در آستانهی سالگرد درگذشت امام خمینی/ منتقد سینما؛ خوردنی یا پوشیدنی؟
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مهدی فیاضی کیا
- دسته: یادداشت
- منتشر شده در 1389-03-13 03:45
6
دموکراسی توی برنامهی زنده
آقای حسین فرحبخش تهیهکنندهی سرشناس بخش خصوصیِ سینمای ایران و صدالبته تهیهکنندهی محبوبِ ما مردم عامی، در برنامهی تلویزیونیِ زندهی هفت در گفتگو (یا شاید هم مناظره) با آقای مسعود فراستی منتقد نامی، آزادانه و در فضایی دموکراتیک صحبتهایی کردند که بهانهی نوشتنِ این یادداشت شد. بسیاری از پیگیرانِ سینما این برنامه را دیدند و تا حدّی (بسته به میزان جدّی گرفتن این صحبتها) تحت تأثیر قرار گرفتند. از زبان هر دو طرف، هم حرفهایی شنیدیم که بعضیهامان آن حرفها را دوست داشتیم و بعضیهامان از آن حرفها خوشمان نیامد.
ولی سوالی که بیجواب باقی ماند، این بود که جایگاه سینمای مردمپسند در برابر سینمایی که به قول آقای فراستی سینمای بومیِ خانوادهپسند باشد، کجاست؟ مگر سینمای موسوم به فیلمفارسی را خانوادهها نمیبینند؟ آیا منِ مخاطبِ عامی، نباید با خودم بگویم: این فراستی هم برای خودش حرفهایی میزند!؟
5
اندر معایب کلمهی «فیلمفارسی»
وقتی تهیهکنندهی محبوبِ ما همجهت با برخی مسئولین شکایت میکند که «فیلمفارسی» توهین به زبان فارسی است، بحث تبدیل میشود به دعوا بر سر اسم. خیلی خب. اسمش را میگذاریم فیلمهندی یا فیلمترکی یا فیلمعربی تا به جای زبان فارسی، به زبانهای هندی، ترکی یا عربی توهین کرده باشیم. یا نه! اصلا ما را چه رسد به این که به کسی توهین کنیم! اسمش را میگذاریم «دسته بیل» یا «خرس قطبی» یا «پارچهی فاستونی» یا هر چیز دیگر. اصلا چرا اسم این سینما را نگذاریم سینمای «شیر و عسل» یا سینمای «وقت اضافه؟» اما یادمان باشد که پشت هر اسم، معنایی نهفته است و لابد دعوا هم بر سر همین معناست. دعوا سر این است که آیا یک طرف سینمای رانتخوارِ فرهنگی-دولتی قرار گرفته و یک طرف سینمای مستقل و متکیبه خودِ عامهپسند؟ یا نه! یک طرف سینمای مظلوم فرهنگی-دولتی قرار گرفته و طرف دیگر سینمای سرمایهدار و سوءاستفادهچی عامهپسند؟ باز هم اسمها بیداد میکنند.
4
قبل از انقلاب، بعد از انقلاب
آیا بعد از انقلاب «آن جور فیلمی» که قبل از انقلاب بوده دیگر دکانش تخته شده؟ اگر این طور است باید خوشحال بود. چون بعد از انقلاب اسلامی، همهی زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کشور تازه در جهت اصلاح دوران قبل از انقلاب حرکت کردهاند و هیچکدام مدعی کمال نیستند، اما خدا را شکر دستکم در زمینهی «آن جور فیلم» - که آوردن اسمش ممکن است توهینآمیز باشد – همه چیز اصلاح شده. ما دیگر هیچ از «آن جور فیلم» نداریم. در بدترین حالت سینمای خوب و سینمای بد داریم. اما سینمای مبتذل در کار نیست. ممکن است این حرف به مذاق خیلیها خوش نیاید، ولی چه باک! اگر واقعا چنین اتفاقی افتاده باشد، سینمای ایران دیگر چه میخواهد؟
3
صحیفهی نور
تهیهکنندهی محبوب ما، نقل قولی از صحیفهی نور و سخنان امام خمینی کردند که بیمناسبت با این روزها نیست. یادم آمد به چند نقل قول از امام خمینی دربارهی فرهنگ و هنر اشاره کنم و خودمان کلاهمان را قاضی کنیم که آخر چرا باید فکر کرد که «آنجورفیلم» هنوز هم ادامه دارد؟
«آنها فرهنگ ما را آنطور درست كردهاند كه نگذاشتند انسان در آن تربيت پيدا كند. اينها نگذاشتند كه جوانان ما رشد پيدا كنند. اينها در فرهنگ ما رخنه كردند و فرهنگ ما را به روزي انداختند كه انسان نتواند در آن رشد پيدا كند.» (صحیفهی نور، ج5، ص 195) منظور از «آنها» و «اینها» در این سخنان، اشاره به جریان فرهنگی مسلط قبل از انقلاب است و ما در حوزهی سینما میتوانیم به «آنجورفیلم»ها فکر کنیم که حالا البته خوشبختانه دیگر وجود ندارند. چون خانمها جلو دوربین (البته به حکم قانون) حجاب دارند و بساط رقص و کاباره و چی و چی هم (باز به حکم قانون دولتی) برچیده شده و بنابراین مشکلی نیست. حالا با «شیر و عسل» و گاهی هم «ازدواج در وقت اضافه» و با «شارلاتان» و «چپدست» و «اخراجیها 2» و «دهرقمی» و از این قبیل در کنارِ فیلمهای هنری، قرار است فرهنگی درست شود که انسان از آن به رشد و تعالی برسند.
