرال تصمیم گرفته سرهنگ ابل را طبق قانون محاکمه کند و بناست او با وکیل‌مدافع‌اش در دادگاه حضور پیدا کند. قرعه‌ی وکالتِ ابل به نام جیمز بی. داناوان (با بازی تام هنکس) می‌افتد درحالی‌که افکار عمومی، دفاع از یک جاسوس روس را برنمی‌تابد و هیچ‌کس به‌غیر از خودِ داناوان -حتی همسر او، مری (با بازی امی رایان)- به اهمیت کاری که جیمز قرار است برای کشورش انجام دهد، واقف نیست...»

 

از جمله پیروزی‌های آقای اسپیلبرگ و تیم کاربلدش در پروژه‌ی «پل جاسوس‌ها»، خلق موفقیت‌آمیز حال‌وهوای متشنج ایالات متحده و آلمان شرقی در برهه‌ی زمانیِ حساسی است که داستان به آن تعلق دارد؛ مقطعی که آمریکا را رعب ‌و وحشتِ ناشی از احتمال حمله‌ی اتمی روس‌ها فراگرفته و از سوی دیگر، جمهوری دموکراتیک آلمان (DDR) هم درگیر تبعات بالا بردنِ دیوار تازه‌ساز و معروفِ برلین شده است.

 

آثار شاخصی که درباره‌ی آلمانِ تحت سلطه‌ی کمونیست دیده‌ایم یا عمدتاً مربوط به بگیروببندهای اشتازی [۱] بوده‌اند (زندگی دیگران/ ساخته‌ی فلوریان هنکل فون دونرسمارک/ ۲۰۰۶) و یا فروپاشی دیوار و پیامدهایش را مرکز توجه قرار داده‌اند (خداحافظ، لنین!/ ساخته‌ی ولفگانگ بکر/ ۲۰۰۳) اما به‌شخصه همواره علاقه‌مند بوده‌ام در فیلمی درست‌وحسابی، شاهد بزنگاهِ سرنوشت‌ساز احداث دیوار برلین باشم؛ حالا «پل جاسوس‌ها»ی اسپیلبرگ، پاسخی درخور به این میل دیرینه است. هرچند «پل جاسوس‌ها» تماماً بر عصر اختناق در نیمه‌ی شرقی آلمان تمرکز ندارد ولی کافی است حس‌وحال آن بخش‌اش را که -به اقتضای داستان- در برلین می‌گذرد، با تصاویر و فیلم‌های آرشیویِ به‌جامانده قیاس کنید تا دست‌تان بیاید با چه بازسازیِ پرجزئیاتی طرفیم.

 

اما کشف بزرگ استیون اسپیلبرگ در «پل جاسوس‌ها»، بی‌شک مارک رایلنس است؛ بازیگری ۵۶ ساله که از دهه‌ی ۱۹۸۰ فعالیت دارد ولی نه هیچ‌وقت پرکار بوده و نه -مانند حالا- توجه‌ها را نسبت به خودش جلب کرده است. این‌طور که پیداست، اسپیلبرگ به‌قدری از محول کردن نقش ابل به رایلنس در «پل جاسوس‌ها» راضی بوده که در پروژه‌ی در دست ساخت بعدی‌اش "غول بزرگ مهربان" (The BFG) هم او را دوباره به بازی گرفته است؛ حدس می‌زنید در چه نقشی؟! همان جنابِ غول بزرگ مهربان! [۲]

 

نقطه‌ی اوج ایفای نقشِ تام هنکس و مارک رایلنس در مقابل یکدیگر، سکانس فینال فیلم -مبادله‌ی جاسوس‌ها روی پل گلینیک- است؛ وقتی بالاخره کارگردان اجازه می‌دهد رابطه‌ی دوستانه‌ی نامتعارفی که بین این دو مرد وطن‌پرست، قابلِ احترام و شرافتمندِ آمریکایی و روس شکل گرفته -البته نه به‌گونه‌ای اغراق‌شده و- کمی بیش‌تر ابراز وجود کند. و چه کسی بهتر از اسپیلبرگ می‌دانست که چرا نقشی به‌دشواریِ رودولف ابل را بایستی به این شکسپیرینِ کم‌‌تر شناخته‌شده‌ی انگلیسی بدهد؟ چنانچه قرابت و دوستی غیرمتعارفِ پیش‌گفته -میان ابل و داناوان- باورکردنی از کار درنمی‌آمد، «پل جاسوس‌ها» گنگ و ناتمام مانده بود.

 

با وجود این‌که فیلمنامه را برادران کوئن -با مشارکت مت چارمن- نوشته‌اند، فیلم، رنگ‌وبویی کوئنی به خود نگرفته است و درست‌اش نیز همین بوده؛ «پل جاسوس‌ها» فیلمِ آقای اسپیلبرگ است نه کوئن‌ها و محلی از اعراب نداشته که المان‌های قابلِ شناساییِ سینمای جوئل و ایتن به «پل جاسوس‌ها» راه پیدا کند. «پل جاسوس‌ها» فیلمِ دوران پختگی و کمال استیون اسپیلبرگ است. در «پل جاسوس‌ها» جنسی از تسلط بر همه‌ی جوانب مدیوم سینما قابلِ رؤیت است که فرسنگ‌ها با تجربه‌اندوزی فاصله دارد؛ «پل جاسوس‌ها» به‌مثابه‌ی دست‌ساخته‌ی استادکاری هنرمند و سردوگرم‌چشیده است که از فرط تبحر، به مرز سادگی رسیده.

