دو یادداشت در مورد پنجمین نمایشگاه طراحی معاصر اصفهان، هویت و فیگور زنانه
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر شکیبا شریفیان و عاطفه یزدانی
- دسته: یادداشت نقاشی
- منتشر شده در 1397-10-02 00:58
نوع خاصی از «بودن» یا «هویت»
شکیبا شریفیان / دکتری پژوهش هنر
پنجمین نمایشگاه طراحی معاصر اصفهان، همچنان در راستای اهداف خود حرکت میکند و مروری بر نگرش چند نسل از هنرمندان تجسمی از طراحی را به نمایش میگذارد. در این نمایشگاه به مانند دورۀ چهارم آن، بهواسطه حضور پر رنگ هنرمندان زن فضایی زنانه بر نمایشگاه حاکم است. آثاری که بر فیگور زن و زنانگی این پیکره تأکید دارند و بخشی از دغدغههای زنان در ایران را نشان میدهند. از این روی آنچه در اکثر این آثار برجسته شده است پیکر یک زن یا پرترۀ یک زن است که به تنهایی در پس زمینهای خالی قرار گرفته و یا در ارتباط با پیکرههایی دیگر و یا در فضای محیط اطراف قرار گرفته است. بطور مثال در اثر «من، تنِ مامان» فیگور زن در ارتباط با نوزاد قرار گرفته و بدین ترتیب بر هویت مادری یک زن اشاره میکند و یا در اثر معصومه امینی از مجموعه زایش، زن سالخوردهای دیده میشود که مانند قدیسی که هالهای به دور سر دارد باری را در شکم حمل میکند و به زایایی و قداست این ویژگی در وجود زن میپردازد.
در برخی از آثار مانند آثار فریناز فرنیا یا الهه جزایری، فیگور زن یا به خود پیچیده و به انزوا رفته یا گویی دردی را فریاد میکند. در آثار نگار تجدد، پریسا عباسی، سارا حسینی، فهیمه حقیقی، مهسا برنجیان، ندا نوربخش، شکوفه کوهی یا مثلاً «وخامت» اثر فهیمه حقیقی سرهای فیگور زنان به نحوی پنهان، مخدوش یا پوشیده شده است. در اثر الهام طاهایی فیگور زنانه پشت به مخاطب است، گویی این زنان از دنیای بیرون روی برگردانده و به دنیای درونی خود پناه بردهاند؛ اما دنیای درونی که گویی تعریفی ندارد. در اثر سارا حسینی به نام «روبهرویش»، پیکره زن پشت به مخاطب و رو به دری بستهای نشسته است که به تنهایی، انزوا و بریدن از دنیای بیرون اشاره دارد. او رو به دیواری نشسته است که با رنگهای زنده سبز و آبی است که همچنان بارقهای از امید و سرزندگی و نشاط را نشان میدهد. بنابراین هر یک از این آثار نوع خاصی از «بودن» یا «هویت» را به نمایش درمیآورند. هویتهایی مانند زن به عنوان مادر، زن به عنوان موجودی زاینده، زن موجود تنها، زنِ دردمند، زن موجودی ناشناخته و... برخی از هویت هایی است که در این مجموعه آثار خلق شده است. هویتی که از یک سو با جامعه و از سوی دیگر با روحیات و هویت هنرمند مرتبط شده است.
این آثار در عین اینکه برداشت هنرمند از مدیوم طراحی و مفهوم فیگوراتیو را به نمایش میگذارند، به نوعی بازنمایی دغدغهها و چالشهایی هستند که هنرمند در زندگی خود با آنها دست و پنجه نرم میکند. همچنین بیانگر پاسخ و واکنش هنرمند به این چالشها نیز هستند. مانند زنانی که ترجیح دادهاند در برابر مشکلات و دغدغههای موجود به دنیای درون خود و به انزوای خویش پناه ببرند. دغدغههایی که به نظر میرسد از آثار هنرمندان دهۀ چهل تا به دهۀ هفتاد پررنگتر میشوند و بنظر میرسد که برخی هنرمندان دهههای چهل و پنجاه همچون شهلا روضاتی، ندا هویدا، جواد طاهری، احمد افتاده حتی میلاد فیروزفر جوانتر بیشتر رویکردی آکادمیک را در ارائۀ آثار خود اتخاذ کردهاند و کمتر مخاطب خود را با محیط اجتماعی و یا دغدغههای شخصی خود درگیر میکنند.
