نگاهی به نمایش «خانهی کاغذی» به کارگردانی مهدی برومند
- توضیحات
- نوشته شده توسط امین حیدری
- دسته: یادداشت تئاتر
- منتشر شده در 1394-02-15 14:42
«خانهی کاغذی» داستان خانوادهای است در خانهای تقریباً ویران، نزدیکِ مرز که واپسین لحظات پیش از هجوم دشمن را از سر میگذرانند. کار نوشتهی حمیدرضا نعیمی است و کارگردانش هم مهدی برومند.
تصور کنید یک پیرمرد مشکل تکرر ادرار دارد و همسر پیرش هم مشکل کم خوابی. پیرزن خوابش سبک است و با کوچکترین صدایی از خواب بیدار میشود. آنها چند بار به خاطر این موضوع جر و بحث داشتهاند و حالا نیمه شبی است که مرد بیدار شده و از یک سو تعجیل برای قضای حاجت دارد و از دیگر سو در فشار برای بی سر و صدا بودن است تا مبادا همسرش از خواب بیدار شود. هر کدام از حرکات مرد در چنین حالتی ظرفیت کمیک دارد چرا که مخاطب با روابطی رو به رو است که یک «موقعیت» خنده دار را سر و شکل داده. وقتی نمایشنامه از چنین پتانسیلی بی بهره باشد تمام تکیهاش بر «شخصیت»های کمیک میرود. اتفاقی که در «خانهی کاغذی» هم میافتد. و البته این اتفاق فی نفسه بد نیست اما نیازمند شخصیتهایی است که قابلیتهای کمیک بالایی داشته باشند. در «خانهی کاغذی» ما با موقعیت کمیک مواجه نیستیم. یا شاید بهتر باشد بگوییم نمایشنامه با سهل انگاری، از یک سری ظرفیتها گذشته. وجود دو کشور در آستانهی جنگ و شاخ و شانه کشیدن رؤسای آنها برای هم فی نفسه میتواند به وضعیتی خنده دار تبدیل شود اما در اینجا چنین وضعیتی به روابط میان شخصیتها وارد نمیشود و از خط کنش دور میماند و آنچه ما ازش میبینیم و میشنویم صرفاً اطلاعیههایی است که مجری اخبار با کج و راست کردن دهان و بالا و پایین کردن لحن میخواند. به نظر میرسد نمایشنامه نویس در بند آن حرف غایی در صحنهی نهایی نمایش -که اتفاقاً صحنهی خوبی آست-از پرداخت جزئیات در طول کار باز میماند. مثلاً از آشپزِ ارتش بودن پیرمرد چه استفادهای میشود؟ از کارگر رستوران بودن دختر چه؟ و چه چیزی از شخصیت مادر میبینیم؟ روابط سرسری میان پیرمرد، پیرزن، پسر و دخترشان بذری نمیکارد که بخواهیم از آن خنده درو کنیم. اما نقطهی قوت کار شخصیت پسر است. در این مورد هم «بازیگر تئاتر» بودن کاراکتر بستر کنش مناسبی برایش فراهم میآورد و هم محمدهادی عطایی در این نقش خوش میدرخشد و کمدی شخصیت درستی در صحنه میآفریند.
اما از نمایشنامه که بگذریم، در کارگردانیِ کار هم با چند ایراد اساسی رو به رو هستیم. یکی از مهمترین مشکلات بی استفاده بودن طراحی صحنه است. واقعیت آن است که منِ تماشاگر در نقطهی صفرِ آغاز با صحنهای چشم نواز رو به رو هستم. از دیوارهای صندوقی خانه گرفته تا میز چوبی و بشکههای در حکمِ صندلیِ پشت میز. اما در روند نمایش این طراحی صحنه عملاً بلا استفاده رها میشود. به عنوان یک مخاطب دلسوز باید گفت: حیف! نکتهی دیگر که بخش بی مزهی ماجرا را شکل میدهد، تیم موسیقی و جناب کارگردان در حکم مجری اخبار است. مشکل از دو بخش تشکیل شده: اول بی معنی و بی منطق بودن سر و وضع این تیم و دوم بی معنی و بی منطق بودن کنش آنها. در واقع و به زبان خیلی ساده ما در این بخش با یک «وصلهی ناجور» طرف بودیم. دخالتهای اینها و به خصوص مجری اخبار در روند کنش، تصنعی بود و خارج از منطق. و به بیانی دیگر: فخر فروشانه و شوآف. به ویژه و به ویژه در صحنهی رقص که دیگر ما حتی با یک مجری اخبار هم رو به رو نیستیم: ما با خودِ خودِ کارگردان رو به روییم که تشریف میآورد، خودی میچرخاند، و تشریف میبرد. عین همین مشکل را میتوان با گروه موسیقی هم داشت. موسیقی اساساً کمکی به کنش نمیکند. «هر کس ساز خودش را میزند» دقیقاً دربارهی رابطهی این درام و موسیقیِ نشسته بر آن صدق میکند. میل به دیده شدن نه تنها بد نیست بلکه میل بسیار به جا و درستیست. اما وقتی در دنیای نمایش هستیم همه چیز باید از منطق دراماتیک بیرون بیاید. و خب ناگفته پیداست که بی منطق بودن هم یک نوع منطق خاص خود را دارد.
«خانهی کاغذی» با وجود همهی اینها اما نمایشی است که میتوان از تماشایش به ویژه در چند لحظهی خاص لذت برد. یکی از ویژگیهای مثبت در متن آن است که خبری از شوخیهای مبتذل دنیای مجازی نیست. به بیان بهتر شاید نمایشنامه نویس در خنداندن چندان موفق نباشد اما خوشبختانه به التماسِ اراجیف نمیافتد تا مخاطب را بخنداند. چیزی که این روزها میشود بر بسیاری از صحنههای تئاتر دید. جایی که تئاتر نه تنها نقشی در اعتلای فرهنگ ایفاء نمیکند که خود پیرو مبتذل ترین بخش فرهنگ میشود. یک تبریک هم البته باید به کارگردان گفت: بازیگران بازی خوبی از خود به نمایش میگذارند و چنین چیزی در تئاتر نمیتواند بی مدد کارگردان اتفاق بیفتد. کار را که میبینید به صحنهی پایانی آن هم توجهی ویژه داشته باشید: با حرکت یک نور قرمز شاهد یک پرداخت مینیمالیستی و یک شکستِ فضای موفق هستیم. فی الواقع کمی شجاعت میخواهد که کارگردان با قسمت اصلی نمایشش که قرار است واجد پیامی خاص باشد هم شوخی کند و فضای آن را بشکند. کاری که در اینجا انجام میشود و نتیجهای خنده دار دارد.
منبع عکس؛ سایت ایران تئاتر