«اینکه ما با سینما مخالفیم، با این نحو سینمایی که اینها دارند مخالفیم، نه با سینما اصلش باشیم. ما چه کار داریم با سینما؟ اگر اخلاقی باشد، اگر آزادی باشد، اگر برای تربیت جوانهای ما باشد، خوب این هم یک راه تربیت است.» (صحیفهی نور، ج4، ص35)
باز هم متوجه هستید که منظور از «سینمایی که اینها دارند» همان سینمای قبل از انقلاب و «آنجورفیلمها»ست که شامل کلاهمخملیها و کابارهها و زنهای آنچنانی و چه و چه باشد. اما به فرمودهی تهیهکنندهی محبوب ما، امروزه دیگر خبری از این «آنجورفیلم»ها نیست. یا بهتر است بگوییم خبری از کلاهمخملی و کاباره و زن آنچنانی نیست. حالا با همان فیلمهایی هم که اسمشان را بردیم، (...) باز اخلاق گسترش پیدا میکند و جوانها تربیت میشوند.
«من غالبا فیلمهایی که خود ایرانیها درست میکنند به نظرم بهتر از دیگران است. مثلا فیلم «گاو» آموزنده بود.» (صحیفه امام، ج12، ص292) مسلم است که منظور امام «آنجورفیلم»ها نبوده و حتما ایشان آن فیلمهایی را میدیدهاند که جریان جدیتر سینما تولیدکنندهاش بوده است. نمونهای که خود امام مثال میزنند، «گاو» آقای مهرجویی است و توجه دارید که این فیلمی که امام آموزنده میدانستند، از نمونههای اصلی موج نو سینمای ایران است. اما حالا با این اوصاف، با فیلمهای سرگرمکنندهای که ذکر خیرشان رفت، باید چه کنیم؟ مگر اینکه قائل شویم این فیلمهای سرگرمکنندهی گیشه هم شباهتهایی به الگوی مورد نظر امام، یعنی فیلم «گاو» دارند و خدا را چه دیدهاید؟ شاید اگر منتقدینی مثل آقای فراستی دقت کنند در آثار سرگرمکننده و مردمپسندِ تهیهکنندهی محبوب ما، ردّ پایی از فیلمِ داریوش مهرجویی و سینمای مورد نظر امام پیدا کنند. کی میداند؟
2
طلا و مس
آقای فراستی به تهیهی کنندهی محبوب ما گفت: «شما پشتِ مردم پنهان میشوید.» یا چیزی به این مضمون. یعنی همین که مردم پول میدهند و فیلمهای «اینجوری» را میبینند این را دلیل حقانیت «اینجور» سینما میدانید. در عوض، کارگردانِ جوان هم جایی از صحبتهایش گفت: «شما پشت طلا و مس پنهان میشوید.» اینکه یک تهیهکننده پشت «مردم» پنهان شود، اتفاق عجیبی نیست. بالاخره کلمهی مردم، به امر عظیمی دلالت میکند. اما اینکه منتقدی (که هنوز مردم نمیدانند خوردنی است یا پوشیدنی) پشت فیلمی به اسم طلا و مس پنهان شود، ماجرای طلا و مس را کمی مشکوک میکند. یعنی یک طرف «مردم» و یک طرف «طلا و مس»؟ به نظر شما مشکوک نیست؟ بالاخره طلا و مس با پول بیتالمال ساخته شده. برای شاد کردنِ عوام ساخته نشده. تهیهکنندهاش به تهیهکنندهی فرهنگی مشهور است. در مواقع لزوم «دهرقمی» هم میسازد و با همهی این احوال فیلمش محک مورد قبول دو طرف است و تازه منتقدی مثل آقای فراستی میتواند در مواقع لزوم پشت این فیلم سنگر بگیرد!