چنانچه با رویکرد تحلیل گفتمان به آثار این دوره نمایشگاه نگاه کنیم، میتوان گفت هر یک از آثار یک صورتبندی زبانی هستند که میتوانند یک یا چند کارکرد یا پیام را در بر داشته باشند. این کارکردها علاوه بر شرایط بیرونی زندگی هنرمند مانند شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و...، عوامل درونی او نیز مانند تجربۀ زیستۀ هنرمند، سرمایۀ فرهنگیاش یا اندوختههایش و دغدغههای خود را نیز به تصویر میکشد. کارکرد زبانی یا کارکردهای زبانی هر اثر را میتوان بر مبنای مؤلفههای متفاوتی مانند آنچه در اثر اهمیت بخشیده شده یا برجسته شده و رابطۀ بین فیگور با اشیاء یا فیگورهای دیگر و مجموعۀ نظامِ نشانه شناختی اثر مورد شناسایی قرار داد. با توجه به این که در این آثار فیگور زنانه و پرترۀ زنانه برجسته شده است بدون شک میتوان گفت پیام مهم این نمایشگاه پیامی است در باب «زن» و «زن بودگی». حال با بررسی رابطهای که فیگور زنانه در هر یک از آثار با عناصر دیگر دارد، میتوان کارکرد زبانی یا به عبارت سادهتر پیام محوری متفاوتی برای هر یک تعیین نمود. شاید یکی از کارکردهای زبانی که در آثار هنرمندان زن پنجمین دوره نمایشگاه طراحی معاصر اصفهان میتوان شناسایی کرد، باید وجه مشترک «زن کیست؟ یا چیست؟» آن دانست. به طور مثال یکی از کارکردهای زبانی اثر «من، تنِ مامان» این است که «وظیفه یک زن چیست؟ آیا زن یک مادر یا به مثابۀ مادر است؟» یا برای اثر معصومه امینی از مجموعۀ زایش، میتوان این کارکرد زبانی را در نظر گرفت: «آیا زن حیاتبخش به موجودی دیگر است و یا زن به مثابۀ موجودی زایشگر و حیاتبخش است؟»
طراحی، هنرِ مستقل
عاطفه یزدانی / پژوهشگر هنر و نقاش
طراحی جهانی بیکران و بیپایان است که به فراخور هنرمند، جهانبینی، مطالعه، توانایی و تجربۀ او نمودهایی گوناگون و متفاوت دارد. طراحی در روندی تاریخی، اجتماعی، جغرافیایی و فرهنگی، مفاهیم و گسترههای متنوع به خویش دیده است. مفاهیمی که نسبت به مقتضیات زمانه، تغییر کرده و پیش رفتهاند. طراحی چنان اصلی بیبدیل و رکنی انکارناپذیر همواره جایگاه با صلابت خویش را در میان آثار هنری داشته و دارد. حتی هنرمندانی که آنها را به مدد نقاشیهایشان میشناسیم هم در نهانگاه کارگاههای شخصی خویش آثار طراحی فراوانی داشتهاند. طراحی هنری مستقل است که میتوان از منظر هنرمند، اثر و مخاطب، آن را مورد بررسی قرار داد؛ اما در پروژۀ نمایشگاهی «طراحی معاصر اصفهان» که از بهمن ماه سال 1394 آغاز شد، با رویکردی مکانمند و زمانمند از طراحی مواجه هستیم که ساختار منحصربهفرد خویش را دارد. مطالعۀ آثار طراحی هنرمندان تجسمی و هنرهای تصویری اصفهان، که در نخستین نمایشگاه، از حیث تقدم و تأخر سنِ هنرمندان و با ادای احترام به پیشکسوتان آغاز شده و در هر گام و مرحلۀ بعدی به گستردگی هنرمندان و دیگر نسلها پرداخته شده است. آنچه در این پروژه و روند آن حائز اهمیت است، توجه مستقل به ذات طراحی و شاید گاه بخشی از آثار به نمایش در نیامدۀ هنرمندان است که یا دیده نشدهاند و یا به عنوان یک اثر مستقل، به آنها پرداخته نشده است.
غایت مسیر نمایشگاههای طراحی معاصر اصفهان، در روند و انجام آن، معنای خویش را میجوید و به مستندسازی فعل طراحی در اصفهان میپردازد. در این میان آنچه از معنای معاصر، مورد نظر است، توجه و نگاه تاریخی به مفهوم واژۀ معاصر است: هنرمندانی که در عصر حاضر زندگی و در زمینۀ هنرهای تجسمی و طراحی در اصفهان فعالیت دارند. با جغرافیا، فرهنگ و ساختار اصفهان زندگی کردند، دغدغههای آن را لمس کردهاند. فارغ از اندیشه و چشماندازی که بنیان استوار این پژوهش تصویری-نمایشگاهی (طراحی معاصر اصفهان) را بنا داشته است. در پنجمین دورۀ این نمایشگاه، با هنرمندانی عمدتاً از دهۀ 50 و 60 و برخی از دهههای 20 و 40 تا 70 شمسی همراه هستیم که بیشترین تعداد این جمعیت 26 نفری را زنان به خویش اختصاص دادهاند و به طور کلی، در مقایسه با نخستین نمایشگاه از این مجموعه با سیری صعودی از جمعیت زنان هنرمند مواجه هستیم، جدا از مسائل و مؤلفههای مختلف و مرتبط با این موضوع، میتوان این حجم از علاقهمندی را در رشد تعداد آموزشگاهها و دانشکدههای هنر جستوجو کرد. هنرمندان هر نسل و هر دهه، در کنار جملگی تفاوتهایی که در محتوا، فرم، تکنیک و رویکردشان به طراحی در آثار خویش دارند، در اغلب موارد، سوژهگرایانه به خلق اثر پرداختهاند. به بازنمایی خویش، دیگری و یا جهان درون این دو پرداختهاند و این بازنمایی امری ست که به فراخور جنسیت، سن و جهانبینی هنرمند متغیر است. میتوان آثار را از حیث مضمون، فرم و محتوا و یا تکنیک مورد بررسی قرار داد یا الگوریتمی از تمامی این موارد. امّا بررسی موقعیت و ژست فیگورها در آثار، مورد نظر نگارنده است. در جملگی آثار، فیگور علاوه بر ذات فیگوراتیو بودن خویش، به عنوان یگانه سوژه مورد توجه قرار گرفته است. در برخی از آثار تصویری مشخص، پرتره و چهرۀ فیگور را نمیبینیم و مبرهن است که هنرمند به طور آگاهانه این مفهوم را در نظر داشته است که سوژه، از مخاطب و نگاه او رو برگردان باشد.
