زمستان بالاخره از راه رسید! نگاهی به فصل ششم «بازی تاج و تخت»
- توضیحات
- نوشته شده توسط پژمان الماسینیا
- دسته: یادداشت
- منتشر شده در 1395-05-03 14:59
«بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) در فصل ششم علیرغم بهرهمندی از جذابیتهای همیشگی و حفظ استانداردهای مجموعه، بهنظر نگارنده تا قسمت شش، کمفروغترین فصل بود که -در مقایسه با خودِ «بازی تاج و تخت»- قافیه را به سایر فصلها میباخت ولی از هفتمین اپیزود، بهیکباره ورق برگشت و ششمین فصل از یکنواختی و کماتفاقی گریخت. روند رضایتبخشی که از اپیزود هفت (The Broken Man) آغاز شده بود، در نهمین اپیزود به اوج خود رسید تا بار دیگر روشن شود چرا میلیونها نفر در سراسر دنیا برای «بازی تاج و تخت» سروُدست میشکنند.
کتمان نمیکنم که جرقهی اولیهی نوشتار حاضر نیز درواقع بهواسطهی حظی که از دیدن قسمت نهم (Battle of the Bastards) بردم، زده شد. اما... اپیزود ۹ همانی بود که باید. نبردی که در این فصل -حدود هشت ساعت و نیم- برایاش صبر کرده بودیم و بهطور جدی از اپیزود چهارم و ورود سانسا به قلعهی سیاه [۱] کلید خورده بود، سرآخر حادث شد تا هم ما -به شایستهترین نحو- پاسخ انتظارمان را بگیریم و هم سریال محبوبمان در نهمین قسمتِ فصلی دیگر، دوباره از موهبت یک رویاروییِ تماشایی و بهغایت نفسگیر برخوردار گردد.
نبردی بینظیر که نفسها را در سینه حبس میکند و پربیراه نیست اگر ادعا کنم تا به حال مشابهاش را نه در تلویزیون دیده بودیم، نه در سینما! «بازی تاج و تخت» را -چنانکه گفتم- فقط میتوان با خودش قیاس کرد، نبرد مذکور از تمام پیکارهایی که تا زمان پخش این اپیزود -و در ۵۸ اپیزود پیشین- شاهدشان بودیم؛ پیچیدهتر، پرهیجانتر و صدالبته واقعیتر است. کیفیت کارگردانی و اجرای پرقدرت این پیکار باورکردنی بهگونهای است که حتی میتواند خاطرهی نبرد بلکواتر (Blackwater) -به کارگردانی نیل مارشال، در قسمت نهم از فصل دوم- را از ذهنتان محو کند!
از تیتراژ آغازین و رؤیت نام بازیگران حاضر در این اپیزود، میشد حدس زد که اتفاقات سرنوشتسازی در راهاند؛ شروع حماسی اپیزود با دنریسِ اژدهاسوار و کشتیها و سربازانی که یکییکی طعمهی آتش میشدند، نشان داد که پیشبینیمان غلط از آب درنیامده است. هوشمندانه بود که دیدار تیان و یارا گریجوی برای جلب نظر ملکهی سپیدمو هم در این اپیزود اتفاق افتاد. پس از بازگشت آرامش به میرین، در دقایق باقیمانده از اپیزود، شمال را داریم و جان اسنو و سانسا استارک را که قرار است با منفورترین کاراکتر سریال رودررو شوند؛ رمزی بولتون که مطمئنام همهی دوستداران «بازی تاج و تخت» مدتها بود انتظار به درک واصل شدناش را داشتند! گرچه بهشخصه به ارمغانهای سینماییِ پیتر جکسون از کتابهای پروفسور تالکین علاقهمندم اما بهنظرم نبرد مورد بحث، از تقابل فرجامین لشکریان خیر و شر در "ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه" (The Lord of the Rings: The Return of the King) [محصول ۲۰۰۳] و "هابیت: نبرد پنج سپاه" (The Hobbit: The Battle of the Five Armies) [محصول ۲۰۱۴] [۲] هم دیدنیتر از آب درآمده است.
