بدن به مثابهی بوم زنده / دربارهی مردی که بدناش را یک فریم جدید هنری میخواند
- توضیحات
- دسته: یادداشت سایر هنرها
- منتشر شده در 1395-12-03 20:49
1. فرانسوا پلوشر در مانیفست هنر بدنی مینویسد: «بدن، داده بنیادین است. در هنر بدنی هنرمندان لذت، رنج، مریضی و مرگ خود را بر روی آن ثبت میکنند، و در طی تکامل بیولوژیک، فرد اجتماعی شده راشکل میدهند. یعنی تحت شرایطی قرارش میدهند که پاسخگوی تمام نیازها و محدودیتهای قدرت مستقر باشد. هیچ کسی توان فرار از این ستمِ هر چیز بر همه چیز را ندارد. ستمی که برای مسیر مورفولوژی، برای وضعیت بدنی که همواره آماده بهره برداری شدن توسط ایدئولوژیهای جدیدی است (که بارداری آنها بزرگتر و زیادتر از آن است که بتوان از آن فرار کرد، در مقابلش مقاومت کرد یا آنرا هدایت کرد) تصمیم میگیرد. رفتار گروه در برابر پدیدههای اجتماعی به همین شرحِ وضعیتِ بدنِ شخصی، بستگی دارد: اعتصاب، انقلاب، جنگ، بحث اقلیتها و غیره. اینجاست که نقاشی، یا هر آنچه که بعد از مسائل مهم مطرح شده دوشان، کانستروکتیویسم، دادائیستها و تمام کسانی که استتیک را به عنوان پیش نیازِ اثر هنری کنار گذاشتند، از آن باقی مانده است، وارد عمل میشود. در اینجا، ورای اجتناب از تشدیدِ فاحشه گونه ی چیز زیبا، ضرورت بیانگری بدن است که پدیدار میشود»
به واقع منظور از هنر بدنی اشاره به نوعی از هنر است که پیوندی نیرومند با هنر اجرا (پرفورمنس آرت) و هنر مفهومی دارد و در طی آن از بدن هنرمند به عنوان واسط (یا ابزار) بهره گرفته میشود. گاه آثار هنر بدنی به صورت خصوصی اجرا میشوند و سپس در قالب عکس و ویدئو ارائه میشوند و گاه اجرای این نمایش به شکل عمومی است. این اجراها گسترهای از رقص های از پیش طراحی شده مانند آثار گیلبرت -که معمولا از مشارکت مخاطب در آن پرهیز میکند- تا آثاری کاملا تعاملی را در بر میگیرد. یکی از آثار برجسته و معروف هنر بدنی «اثر هنری مالشی» است که در سال 1970 در نیویورک اجرا شد و طی آن هنرمند امریکایی ایتالیایی الاصل ویتو آکونچی (متولد 1940) آنقدر آرنج خود را سایید تا زخمی شد.
در کل، هنر اجرا یا پرفورمنس آرت به واسطهی درگیر کردن بیشتر مخاطب، از قدرت اثرگذاری بیشتری هم برخوردار است و هنگامی که مدیوم این هنر بدن هنرمند میشود، بر چالش های آن افزوده و اثرگذاری آن را بیش از پیش میکند.
2. تیم استاینر مردی است که تمام پشت خود را خالکوبی کرده است. طرح خالکوبی بدن او از یک هنرمند مشهور است که به یک مجموعهدار آثار هنری آلمانی فروخته است. وقتی استاینر از دنیا برود، پوستش را قاب میگیرند. پیش از مرگ نیز، زندگیاش در گالریها سپری خواهد شد؛ تیشرتش را در میآورد و مینشیند. استاینرِ ۴۰ ساله که خود پیش از این مدیر یک سالن خالکوبی بوده میگوید: "این اثر هنری پشت من اجرا شده. نقش من فقط این است که با خودم این طرف و آن طرف ببرمش."
ده سال پیش، نامرد سابق استاینر با هنرمندی بلژیکی به نام ویم دلووی آشنا شد که بعدها به دلیل خالکوبیهای بحث برانگیزش روی بدن خوکها به شهرت رسید. دلووی می گوید دنبال کسی میگردد که حاضر باشد بدنش را برای اجرای یک اثر هنری مثل بوم در اختیارش بگذارد. استاینر میگوید "دوست دخترم به من زنگ زد و من هم همین طور فیالبداهه گفتم حاضرم". دو سال بعد، پس از ۴۰ ساعت خالکوبی، تمام پشت او را تصویری فرا میگیرد: تصویر حضرت مریم که تاجی از اسکلت به سبک مکزیکی بر سر گذاشته و از هاله دور سرش، نورهایی زرد ساطع میشود. پرنده هایی در حال پرواز میبینیم، رزهایی قرمز و آبی، و روی کمرش دو ماهی کویِ چینی که دو کودک رویشان نشستهاند و لابهلای گلهای نیلوفور آبی شنا میکنند. امضای هنرمند در گوشه سمت راست دیده میشود.
