نقد فیلم کاپیتان امریکا: جنگ داخلی / آزادیخواهی یا رانت خوری فروش اسلحه
- توضیحات
- نوشته شده توسط هدیه میرزاده
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1395-02-16 15:15
آیا اونجرها باید وابسته به دولت باشند؟ این دقیقا بحث برانگیزترین موضوعی است که التهاب در بین دسته اونجرز را به بالاترین حد ممکن میرساند جایی که فانتزی و هیجان در بین ابرقهرمانان در بالاترین میزان مبالغه قرار میگیرد. این یک سورئال دیوانهوار است که فیلم را تبدیل به بهترین و بامزهترین اثر در میان میراث مارول تبدیل کرده است. ایده حاضر تزویر و خیانت را حتی میان ابرقهرمانان اونجرز نیز رواج میدهد.
مرگ بی حد و حصر غیرنظامیان و خسارتهای ناخواسته که همیشه به دنبال نبردهای حیرت انگیز انتقام جویان به وجود میآید این بار در شهر پولورینگ غیر قابل چشم پوشی قلمداد میشود و یا باید اونجرها خودشان را با سیاستهای سازمان ملل متحد همسو کنند یا اینکه سلب اختیار شوند.
بعد از فاجعه رقم خورده حرکت اونجرها در لاگوس که در نتیجه عمل سهوی اسکارلت ویچ (الیزابت اولسن) بخشی از ساختمانی خراب میشود و مردم بیگناه کشته میشوند، یک گردهمایی فوری میان سران کشورهای صاحب قدرت در وین برای محدودکردن اونجرها و امضای معاهدهای برای استقلال آنها برپا میشود. این یک تحقیر غیر قابل تصور برای ابرقهرمانانی است که حال باید به عهدنامه ورسای تن دهند و تعدادی از آنها زیربار نمیروند.
کاپیتان آمریکا (کریس اونز) در مقابل این استقلال صف آرایی میکند و از او وینتر سولجر (سباستین استن)، فالکون (آنتونی مککی) هاوکی (جرمی رنر) و اسکارلت ویچ حمایت میکنند؛ اما در این وهله تونی استارک که با نام مرد آهنی (رابرت داونی جونیور) شناخته میشود تصمیم میگیرد علیه کاپیتان آمریکا همسو با سیاستهای جدید گام بردارد. پشت سر استارک هم ماشین جنگی (دان چیدل)، بیوه سیاه (اسکارلت یوهانسون) پلنگ سیاه (چدویک بوسمن) و ویشن (پُل بِتنی) قرار میگیرند.
اما صبر کنید، اگرچه آنها به دو دسته تقسیم شدهاند اما در پشت پرده تمام این تصمیمها ممکن است از سوی یک نیروی آلمانی شوم (که دنیل برول بسیار متقاعدکننده این نقش را بازی کرده است) اتخاذ شده باشد، کسی که به واسطه وینتر سولجر تحرکات مخرب و دهشتناکی را انجام میدهد . این تاریخ سیاه در یک رجعت به گذشته در آزمایشات ارتش روسیه آشکار میشود.
این رویاروییها را با دو شخصیت دیگر دارای تحرکات پرجنب و جوشتر و حتی گیج کنندهتر میشود وقتی مرد مورچهای (پُل رود) و همچنین مرد عنکبوتی (تام هالند) به فیلم اضافه میشوند درست در زمانی که سپر کاپیتان آمریکا را مرد عنکبوتی میگیرد و صحنههای سرزنده و خندهداری را حتی رقم میزند. این موقعیتهای کمیک و لزوم این قسمتها به یکبار شیمی روابط مارول را به هم میزند و دنیای ابزورد به جدیت و آرمانگرایی اونجرها نیز رسوخ میکند. ضربه نهایی فیلم نیز تماشایی است.
دلالت سیاسی جنگ داخلی اونجرها چیست؟ آیا تیم کاپیتان امریکا در مقابل حق آزادیخواهی و توهین دولت و انحصارطلبی سیاستهای دولتی قرار میگیرد؟ آیا دستة مرد آهنی طرفداری یک دموکراسی اجتماعی میانهرو را میکنند؟ چطور است که کاپیتان آمریکا، که فردی بیگانه نسبت به سلسله مراتب نظامی است، و از ان مهمتر متعلق به دورهی رزولت است، کنترل امرو را در دست دارد. چطور است که شخص باهوش، نترس و ریسکپذیری چون تونی استارک میبایستی خود را تسلیم بوروکراسی کند. و در اینجا با تحلیل شرایط، با هویت دو تفکر سیاسی روبرو هستیم. با اینکه ا زنظر تعادل جنسیت در هر دو تیم با شرایط یکسانی مواجهیم اما تنوع قومی-ملیتی در تیم استارک بیشتر است.
با این وجود آشکار است که هیچ تفاوت عمدهی ایدئولوژیکی مابین این دو تیم در کار نیست. حتی آنجایی که این دو در مقابل یکدیگر هستند. به واقع آنچه که آشکار است در نهایت این واقعیت است که یک اَونجر بیش از همه چیز عاشق خودش و تواناییهای ویژهاش است تا چیز دیگر.
بهترین صحنه فیلم به نظرم در اواسط فیلم جایی است که تونی استارک، مرد عنکبوتی را به تمسخر میگیرد در یک گفتوگو طولانی او نحوه ابرقهرمان شدن پارکر و شبیه عنکبوتیان شدن را مسخره میکند. جنگ داخلی فیلمی نیست که انتظار پیروزی و برنده شدن فردی را از آن داشته باشیم اگرچه عنوان ممکن است شما را به سمت این انتظار سوق دهد که کاپیتان امریکا مهمترین مهره این نبرد شناخته میشود، چون این فیلم متعلق به سری کاپیتان امریکاست. شاید این هم درست باشد ولی هدفهای ابتدایی فیلم چنین نیست. در حقیقت، همچنان کریس اونز برای این نقش کاریزمای لازم را ندارد. او پشت سر داونی جونیور و حتی هر کس دیگری قرار میگیرد البته که نه خیلی زیاد. در نهایت اینکه فیلم جدید اَوِنجرها فیلمی است همچون یک آسپارتام! یک میان وعدهی بزرگ و غیرقابل پرهیز که هرچند کاملاً مغذی نیست اما خیلی دلپذیر است!