نقلقولهای خواندنی از وودی آلن
- توضیحات
حرفهای وودی آلن نویسنده، بازیگر و کارگردان آمریکایی همیشه برای مخاطبین سینما از جذابیتهای خاصی برخوردار بوده است. در زیر نقلقولهایی از این کمدین دوست داشتنی را میتوانید بخوانید:
- می گویند من روشنفکرم ، چون این عینک را می زنم و هنرمندم ، چون فیلمهایم نمی فروشد
- تنها برنامه ي متنوع تلويزيوني، برنامه ي گزارش وضعيت هوا است.
- زندگی عشقی من واقعاً وحشتناکه ، آخرین باری که درون یک زن بودم زمانی بود که برای بازدید داخل مجسمه آزادی شدم !!!
- هرگاه مرا به خاک سپردید در تاریکی گور جایی را هم برای آرزوهایم بگذارید
- من نمیخواهم از طریق آثارم به جاودگانی برسم، میخواهم با نمردن جاودانه بشوم.
- از مردن نمیترسم، ... فقط نمیخواهم وقتی که سر رسید آنجا باشم.
- (در پاسخ به پرسشی دربارهی جاودانه ماندن در پردهی نقرهای) ترجیح میدهم در آپارتمانم جاودانه باشم.
- اصولاً آدم کلاس پایینی هستم. عشق من تماشای بیسبال با آبجو و چند تکه گوشت است.
- چیزهایی بدتر از مرگ هم در زندگی وجود دارد. آیا تا به حال بعدازظهرتان را با یک مأمور بیمه گذراندید؟
- پول از فقر بهتر است، البته فقط به دلایل مالی.
- من اغلب مواقع تفریح چندانی ندارم. در بقیهی مواقع همه اصلاً تفریحی ندارم.
- اگر فیلمم یک نفر دیگر را بدبخت کند، احساس میکنم که کارم را درست انجام دادم.
- بنا به دلایلی در فرانسه بیشتر از اینجا از من استقبال میکنند. زیرنویسهایشان باید خیلی خوب باشد.
- به ارتش ملحق بشوید، جهان را ببینید، آدمهای جذاب را ملاقات کنید - و آنها را بکشید.
- ای کاش خدا فقط به من یک نشانهی روشن نشان میداد! چیزی مثل باز کردن یک حساب پسانداز پرپول به نام من در بانک سوییس.
- تنها افسوسِ من در زندگی این است که چرا شخص دیگری نیستم.
- (دربارهی این که چرا فیلمهایش را نگاه نمیکند) گمان کنم از آنها متنفرم.
- (در مراسم اسکار، حدود سال 1978) این گونه برنامهها برایم ارزشی ندارند. گمان نمیکنم که آنها بدانند که چه کار دارند میکنند. وقتی که ببینید چه کسانی برنده میشوند - یا چه کسانی برنده نمیشوند - آن وقت میفهمید که این جایزهی اسکار چه چیز مزخرفی است.
- من فقط دانشجوی ضعیفی بودم. هیچ علاقهای به درس نداشتم. وقتی فیلمی میسازم یک قرارداد ضمنی با بیننده است که باید او را سرگرم کنم و حوصلهاش را سر نبرم. باید این کار را بکنم. من فقط یک پیام برای آنها میگذارم. فیلمسازان بزرگی مثل اینگمار برگمان یا آکیرا کوروساوا یا فدریکو فلینی خیلی سرگرمکنندهاند، فیلمهایشان جالب است. خب، البته در دانشکده آنها اصلاً برای من سرگرمکننده نبودند، آنها واقعاً حوصلهام را سر میبردند.
- (در مراسم اسکار حدود سال 1978) آنها سیاسی هستند و اهل معامله و مذاکره (گرچه انسانهای شایستهی زیادی با لیاقت برنده شدند) و کل مفهوم این جایزهها احمقانه است. من نمیتوانم خودم را تسلیم قضاوت دیگران بکنم، چون اگر شما وقتی که آنها بگویند تو شایستهی جایزهای هستی، این را بپذیرید، در آن صورت، زمانی هم که بگویند شایسته نیستی باید قبول کنی.
- من یک دوره کلاس تندخوانی رفتم و «جنگ و صلح» را در ده دقیقه خواندم. مربوط به روسیه بود.
- میدانم که خیلی وحشتناک به نظر میرسد، اما برندهی اسکار شدن به خاطر آنی هال (1977) برایم هیچ مفهومی نداشت.
- با پوستی که من دارم برنزه نمیشوم، گرمازده میشوم.
- مغزِ من، دومین عضو دوستداشتنی بدنم.
- جنایات سامانیافته در آمریکا بیش از 40 میلیون دلار در سال درآمد دارد و هزینههای دفتریاش هم خیلی کم است.
- درست است، نگرانیهای زیادی دارم. از تاریکی میترسم و به روشنایی هم مشکوکم.
- از دانشگاه نیویورک به خاطر تقلب در امتحان پایانی متافیزیک اخراجم کردند. دنبال روح پسری که کنارم نشسته بود میگشتم.
- (سینما تفریح بزرگی است) چون لذت بسیار بزرگتری است که ما در غم این باشیم که چطور قهرمان خودش را از مهلکه نجات خواهد داد تا این که به فکر نجات خودمان باشیم.
- مادرم همیشه میگفت تو بچهی خیلی بشاشی بودی تا سن 5 سالگی و آنوقت افسرده شدی.
- ایرلند از معدود جاهایی است که به اندازهای که غلو کردهاند لیاقتش را دارد، همانقدر که همه دربارهی زیبایی آن حرف میزنند، زیباست.
- شرمندگی و حقارت بزرگی است اگر باراک اوباما برندهی انتخابات نشود... وحشتناک میشود اگر مردم امریکا برای رأی دادن به او حرکتی نکنند، زیرا آنها عملاً مواردی از این دست را بیشتر پسند کردهاند.
دیدگاهها
مرگ در خانه ی ما را یک روز می زند!