آخرین اپیزود فصل ششم نیز خوشبختانه ناامیدکننده نبود و هیچ کاراکتری بلاتکلیف -به حال خودش- رها نشد. درحالیکه نگارنده و شاید اکثر بینندگان منتظر یک جنگ شهری تمامعیار در پایتخت بودند، جرج آر. آر. مارتین و سرسی لنیستر همگیمان را غافلگیر کردند؛ کاش بهجای "بادهای زمستانی" [۳] اسم قسمت دهم را "انتقام سخت سرسی" یا چیزی شبیه این میگذاشتند! ششمین فصل، بهشدت ترغیبکننده به پایان رسید؛ در شرایطی که مهرههای قدرت جابهجا شدهاند: سرسی در قلعهی سرخ [۴] بر تخت آهنین نشسته است، دنریس تارگرین با سپاه هراسناکاش راهیِ وستروس شده و سانسا استارک و جان اسنو هم قدرتمندانه وینترفل -و شمال- را پس گرفتهاند...
حالا خدا میداند که تا تابستان ۲۰۱۷ [۵] قرار است چطور روزگار بگذرانیم! نگارنده در وقفهی بین اتمام پنجمین فصل و آغاز فصل ششم، سعی داشت خلأ «بازی تاج و تخت» را با مجموعههایی از این دست پر کند اما هر سریال یا مینیسریالی را امتحان کرد، به در بسته خورد! تماشای نصفهنیمهی [۶] "ملکهی سفید" (The White Queen)، "وایکینگها" (Vikings)، "آخرین پادشاهی" (The Last Kingdom)، "رویدادنامهی شانارا" (The Shannara Chronicles) و... چند نمونه از این تلاشهای نافرجام بودند!
انکار نمیتوان کرد که «بازی تاج و تخت» توقع و سطح سلیقهی بینندگان را از سریالهای حماسی و فانتزی و تاریخی بالا برده است [۷]. «بازی تاج و تخت» تبدیل به متر و معیاری شده است که مشکل بتوان محصولی در اندازههایاش یافت. جذب خیل عظیمی از مخاطبانِ -اکثراً- کمحوصلهی امروزی که از صدقه سر دنیای مجازی به انواع و اقسام فیلمها و سریالها -با بهترین کیفیت- دسترسی دارند، بههیچروی موفقیت کمی نیست و این همان کاری است که «بازی تاج و تخت» خوب و خیلیخیلی خوب از پساش برمیآید.
از معدود ایراداتی که به «بازی تاج و تخت» میتوان وارد دانست، نمایشِ -تا حدی- بیپردهی خشونت و جنسیت بالاخص در فصول ابتدایی است. دوز بیپردگی مذکور گاه تا اندازهای بالا میرفت که پتانسیلاش را داشت بیننده را از ادامهی همراهی با سریال بازدارد! بهطور مثال، نگاه کنید به کیفیت قتل ابراین مارتل توسط گرگور کلگان در انتهای قسمت ۸ از فصل چهارم [۸] که روی هرچه فیلمترسناکِ اسلشر [۹] را سفید میکند! این ایراد با جلوتر رفتن مجموعه و فصلبهفصل، تعدیل شد بهطوریکه در فصل ششم کمتر شاهد لحظات ناخوشایند بودیم.
موسیقی متن فوقالعاده حماسی رامین جوادی در این فصل هم از ارکان اصلی و جذابیتبخش به مجموعه بود؛ موزیکی که برای نگارنده -بیش از هر ساختهی دیگرِ جوادی- تداعیکنندهی "حاشیهی اقیانوس آرام" (Pacific Rim) [ساختهی گیلرمو دلتورو/ ۲۰۱۳] است و واجد پتانسیل بارها شنیده شدن. تیتراژ نیز -مثل اغلب سریالهای درستوُدرمان آمریکایی- از جاذبههای «بازی تاج و تخت» بهحساب میآید که سهم موسیقی رامین جوادی در خاطرهانگیز شدن آن در حدّی نیست که بشود نادیدهاش گرفت. مرگهای تأثیرگذار یا بهتر بگویم غیرمنتظره -و متأثرکننده- تا به حال، جزئی لاینفک از تمامی فصول «بازی تاج و تخت» بودهاند؛ مثالها فراواناند. ولی در این فصل بیشتر شاهد فتل کاراکترهای نچسب و نفرتانگیز بودیم! استاد اعظم پایسل، روس و رمزی بولتون، والدر فری، بیلون گریجوی، های اسپارو و...
دیگر مزیت «بازی تاج و تخت»، کستینگ حسابشده و بازیگران درجهیکاش است که غالباً از استخوانخُردکردههای تئاتر بریتانیا و برخوردار از قدرت بیان بالا و فیزیکِ متناسب با نقششان هستند. پیتر دینکلیج، نیکولای کاستر-والدو، کیت هرینگتون، آیدان گیلن، لیام کانینگهام، روری مککین، لینا هیدی، سوفی ترنر، مایسی ویلیامز، ناتالی دورمر، کاریس فنهاوتن، گوندولین کریستی و... -فارغ از کمیتِ حضورشان- در این فصل نیز کماکان میدرخشیدند. اما سورپرایز «بازی تاج و تخت» در شاخهی بازیگری را بایستی ایفای نقش مکس فونسیدوی بزرگ بهجای کلاغ سهچشم محسوب کرد که عیار بازیگران سریال را باز هم بالاتر برد.
بزرگترین امتیازی که -به لطف تیم حرفهای سازنده- نصیب «بازی تاج و تخت» شده، یکدستیِ آن است. ۶۰ قسمتِ تاکنون به نمایش درآمدهی سریال، همچون مجموعهای شکیل و بههمپیوسته است که افتوُخیز چندانی ندارد؛ انگار نه انگار که طی چند سال و بهوسیلهی فیلمسازان مختلف، کارگردانی شده است. فراموش نکنیم که «بازی تاج و تخت» محصول کانال باسابقه و تحسینشدهی اچبیاو (HBO) است؛ تولیدکنندهی سریالها و مینیسریالهای مطرح و پرطرفداری نظیر "جوخهی برادران" (Band of Brothers)، "سوپرانوها" (The Sopranos)، "کارآگاه واقعی" (True Detective) و... [۱۰] «بازی تاج و تخت» تماشاگراناش را بدعادت میکند و انتظاراتشان از اینچنین تولیداتی را ارتقا میبخشد. «بازی تاج و تخت» سرشار از رمزوُراز، هیجان و هراس از ناشناختههاست.
پانویس ها:
[۱]: Castle Black.
[۲]: درصورت تمایل، میتوانید رجوع کنید به نقد «هابیت: نبرد پنج سپاه» بهقلم نگارنده، تحت عنوان «هم شادمانی، هم اندوه»، منتشرشده در تاریخ سهشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۳؛ در cinemalover.ir.
[۳]: The Winds of Winter.
[۴]: Red Keep.
[۵]: تاریخ احتمالی پخش فصل هفتم.
[۶]: اینکه میگویم نصفهنیمه، منظورم تماشای نصفهنیمهی اپیزود اول اغلب سریالهای مورد اشاره است نه حتی یک فصل از آنها!
[۷]: مقصود از تاریخی، بهطور کلی فیلمها و سریالهایی است که داستانشان در زمان حال و دورهی معاصر اتفاق نمیافتد وگرنه که «بازی تاج و تخت» تاریخی بهحساب نمیآید.
[۸]: The Mountain and the Viper.
[۹]: Slasher Film، گونهای از سینمای وحشت یا دلهرهآور که قاتلی -اغلب دچار مشکلات روانی- قربانی یا قربانیهایی -گاه از پیش انتخابشده- را به قتل میرساند. در فیلمهای اسلشر، قاتل معمولاً از وسیلهای تیز برای این کار استفاده میکند؛ مانند چاقوی ضامندار، تبر، ساتور، یا کارد آشپزخانه (ویکیپدیای فارسی، مدخل فیلم اسلشر).
[۱۰]: درصورت تمایل، میتوانید رجوع کنید به نقد «کارآگاه واقعی» بهقلم نگارنده، تحت عنوان «کنجکاویبرانگیز و پرجزئیات»، منتشرشده در تاریخ چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۳؛ در cinemalover.ir.