وجهی دیگر از گری کارد / مصاحبه با گری کارد در ارتباط با نمایشگاه «جاذبه شگفتانگیز پارک مخروبه»
- توضیحات
از سال 2006، گری کارد، طراح کتابهای کامیک، با رنگهای زندهی مجسمههای دوست داشتنی و بزرگش، چیدمانهای عجیب و غریبش، به طور فزایندهای مورد توجه قرار گرفت. او نه تنها مجموعههایی را برای کام دس گارسونز، یونیکلو، تاپ شاپ، خانه هلندی، بازار خیایان داور، نایکی، آدیداس، استلا مک کارتنی انجام داده است؛ بلکه آثار او در بزرگترین و شناختهشدهترین مجلات مُد و هنرِ دنیا نیز منتشر شده است.
با وجود تحسینهای بینالمللی، فارغ التحصیل 32 ساله مرکز سنت مارتینز، هیچگاه تا به حال اجرا یا نمایشگاهی برای خود بر پا نکرده است. ماه اخیر کارد، برای اولین بار نمایشگاه انفرادی خود با نام «جاذبه شگفتانگیز پارک مخروبه» Abandoned Amusement Park Attraction را در محل گالری شرق لندن بهنام جوانی ابدی که این مکان با روح کارهای کارد بسیار تناسب دارد، برگزار کردهاست. این گفتوگو قبل از افتتاح این نمایشگاه با او از طریق اسکایپ انجام شده است که ترجمه آن در آکادمی هنر منتشر میشود.
لارس بایرسن پیتسون: درباره نمایشگاهت بگو، چطور به آن رسیدی؟
گری کارد: این در واقع چیزی بود که من مدتها، بلکه سالها به فکر آن بودم و میخواستم آن را انجام دهم، منتظر زمان درست و مناسب بودم، زمانی که پیش آمد، برایم بهترین زمان بود. حجم کارهایم کم شد و فکر کردم که این دقیقا همان زمانی است که مدتها منتظر آن بودم. فکر میکنم در حال حاضر کارم بیشتر تجاری شده است، زیرا بیشتر کارهایم در حال حاضر مربوط به سوپر مارکت انگلستان، مارکزو اسپنسر و چیزهایی شبیه آن شده است. برایم مهم بود که به خود یادآوری کنم که چرا من این هنر را انجام میدهم و چرا عاشق آن هستم. برایم کشف دوباره چیزهایی که با آنها شروع کردم، هیجان انگیز بود. ایدهام این بود "حال که بزرگتر شدهام، چگونه اینها را انجام میدهم و چه شکلی میشوند وقتی که تفکر من کمی بزرگتر شده است؟" و تصور اینکه چیزهایی قدیمی حالا با ذهن تجاری من، به چه شکلی در خواهند آمد؟ و اینها را با دوستانم در گالری مطرح کردم.
پیترسون: آیا تنها قطعات جدید (کارهای جدید) خود را در این نمایشگاه به نمایش در آوردی یا اینکه از آرشیو خود نیز بهره بردی؟
کارد: همه چیز نام تجاری جدید دارد؛ اما کمی از بازیافتهای استودیو نیز استفاده شده است. من به سراغ آرشیو قدیمی خود رفتم و دیدم که از چیزهایی میتوانم استفاده کنم، اما در واقع 95% آنها جدید است و کمتر از آرشیو خود بهره بردم.
پیترسون: چرا؟
کارد: من از سیمهای زیادی استفاده کردم. حتی چندین مرتبه دست خود را با ربان پاره کردم. در حال حاضر قسمتهای مختلف دستم لایه لایه و ناجور شده است، مثل کف پا زیرا تمام آرشیو من کهنه بود و نمیشد از آنها و حتی سیمها استفاده بهینهای کرد.