شکرخدا، دو طرف دعوای برنامهی هفت سر این قضیه که طلا و مس فیلم خوبی است، اشتراکنظر داشتند. اما اینجاست که دیگر منِ مخاطب/منتقد گیج میشوم. آخر این دیگر چه بحثی است؟ معیار ما کدام است؟ توی کدام معیار هم شیر و عسل بگنجد هم طلا و مس و هم تازه گاو! ملاک امام، آموزندگی، اخلاقیبودن و تربیت انسان بود. شک ندارم اگر امام زنده بودند، طلا و مس را دوست میداشتند. (در این یک مسئله فکر نکنم کسی تردید کند) ولی در مورد شیر و عسل چه میشود گفت؟ یا در مورد ازدواج در وقت اضافه یا انبوه فیلمهایی که بنا به ملاک امام باید به کار تربیت انسان و گسترش اخلاق و آموزندگی فرهنگی بیایند؟ تهیهکنندهی محبوب ما اسمی از این ملاکها نیاورد هر چند مسلما قلبا به آنها معتقد است ولی در کلام، به «پسندِ مخاطب عام» اشاره کرد و تا جایی که من صحیفهی امام را دیدهام، پسند مخاطب عام و میزان فروش، هیچجا ملاک و معیار نبوده و نیست. ولی اصلا چرا دارم نظرات تهیهکنندهی محبوبمان را با سخنان امام میسنجم؟ شاید مقصر خودِ این تهیهکنندهی محبوبِ ما مردم عامی بود که از صحیفهی نور یاد کرد و یا شاید هم چون در این ایام، به سالگرد درگذشت امام نزدیک میشویم. و از کجا معلوم؟ شاید هم چون تهیهی کنندهی محبوب ما، روی طلا و مس، صحه گذاشت!
1
این منتقدهای موی دماغ
از فحوای کلام تهیهکنندهی محبوب ما بر میآمد که در برابر سینمای فرهنگیِ مدّ نظر امام خمینی امروز در داخل کشور، سینمای ضدفرهنگی وجود ندارد و یا لااقل فیلمهایی که اسمشان در آن برنامه آمد، با الگوهای مدّ نظر امام، سازگار هستند. حالا این وسط منتقدین چه کارهاند؟ آقای فراستی چه کاره است؟ و تازه آقای فراستی منتقدی است که در برابر خیلی دیگر از منتقدین ایستاده. ولی مهم نیست. منتقد فیلم، از هر گرایشی که باشد، موی دماغ سینمای فرهنگی است. منتقدین فقط بلدند اسم بگذارند: فیلمفارسی. ولی معنای این اسمها را تهیهکنندههای سینما خلق میکنند. منتقدین فقط حرف میزنند. منتقدین خودشان فیلم نمیسازند. منتقدین عرضهی فیلمسازی ندارند و منتقدین چه و منتقدین چه!
اصلا مهم نیست که گاو و طلا و مس به مذاق منتقدین هم خوش آمده یا نه. مهم این است که منتقدین با مردم فرق دارند. سلیقهشان با مردم یکی نیست. آقای فراستی حتی سه دقیقه از شیر و عسل را توهین به خود میداند اما تماشاگر عامی میرود و بابت بلیط فیلم پول میدهد و مینشیند و چند دقیقهای میخندد. مهم نیست که این وسط، انسان ساخته میشود، جوان تربیت میشود، فرهنگ و اخلاق گسترش مییابد، یا هر ملاک و معیار دیگر. مهم این است که منتقدها موی دماغ هستند و مردم هم که بابت «اینجور» فیلمها پول میدهند و خانمهای این فیلمها «حجاب» دارند (هر چند به ضرب قانون) و خبری از کاباره و چه و چه نیست (هر چند به زور قانون) و بنابراین سینمای این ور انقلاب با سینمای آن ور انقلاب بالکل فرق بر میدارد.
0
هیچ
دکتر هوشنگ کاووسی آن طور که همهی اهالی سینما میدانند و آقای فراستی اشاره کردند، از بنیانگذاران نقد جدی سینمایی در ایران است. در آن برنامه تهیهکنندهی محبوب ما، سخنانی دربارهی آقای کاووسی گفته است. همه در بیان عواطف و احساسات خود آزادند. دستِ آخر، قضاوت به عهدهی بینندگان است؛ یعنی همان کسانی که پول میدهند و فیلمهای این تهیهکنندهی محبوب ما مردمِ عوام را میبینند و سرگرم میشوند و میخندند. شاید سینمای اخلاقی و انسانسازِ موردِ نظر امام و طلا ومسها با پول نهادهای دولتی و بیتالمال سر پا بمانند و خوشبینانهتر شاید هم روزگاری برسد که ما مردم عوام بفهمیم منتقدها را نه میشود خورد و نه میشود پوشید. اما بدونِ شک، «این جور سینما»، سینمای شیر و عسل، سینمای وقت اضافه، سینمای شارلاتان و چپ دست و غیره و غیره باقی میماند چون با پسندِ ما مخاطبین سر وکار دارد و پسند ما مخاطبین یعنی پول و پول یعنی خیلی چیزهای دیگر؛ یعنی جهانی که در آن میزییم.
نتیجهگیری:
فیالواقع تهیهکنندهی محبوب ما، از واقعبینترین انسانهای این مملکت بوده است.
دیدگاهها
خوشمان آمد
زیاده عرضی نیست
در لینکستان لینک کردم.