اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

نقد فیلم «اتاق» Room / شاید وقتی دیگر!


 

«اتاق» (Room) داستان متفاوت‌اش را فاقد هرگونه پیچیدگی و ظرافت، به‌شکلی سهل‌الوصول تعریف می‌کند. پشت زندگی نامتعارف این مادر و فرزند، هیچ رازی پنهان نیست؛ زن، قربانی آدم‌ربایی و تجاوز است و پسر، نتیجه‌ی دوران اسارت زن... پسرک با کم‌ترین مشقتی و در اولین مواجهه‌اش با دنیای بیرون، موفق به فرار می‌شود و مرد شیطان‌صفت هم اجازه می‌دهد مفت‌مفت از چنگ‌اش در برود!... و این‌جاست که یک پلیس مؤنث باهوش و مهربان و وظیفه‌شناس یک‌مرتبه از عالم غیب نازل می‌شود و با صرف مقادیر زیادی فسفر و در مدت زمانی باورنکردنی(!)، پسر را به آغوش مادرش می‌رساند...


نه به آن شوریِ شور، نه به این بی‌نمکی! نگارنده نیز کاربرد احساسات‌گرایی -از نوع افراطی‌اش- را در فیلم‌ها نمی‌پسندد؛ اما «اتاق» دیگر از آن طرف بام افتاده است و از لحاظ کم‌تعداد بودنِ لحظات تأثیرگذارش لطمه دیده. این‌همه عدم تأکید در فیلمی که چنین مضمون احساس‌برانگیزی دارد، تعجب‌آور است! نوع نگاه کارگردان برای به فیلم برگرداندن داستانی از جنس «اتاق»، با درون‌مایه‌اش هم‌خوانی ندارد. شاید بهتر بود که آقای آبراهامسون با متمرکز شدن روی یک ماجرای واقعیِ مشابه و آدم‌های دخیل در آن، دست‌به‌کار ساخت فیلمی مستند می‌شد و وقت ما را هم تلف نمی‌کرد!


معدود لحظه‌های درگیرکننده‌ی «اتاق» -مثل دو مورد شاخص‌اش: رویاروییِ شوق‌برانگیز مادر (با بازی بری لارسون) و پسرک (با بازی جیکوب ترمبلی) پس از آزادی از آلونک و شگفت‌زده شدن جک از درک دنیای واقعی وقتی کف وانت مرد (با بازی شون بریجز) دراز کشیده است- نیز در مواجهه‌ با خیل لحظه‌های بی‌خاصیت و هدرشده‌ی فیلم رنگ می‌بازند. عارضه‌ی غیرقابلِ اغماضی که «اتاق» دچارش گردیده، آسان‌گیری است. به دو-سه موردش که در سطور پیشین اشاره شد، به آن‌ها مثلاً می‌شود اضافه کرد حال روحی ایده‌آل جک را که به‌غیر از علاقه نشان ندادن به اسباب‌بازی‌های تلنبارشده‌ -با وجود گذراندن همه‌ی عمر ۵ ساله‌اش در چهاردیواریِ تنگِ اتاقی کوچک- هیچ مشکل عدیده‌ی دیگری گریبان‌گیرش نیست!


حماقت مرد نیز در باور کردن حقه‌ی بچگانه‌ی مرگ جک، گوش دادن به خواسته‌ی زن و باز نکردن قالیچه‌ی لوله‌شده خنده‌دار است! طوری‌که با خودمان می‌گوییم اگر مرد متجاوز تا این‌ اندازه گلابی تشریف دارد، پس چه‌طور توانسته است زنی را ۷ سال زندانیِ خود نگه دارد؟! حالا که بری لارسون بعد از بُردن ناباورانه‌ی گلدن گلوب -در حضور کیت بلانشت- نامزد کسب اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شده است، باید به بلاهت اعضای آکادمی هم خندید! مضحک‌تر از این، اعلام کاندیداتوری «اتاق» در سه رشته‌ی مهمِ بهترین فیلم، کارگردان و فیلمنامه‌ی اقتباسی است!