نکته قابل توجه دیگر اینکه در اغلب آثار نمایشگاه، سوژۀ تصویر شده توسط هنرمند به فیگور زنان اختصاص یافته است. زنان سوژه را به مثابۀ هویت و موجودیت سانسور شدۀ خویش تصویر کردهاند. امّا در بخشی دیگر از آثار با قرارگیری بدن و وضعیت باورپذیر و واقعگرایانۀ آن روبرو هستیم، سوژهای که نه تنها روبرگردان از مخاطب نیست، بلکه رو به سمت آن دارد. این برخورد مستقیم و بیواسطه با فیگور و قرار دادن آن در فضای مرکز تصویر و جدا شده از پسزمینه و یا قرار داشتن در کمترین ارتباط با فضای اطراف فیگور در اثر، برخوردی است که در آثار هنرمندان نسل جدید و متأخر کمتر به چشم میآید، به تعبیری بیشترین حجم اُبژه شدن و شیءوارگی در این آثار است، این بخش از آثار نزدیکی و همجنسی بسیاری با آموزههای آکادمیک (در مفهوم آموزشهای دانشگاه) دارد. دستۀ سوم، آثاری هستند که با فضای تصویرسازی قرابت دارند و تعدد فیگورها در کنار یگدیگر و تعامل آنها با هم، به اثر معنا بخشیده است و مخاطب، نظارهگر جهانی است که میان فیگورها و چهرهها رخ میدهد، در این دسته از آثار، با سوژهشدگی تمامی فیگورها روبرو هستیم و تعامل، موقعیت، ژست و حالت قرارگیری پیکرهها و فیگورها بیشترین توجه مخاطب را برای خویش به ارمغان دارد. در بخش نهایی این دسته بندیها، آثاری هستند که ذات و ماهیت پرترهنگاری دارند و از تنوع تکنیک، فرم و رویکرد برخوردارند. پرترههایی که نگاه از روبرو دارند و مخاطب و چشمان آن را مورد توجه نگاه خویش قرار دادهاند. مجموعه نمایشگاههای طراحی معاصر اصفهان، علاوه بر تمام کاستیهایی که از هیچ پروژه و نمایشگاهی به دور نیست، با تداوم و هدفمندی مسیر خویش را پیموده است و توانایی آن را داشته است که جمع قابل توجهی از آثار نسلهای هنرمندان اصفهان را به نمایش بگذارد. این حرکت از زمان شروع خویش تا کنون بر اهمیت طراحی تأکید داشته است و در این مدّت به مفهوم و معنای آن در آثار تجسمی پرداخته است. از آنجا که تمامی ما با معانی و مؤلفههای گوناگون طراحی آشنا هستیم و چشمانداز این مجموعه نمایشگاهها با توجه به عنوان و اهدافش برای ما تعریفی جامع و کامل را از هویت طراحی اصفهان ارائه داده است، از این رو انتظار آن میرود که این پروژه در گامهای بعدی خود به این گسترۀ مفهوم و هنرمندان فعال در هر بخش آن بپردازد. آنچه در همۀ آثار، بیشترین وزن مفهوم و معنا را به خویش اختصاص میدهد، ذات طراحانۀ آنهاست، ذاتی که این آثار را به مثابۀ هنری مستقل و نه در مفهوم پیشطرح و یا طرحواره به نمایش گذاشته است. مجموعه نمایشگاههای طراحی معاصر اصفهان، علاوه بر به نمایش گذاشتن آثار طراحی، درحقیقت بخشی از تاریخ تجسمی شهر را روایت میکند و این امر بر اهمیت هنر طراحی صحه میگذارد. پروژه برای چندمین بار یادآوری میکند که طراحی هنر و فعلی مستقل است که بدون طرح و یا نقاشی پس از خویش حیاتی قائم به ذات دارد و این امر نشان از گستردگی مفهوم و معنای هنر و اثر هنری دارد، معنایی که در کنار تمام باورها و تعریفهای مرسوم، با خلق هر اثر بازآفرینی میشود؛ چرا که هنر سزاوارتر از آن است که در انحصار افراد، معنا، رویکرد، سیاست و اقتصاد باشد.