(Rabbit Hole) لانه خرگوش: سفر به Underworld
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مجید رحیمی جعفری
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1389-11-11 21:30
فیلم لانه خرگوش Rabbit Hole به کارگردانی جان کامرون میچل سرگشتگی و پریشان حالی زوجی پس از مرگ کودک 4 سالهاشان، دنی است. کودکی که به دنبال سگ به خیابان دویده و در یک سانحه با اتومبیل فوت کرده است. بکا (نیکول کیدمن) و هووی (آرون اکهارت) پدر و مادر این کودک هر چقدر سعی بر فراموش کردن ماجرا دارند کوچکترین نشانهای آنها را به یاد دنی میاندازد.
خانواده همسایه، بکا و هووی را برای صرف شام و تولد امیلی به خانهاشان دعوت میکنند ولی بکا این دعوت را به دلیل مشکلات قبول نمیکند. تولد کودک او را بیش از پیش یاد دنی انداخته است. فیلم، داستان یک هفته پس از این تولد را روایت میکند. اوضاع زندگی برای بکا و هووی در این یک هفته بسیار پیچیده و بغرنج میشود. در جوامع غربی دوری از آشنایان و نزدیکان آنها را به سوی کانونها و گروههایی سوق میدهد که به هر دلیل دور هم در یک دوره مشخص جمع میگردند و از مشکلاتشان برای سبک شدن حرف میزنند. جوامعی که حرف زدن در آن سخت شده پس هر کس به دنبال یک گوش شنوا و درد دل کردن به این گروهها پناه میبرد. در اولین حضور بکا و هووی در چنین جلسه ای مشکلی به وجود میآید که آنها جلسه را ترک میکنند.
مشکل به وجود آمده اعتقاد و ایمان است. بکا آنقدر آسیب پذیر شده که منکر تمامی اعتقادها شود و تمامی مشکلات را از سوی خداوند ببیند. در تماسی که با مادرش دارد مسبب مشکلات خود را از یک نیروی الهی میداند. فقدان دنی چنان تأثیری روی بکا گذاشته که نه تنها از نظر روحی بلکه از نظر تفکر هم ثبات ندارد. از سوی دیگر هووی که از بکا میخواهد آرامشش را حفظ کند خود هر شب قبل از خواب کلیپی از دنی را در موبایلش تماشا میکند؛ به دلیل پاک شدن نشانههای دنی با همسرش مشاجره دارد. مشکلات تا جایی بالا میگیرد که هر دو در حین خروج از مسیر اصلی زندگی هستند و به نوعی خود را مقصر میدانند. اینکه اگر هووی سگ را نخریده بود یا اگر چفت درب را بکا میانداخت و در آن لحظه با تلفن صحبت نمیکرد؟ (نمونه این موارد را در درباره الی هم، پس از غرق شدن الی شاهد بودیم) این مشکلات چگونه حل میشوند یا آرامش چگونه حاکم میشود؟
بکا و هووی باید به Underworld (دنیای مردگان) سفر کنند. دنیایی موازی که، هم اعتقادات و هم جسم و روان خود را ترمیم دهند. تغییری که آنها از ابتدا به دنبال آن بودهاند با فروش خانه و پاک کردن نشانههای دنی حل نمیشود بلکه مشکلات ریشهای، اعتقادی و درونی است. بکا از کتاب کامیک لانه خرگوش ذهن ما را به داستان اساطیری اوریدس و اورفیوس ارجاع میدهد. اورفیوس پس از مرگ اوریدس نزد هیدیس خدای مردگان رفته تا او را باز گرداند.
برای جنگ با مشکلات بکا و هووی به این دنیا که از خودشان شروع میشود سفر میکنند. بکا با پسر جوانی که سبب کشته شدن دنی شده است قرار ملاقات میگذارد. در این بین با صحبتهایی که با پسر میکند کمی آرام میشود اما متوجه میشود این آرامش لحظهای است. تا اینکه هووی وقت بیشتری برای درک بکا میگذارد. به خواستههای او پاسخ معقول میدهد و همین سبب میشود تغییرات در این مدت زمانی جواب داده شود. بکا تصمیم میگیرد به دلیل رد دعوت همسایه کادو تولد 4 سالگی امیلی را در میهمانی در خانه خودشان بدهند. پس از میهمانی هر دو با اینکه یکدیگر را در کنار هم دارند ولی باز هم آن احساس تغییر اساسی وجود ندارد. هر دو حس میکنند هر چقدر هم که واکنشی به گذشته نشان ندهند باز هم زندگی کسل کنندهای باید داشته باشند.
بکا و هووی در این مدت هر دو تغییراتی کردهاند اما پس چرا نمیتوانند احساس خوشبختی کنند. طبق اساطیر Underworld خصوصیات خود را دارد. اگر کسی به آن دنیا سفر کند در بازگشت اثراتی از آن را با خود به همراه دارد. بکا و هووی بر برخی از مشکلات فائق شدند و توانستند آنها را کنار بزنند اما همانطور که مادر بکا اشاره میکند پس از مرگ برادر بکا –در 30 سالگی به دلیل مصرف بیش از حد هروئین اُوردوز میکند.- تنها سنگینی فقدان او کم شده است. بکا و هووی هم در این سیر و سلوک برخی مشکلات را کنار زدند، اما غباری از آن هنوز با آنها باقی است.