پیترسون: کمی درباره آثار خود به من بگو؟
کارد: مدت زمان زیادی طول کشید تا بتوانم پی به این موضوع ببرم و تصمیم به برپایی این نمایشگاه بگیرم و در نهایت "جاذبههای شگفت انگیز پارک مخروبه" را برپا کردم. کمی استعاره دارد. وقتی که در حال ویرایش بعضی از آثار هستم، زمانی ایجاد میشود تا با تیم مجموعه گالری صحبت کنم و درباره نوع نگاهم به آنها توضیح دهم. آنها را وادار به فکر میکنم که چطور پارکی تنها رها شده است و ما این اجازه را به آن دادیم که تخریب شود. من در واقع به شکل کارتونگونه آن علاقه دارم: بزرگ، دوست داشتنی، گرد و مهربان. ایده مجاورت این دو در کنار یکدیگر، مخروبه و شکل کارتونگونه آن، من از کلمه همنشینی بدم میآید. همنشینی بین چیزی که دوست داری و چیزی که تلاش میکنی آن را تحقق ببخشی. گاهی باید تمام تلاشت را بکنی تا چهرهات همیشه خندان بهنظر برسد اما نمیشود، من فلزات را جذاب میکنم و با چکش به آنها میکوبم تا فرم دلخواهم را بگیرد، شما میتوانید آثار را در دل این فلزات ذاب نگاه کنید، این چیزی است که مرا هیجان زده میکند. همه ما آن را ار کودکی به خاطر داریم: چیزی شیرین و زیبا، همراه شدن با چیزی شیطانی و نابهنجار برای دیدن و درک شیرینی آن.
پیترسون: جالب است، پس این بُعد تهاجمی و پرخاشگرانه احساسات توست، اما من وقتی به آثار تو فکر میکنم همیشه به نظرم رنگارنگ و زیبا میآید؟
کارد: فکر میکنم تمام کسانی که با من در ارتباط هستند من را با آثار بزرگ، روشن و رنگی که انجام میدهم میشناسند زیرا این چیزی است که مردم دوست دارند با آن رابطه برقرار کنند؛ اما وقتی که بتوانم، دوست دارم جنبه دیگر از کار خود را نیز به نمایش بگذارم. دوست دارم آثار سیاه و سفید ایجاد کنم، دوست دارم اثر شیطانی و خبیثانه خلق کنم؛ اما چیزهایی که من دارم، با روحیه من متفاوت است. این یک پروژه رویایی برای من است زیرا میتوام دو بعد از شخصیت خود را در آن نمایان کنم.
پیترسون: باید بپرسم آیا این دو علاقه در آثار تو دست به دست هم داده است؟
کارد (میخندند): تو میدانی که من آدم متعصبی هستم درسته؟
پیترسون: درباره پرنس یا دربارة رنگ بنفش؟
کارد: هر دو، من به 7 کنسرت از 21 کنسرت پرنس در سال 2007 در لندن رفتم. تقریباً نزدیک به تولد من بود، وقتی که دوستان و اطرافیانم دربارة کادوی تولد از من پرسیدند که چه میخواهم؛ به آنها میگفتم "بلیت کنسرت پرنس"، قسم میخورم یک بار او در کنسرت مستقیم به من نگاه میکرد من در ردیف جلو بودم و تمام متن آهنگهای او را با او میخواندم، او باید توجه میکرد، بنابراین به من نگاه کرد، او مستقیم به روح من نگاه کرد.
پیترسون: درباره رنگ بنفش چه؟
کارد: این به خاطر پرنس نیست. پدربزرگ و مادربزرگم قالی سلطنتی بنفشی داشتند که من به آن علاقه فوق العاده زیادی داشتم، پدر و مادرم میدیدند که چقدر آن قالی را دوست داشتم، به خاطر همین آنها دقیقاً یکی شبیه به آن را برایم خریدند، من آن را از همان زمان عاشقانه دوست داشتم، آن قالی با تمام زیبایی و رنگ زیبای بنفشاش، در یک لحظه، اسرار آمیز، تیره و شاد بود.
نمایشگاه "جاذبههای شگفت انگیز پارک مخروبه" در محل گالری جوانی ابدی لندن از 21 آگست 2013 میزبان علاقهمندان بود.
- Click to open image! Click to open image!
- Click to open image! Click to open image!
- Click to open image! Click to open image!
- Click to open image! Click to open image!
- Click to open image! Click to open image!
http://mirebeigi.academyhonar.com/1389-02-23-16-17-06/interview/57-other-art/2330-gary-card.html#sigProIdffb9b403d1