 

«پل جاسوس‌ها» فیلمی سهل‌وممتنع [۳] است و فیلم سهل‌وممتنع ساختن، کار هر از گردِ راه رسیده‌ای نیست! افتخارش منحصر می‌شود به عده‌ی قلیلی از غول‌های بدونِ چون‌وچرای تاریخ سینما، عالیجنابانی از قبیل جان فورد، آلفرد هیچکاک، اینگمار برگمان با ساخته‌هایی هم‌چون: "مرد آرام" (The Quiet Man) [محصول ۱۹۵۲]، "بدنام" (Notorious) [محصول ۱۹۴۶]، "سونات پاییزی" (Autumn Sonata) [محصول ۱۹۷۸] و... «پل جاسوس‌ها» نیز ماحصلِ فراتر از نیم قرن فیلمسازیِ آقای اسپیلبرگ و این‌چنین فیلمی است.

 

گرچه نامزد نشدن اسپیلبرگ جهت کسب اسکار بهترین کارگردانی، اعصاب‌خُردکن بود(!) اما اعلام «پل جاسوس‌ها» به‌عنوان یکی از ۸ کاندیدای بهترین فیلم تا حدودی زهرش را کم کرد؛ هم‌چنان که نامزدی مارک رایلنس تسکینی است بر نادیده گرفته شدن نقش‌آفرینیِ به‌شدت کنترل‌شده، توأم با طمأنینه و بدون بزرگ‌نماییِ آقای تام هنکس. به‌جز دو مورد مذکور، «پل جاسوس‌ها» حائز چهار کاندیداتوری دیگر نیز شده است -بهترین فیلمنامه‌ی اورجینال (مت چارمن، جوئل و ایتن کوئن)، موسیقی متن (توماس نیومن)، صداگذاری (اندی نلسون، گری رایدستورم، درو كونين) و طراحی صحنه (رنا دی‌آنجلو، برنهارد هنریش، آدام استاکهاوزن)- که از این میان، به‌نظرم آهنگساز و طراحان صحنه به‌علت سهم غیرقابلِ انکارشان در فضاسازی درجه‌ی یک فیلم -که قبل‌تر به آن اشاره‌ای داشتم- برای به خانه بردن مجسمه‌ها سزاوارترند.

 

چنانچه پیش از اکران، برای سر درآوردن از این‌که تازه‌ترین ساخته‌ی استیون اسپیلبرگ چه‌جور فیلمی است، خواندن خلاصه‌ی داستانِ مندرج در ویکی‌پدیا و دیتابیس‌های سینمایی یا تماشای چند تریلرِ منتشرشده از فیلم را مبنا قرار داده باشید، احتمالاً گمانه‌زنی‌هایتان غلط از آب درآمده‌اند! «پل جاسوس‌ها» یک فیلمِ دادگاهیِ حوصله‌سربر نیست، همان‌طور که یک جاسوس‌بازیِ هیجان‌انگیز و پرتعقیب‌وگریز هم نیست! «پل جاسوس‌ها» بیش از هر چیز، درامی زندگی‌نامه‌ای است که سعی‌اش را به‌کار می‌بندد -حتی‌الامکان [۴] عاری از جانب‌داری و- بدون این‌که از شخصیت نخست فیلم، قهرمانی پوشالی و غیرقابلِ دسترسی بسازد، قصه‌ی مردی مقاوم را تعریف کند که پای‌بند به قانون و انسانیت است. 


 

 

[۱]: Stasi، سازمان اطلاعاتی آلمان شرقی.

[۲]: "غول بزرگ مهربان" رمان معروفی اثر رولد دال، نویسنده‌ی محبوب کودکان است.

[۳]: قطعه‌ای -شعر یا نثر- که در ظاهر آسان نماید ولی نظیر آن گفتن، مشکل باشد. (فرهنگ فارسی معین).

[۴]: به هر حال فیلم، محصول ایالات متحده است پس تعجبی ندارد اگر کفه‌ی ترازو به سمت آمریکایی‌ها سنگینی کند.

 

درباره نویسنده :
پژمان الماسی‌نیا
نام نویسنده: پژمان الماسی‌نیا

دبیر تئاتر آکادمی هنر

تحصیلات: کارشناس ارشد پژوهش هنر
عرصه‌ی فعالیت: حضور جدی در حوزه‌ی ادبیات و ویراستاری از ۱۳۸۳، صاحب ۷ کتاب شعر چاپ‌شده با عناوین «دیگر هم‌بازی‌ات‌ نمی‌شوم» (۱۳۸۶) «عاشقانه‌های ‌برف ‌به‌اسم ‌کوچک» (۱۳۸۷) «روایت ‌ماه ‌از نیمه» (۱۳۸۸) «تقویم عقربه‌دار ماه‌های بهار» (۱۳۸۹) «گذرنامه موقت ماهی آزاد» (۱۳۹۰) «ییلاق ‌چشمان ‌تو» (۱۳۹۱) و «سرگرم مردنم» (۱۳۹۵)، نگارش نزدیک به ۳۰ مقاله با موضوعیت هنر و فلسفه‌ی هنر، همکاری به‌عنوان منتقد فیلم و تئاتر با سایت‌های سینمایی معتبر، پایه‌گذاری صفحه‌ی «طعم سینما» و نگارش ۱۷۰ نقد درباره‌ی فیلم‌های مطرح تاریخ سینما ذیل این عنوان، چاپ کتاب «طعم سینما» در ۳۸۴ صفحه و حاوی ۱۷۹ نقد پیرامون ۱۸۵ فیلم سالیان دور و نزدیک سینمای جهان (مهرماه ۱۳۹۷)
زمینه‌ی پژوهش: سینمای آمریکا، سینمای مستقل آمریکا، سینمای وحشت


نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما