با جوجههای نشسته در آشیانه چه میکنید؟؛ نگاهی روانشناختی از مجموعه تلویزیونی همگناه
- توضیحات
- نوشته شده توسط متینه اسلامی
- دسته: یادداشت
- منتشر شده در 1400-08-03 12:30
آدمی در آینه روابط بین فردی سالم به دور از قضاوت و سرزنش متوجه عیوب و کاستیهایش شده و از پیشروی در مسیر معاشرت رشد میکند. رسانه نیز در بهترین حالت شبیه به همین رابطه عمل میکند؛ انتقاد نرم و سازنده از تابوها، کمک به پذیرش تفاوتها در کنار تلاش برای رشد اذهان منعطف. مجموعۀ تلوزیونی «همگناه» در اسفند ۹۸ به نویسندگی محسن کیایی، علی کوچکی و کارگردانی و تهیه کنندگی «مصطفی کیایی» در شبکۀ خانگی انتشار یافت.
همگناه روایتی است از چند داستان موازی مربوط به نسلهای مختلف که این توازی به نوبه خود باعث ایجاد احساس آشنایی و همذات پنداری مخاطبانی از بازههای سنی مختلف، حداقل با یکی از داستانها شده است. روایت همزمان مسیر زندگی چند شخصیت اصلی، میتواند به زعم عدهای پراکندگی و عدم انسجام داستان تلقی شود اما بیشک انتخاب این مسیر برای پیشبرد داستان، آگاهانه، هدفمند و در خدمت نمایش طیف گستردهتری از معضلات اجتماعی، عاطفی و روانی بوده است. همگناه تابلویی آشنا از تعارضات خانواده گسترده جمعگرا و فردگرا است. در جوامع جمعگرای پیش از این، تأکید بر تعامل و رفتار گروهی بوده و افراد در بطن گروه و ارزشهای از پیش تعیین شده هویتیابی میکردند؛ درحالی که در تفکر فردگرایی تأکید بر فرد و خواستههای شخصی اوست. این گذار از جمعگرایی به فردیت در جامعۀ کنونی ایران از جمله خانوادۀ «صبوری» احساس میشود. نسل اول این خانواده از سه برادر به نامهای فرید، فریبرز و فرهاد و خواهرشان فریده صبوری (به ترتیب با بازی مسعود رایگان، پرویز پرستویی، مهدی پاکدل و رویا تیموریان) تشکیل شده که در این بین فقط جهانبینی فرهاد، آن هم به جهت شرایط سنی و تجربۀ زندگی در خارج از کشور به فردگرایی نزدیک است. خانواده جمعگرا در برخورد با نسل جدید فرزندان خود -که در آنها ارزشها و هنجارها مبنای فردی دارند و لذت فردی در اولویت بوده و استقلال بسیار پراهمیت است- مستاصل شده و احساس عدم امنیت میکند. لذا برای بازیابی امنیت خیالی از دست رفته، دست به رفتارهای بیمارگونی مثل کنترلگری و القای احساس گناه میزند. شخصیتپردازی فرید و فریده روایت تلخی از دورۀ گذار وصف شده است. پویایی روابط این دو با باقی اعضا، گاه شبیه به دوستیهای خاله خرسه است! این خواهر و برادر به جهت تفکر سنتی، تیپ شخصیت اضطرابی و کنترلگرشان، تاب تحمل تفاوتهای فردی و پذیرش اطرافیان به مثابه واحدهایی مستقل را ندارند، لذا در دورههای زمانی مختلف، قوانین کلی و تغییرناپذیری برای زندگی اطرافیان صادر و اجرایی کرده و میکنند. با کمی تأمل در احساسات باقی اعضای خانوادۀ صبوری، در میبابیم که به همان نسبت که کنترلگری در ظاهر منجر به ایجاد نظم میشود، در لایههای عمیقتر بذر مخالفتجویی میکارد! این در حالی است که انسان سالم به حق انتخاب دیگران و قدرت تصمیمگیریشان احترام گذاشته و برای جلوگیری از آسیب عزت نفس، فاصلۀ مطمئنی را حتی از فرزندانش رعایت میکند. شخصیتپردازی همسر سابق فریده، ایرج دربندی (با بازی شاهرخ فروتنیان) نمونۀ تأثیرگذاری از این جنس اصالت و ظرفیت پذیرش سالم اطرافیان است.
کیایی با نمایش هنرمندانه تبعات منفی تصمیمات فرید و خواهرش اعم از جدایی طولانی مدت فریبرز و دخترش پریا صبوری (با بازی روشنک گرامی)، پنهان نگاه داشتن واقعیت زندگی نامزد سارا صبوری (با بازی مارال بنیآدم)، دخالتهای بیمورد در رابطۀ عاطفی آرمان دربندی (با بازی محسن کیایی)، به تقبیح پایمال کردن مرز باریک دلسوزی و «کنترلگری افراطی» میپردازد. انتخاب نام این مجموعه نیز الهام گرفته از همین کنش و واکنشهاست. همچنین این کنترلگری تا مرز انکار واقعیتهایی مثل هویت جنسی سیما صبوری (با بازی سوگل خلیق) پیش میرود. سیما که دختری با هویت مردانه است در طول فیلم در تلاش برای مورد پذیرش واقع شدن از سمت پدرش فرید و فراهم کردن مقدمات سفر به خارج از کشور با هدف تغییر جنسیت است. در عین حال انکار هویت جنسی سیما، اگر به قیمت نمایش جامعه ترنسها و معضلات زندگیشان در ایران در رسانهای پرمخاطب تمام شده، چندان هم بد نیست! اگر چه پیش از این نمایش معضلات مربوط به جامعه دگرباشان جنسی در سینمای ایران جا نداشت، دیدگاه غیر جزماندیش سازندگان این مجموعه کمک کرد طیف بیشتری از مخاطبان با مفهوم گرایشها وهویتهای جنسی آشنا شده و در مسیر پذیرش این قشر از جامعه پیشرفت کنند. همانطور که گفته شد همگناه تلاشی ستودنی برای شکستن تابوهای آسیبرسان و نمایش واقعبینانه اتفاقاتی است که زیر پوست شهر در جریان است. یکی دیگر از اتفاقات خوب این سریال اشاره به زندگی زنان مُطَلقه در جامعه ایران است. از آنجا که طلاق در جامعۀ ایرانی، پیش از این عملی تقبیح شده بود، افرادی که به هر دلیلی تصمیم به اتمام تأهلشان میگرفتند نیز از حواشی مطلقه بودن در امان نبودند. متأسفانه یا خوشبختانه حرکت به سمت جامعۀ فردگرا و آگاهی بیشتر افراد از خواست و نیازهای فردیشان، در کنار کمک به افزایش اعتماد به نفس و استقلال، باعث افزایش آمار جداییها شده است. این افزایش نیز سهم زیادی در عادیسازی پدیدۀ طلاق و مطلقه بودن داشته است. همگناه با نمایش زندگی زیبا فخری (با بازی هدیه تهرانی) نشان داد طلاق به هیچ عنوان مانعی برای زیست شاد و سالم، استقلال و تجربه مجدد عشق و تشکیل زندگی نیست. امید است که شهامتی از جنس نمایش دستاندازهای خانوادۀ ایرانی در رسانه بیشتر شده و بدین واسطه تابوها و خرافات جای خودشان را به آگاهی و واقعنگری بدهند.