استاینر میگوید: "از نظر من، این شکل نهایی هنر است. کسانی که روی بدن دیگران خالکوبی میکنند هنرمندان بزرگی هستند که هیچ وقت از طرف هنر معاصر، پذیرفته نشدهاند. نقاشی روی بوم یک چیز است، روی پوست با سوزن به کلی چیز دیگر". این اثر با عنوان تیم (TIM) به مبلغ ۱۵۰۰۰۰ یورو در سال ۲۰۰۸ به مجموعهداری آلمانی به نام ریک راینکینگ فروخته شد، که یک سوم آن هم به استاینر رسید. به قول خود استاینر: "پوستم الان متعلق به ریک راینکینگ است. پشتم بوم است. خودم قابی موقتی هستم".
آنطور که در قراردارد آمده، پس از مرگ استاینر، پوست پشتش را میکنند، قاب میکنند و برای همیشه به مجموعه شخصی راینکینگ میفرستند. استاینر در جواب کسانی که میگویند کارش خوفناک و زننده است می گوید: "مخوف بودن امری نسبی است". معتقد است که ایده این کار "مفهومی قدیمی است؛ در تاریخ خالکوبی ژاپن بارها و بارها تکرار شده. اگر برایش قاب خوب و مناسبی پیدا کنند، فکر نمیکنم خیلی هم ایده بدی باشد". ولی دقیقاً همین وجه کار به بحثها و مشاجرههای داغی دامن زده است. استاینر میگوید: "هر دفعه کلی بحث میشود. شنیدن این بحثها و مواجه با مردم خیلی برایم جذاب و جالب بوده. یا خیلی از ایده خوششان میآید یا میگویند افراطی است؛ عصبانی میشوند. بعضی هم میگویند ضد حقوق بشر است، یا با بردهداری و فاحشگی مقایسهاش میکنند".
استاینر بنابر قراردادی که امضا کرده، باید دست کم سه بار در سال، بدون تیشرت در یک گالری بنشیند و خالکوبیهایش را به تماشا بگذارد. اولین نمایشگاهش ژوئنِ سال ۲۰۰۶ در زوریخ برگزار شد؛ آن موقع هنوز اجرای خالکوبی تمام نشده بود. سال پیش دهمین سالگرد برگزاری آن نمایشگاه بود که استاینر در موزه هنر قدیم و جدید در هوبارتِ تاسمانی، مشغول اجرای طولانیترین نمایش خود بود: شش روز در هفته، روزی پنج ساعت. استاینر میگوید: " ۱۵ دقیقه روی میزتان بنشینید، پاهاتان هم آویزان باشند. پشتتان را صاف کنید و زانوهایتان را بغل بگیرید. خیلی سخت است. من تا حالا ۱۵۰۰ ساعت این کار را کردهام. بدون شک، شدیدترین و سختترین تجربه زندگیام بوده. تنها چیزی که تغییر میکند حالتهای ذهنی آدم است. گاهی خوب، گاهی بد، ولی همیشه کاملاً آگاه و حواس جمع بودهام". تنها چیزی که استاینر را از بازدیدکنندگان جدا میکرد خطی بود روی زمینِ گالری؛ خطی که بعضی از بازدیدکنندگان به آن بیتوجه بودند و از آن عبور میکردند. به گفته خودش، "به من دست میزدند، فوتم میکردند، سرم داد میزدند، تف میکردند، هولم میدادند. سیرکی شده بود. ولی در این سفر، یک بار هم کسی بهم دست نزد. مثل معجزه بود".
وقتی بازدیدکنندگان میخواهند با او صحبت کنند، نه تکان میخورد نه جوابشان را میدهد. خودش میگوید: "خیلیها فکر میکنند مجسمهام و وقتی میفهمند زندهام حسابی شوکه میشوند". استاینر این اثر را پرفورمنس آرت نمیداند. تأکید میکند که "اگر اسم ویم دلووی پای این اثر نبود، هیچ ربطی به هنر پیدا نمیکرد". با این حال، بخشی از هدف دلووی این بوده که تفاوت میان یک عکسِ روی دیوار را با یک «بوم زنده» که در طول زمان تغییر میکند نشان بدهد. او میگوید که هنر بدنی همان آمادگی برای بوم زنده شدن است. استاینر میگوید: "در این مدت ممکن است چاق شوم، زخمی شوم، بسوزم، و غیره. این بخشی از روند زندگی است. تا به حال دو عمل کمر داشتهام".