فیلمنامه‌ی «اتاق» اقتباسی است از رمان معروفی به‌همین نام، اثر اِما داناهیو. برعکس کتاب منبع اقتباس و با وجود این‌که خانم نویسنده خودش وظیفه‌ی نگارش فیلمنامه را بر عهده داشته، «اتاق» نه تکان‌دهنده از آب درآمده است و نه تأثیرگذار؛ یک فرصت‌سوزیِ محض بیش‌تر نیست. و "فرصت‌سوزی" صفتی است که درمورد فیلم پیشینِ این فیلمساز هم مصداق کامل دارد: "فرانک" (Frank) [محصول ۲۰۱۴] ساخته‌ای که شروع‌اش -همانند «اتاق»- نوید یک کالت‌موویِ تمام‌عیار را می‌داد اما درنهایت مبدل شد به فیلمی خنثی و فراموش‌شدنی.


«اتاق» به‌هیچ‌روی پتانسیل‌اش را ندارد که بعدها سینمادوستی آن را جزء فیلم‌های محبوب عمرش فهرست کند؛ شاید فقط به‌عنوان فیلمی متفاوت -که از رمانی اسم‌ورسم‌دار اقتباس شده است- در حافظه‌ی بعضی‌هایمان ثبت گردد. شاید به درد آن‌هایی بخورد که نظیر این‌چنین پیشامدهای دردناکی را از سر گذرانده‌اند، شاید! «اتاق» را تا زمان حضور مادر و پسر در آلونک، می‌توان قابلِ تحمل -و حتی جذاب و ترغیب‌کننده- تلقی کرد ولی بعد از آن، در سرازیریِ سقوط و سهل‌انگاری رها می‌شود و مدام بدتر و بدتر.


علی‌رغم این‌که رمان منبع اقتباس را هنوز تمام‌وکمال نخوانده‌ام اما -احتمال می‌دهم- ایراداتی که برشمردم، هنگام مطالعه‌اش تبدیل به دغدغه و علامت سؤال در ذهن خواننده نشوند چرا که لابد سیر وقایع به‌گونه‌ای باورپذیر و قابلِ قبول به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند؛ ضعف‌های «اتاق» را -بیش از هر چیز- به انتخاب شیوه‌ای مرتبط می‌دانم که آبراهامسون جهت ترجمان تصویریِ متن کتاب برگزیده است. اقتباس‌هایی هم‌چون «اتاق» باعث سرشکستگیِ سینما در برابر ادبیات هستند. بله! پلان‌های بی‌بخار لنی آبراهامسون در مقابل قدرت کلمات اِما داناهیو کم می‌آورند تا «اتاق» هم به جرگه‌ی اقتباس‌های سینماییِ ناموفق و الکن از جهان ادبیات اضافه شود. شاید وقتی دیگر و اقتباسی دیگر!

 

درباره نویسنده :
پژمان الماسی‌نیا
نام نویسنده: پژمان الماسی‌نیا

دبیر تئاتر آکادمی هنر

تحصیلات: کارشناس ارشد پژوهش هنر
عرصه‌ی فعالیت: حضور جدی در حوزه‌ی ادبیات و ویراستاری از ۱۳۸۳، صاحب ۷ کتاب شعر چاپ‌شده با عناوین «دیگر هم‌بازی‌ات‌ نمی‌شوم» (۱۳۸۶) «عاشقانه‌های ‌برف ‌به‌اسم ‌کوچک» (۱۳۸۷) «روایت ‌ماه ‌از نیمه» (۱۳۸۸) «تقویم عقربه‌دار ماه‌های بهار» (۱۳۸۹) «گذرنامه موقت ماهی آزاد» (۱۳۹۰) «ییلاق ‌چشمان ‌تو» (۱۳۹۱) و «سرگرم مردنم» (۱۳۹۵)، نگارش نزدیک به ۳۰ مقاله با موضوعیت هنر و فلسفه‌ی هنر، همکاری به‌عنوان منتقد فیلم و تئاتر با سایت‌های سینمایی معتبر، پایه‌گذاری صفحه‌ی «طعم سینما» و نگارش ۱۷۰ نقد درباره‌ی فیلم‌های مطرح تاریخ سینما ذیل این عنوان، چاپ کتاب «طعم سینما» در ۳۸۴ صفحه و حاوی ۱۷۹ نقد پیرامون ۱۸۵ فیلم سالیان دور و نزدیک سینمای جهان (مهرماه ۱۳۹۷)
زمینه‌ی پژوهش: سینمای آمریکا، سینمای مستقل آمریکا، سینمای وحشت


دیدگاه‌ها  

+2 #3 rahim 1395-02-22 11:30
این فیلم ورمان بر اساس زندگی واقعی الیزابت فریتزل ساخته شده که 24 سال ون هفت سال در زیر زمین خانه خودش و نه جای دیگر توسط پدر خودش و نه شخص دیگری زندانی شده بود در حالیکه حتی مادر خودش هم از این موضوع خبر نداشت و از تجاوزهای پدرش صاحب 7 فرزند شده بود. داستان واقعی به مراتب هولناکتر و غیر واقعی تر به نظر می‌رسد
نقل قول کردن
+5 #2 مسعود 1394-12-23 14:38
"مرد شیطان‌صفت هم اجازه می‌دهد مفت‌مفت از چنگ‌اش در برود"

اینو قبول ندارم میتونیم اینطوری فرض کنیم که مرد هل میشه و دست و پاشو گم میکنه و بچه رو رها میکنه اون هم آدم عادی ای هست یک مجرم حرفه ای نیست اتفاقا خیلی هم ترسوئه اگه ترسو نبود مثل آدم میرفت ازدواج میکرد و زندگی تشکیل میداد ولی از ترس زیاد و بزدلی بیش از حدش به خودش زحمت به دوش کشیدن بار زندگی رو نداد

"یک پلیس مؤنث باهوش و مهربان و وظیفه‌شناس یک‌مرتبه از عالم غیب نازل می‌شود و با صرف مقادیر زیادی فسفر و در مدت زمانی باورنکردنی(!)، پسر را به آغوش مادرش می‌رساند"

اینم قبول ندارم اتفاقا پلیسه پدر صاب بچش دراومد تا از دهن پسره حرف کشید بیرون , فقط صرف این مدت زمان رو درفیلم سریع نشون داد و ازش خیلی تند رد شد و تایم زیادی بهش اختصاص نداد چون برای کارگردان چیزای مهمتری وجود داشت برای نمایش , بنابراین وقتشو زیاد بابت جزئیات تلف نکرد

"حماقت مرد نیز در باور کردن حقه‌ی بچگانه‌ی مرگ جک، گوش دادن به خواسته‌ی زن و باز نکردن قالیچه‌ی لوله‌شده خنده‌دار است! طوری‌که با خودمان می‌گوییم اگر مرد متجاوز تا این‌ اندازه گلابی تشریف دارد، پس چه‌طور توانسته است زنی را ۷ سال زندانیِ خود نگه دارد؟!"

اینم قبول ندارم , همه آدما از جسد میترسن حتی قوی ترین آدما هم از جسد و مرده هراس دارند میتونیم اینطور برداشت کنیم که پدره باور کرده بود که بچه مرده برای همین قالیچه رو باز نکرد تا مطمئن بشه

ممنون
نقل قول کردن
+3 #1 مصطفی سلطانی 1394-12-21 11:08
کسی که افتخارات ناچیزش رو به رخ میکشه معلومه که همجین نقدی میکنه.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما