رگهای زمین، رگهای ما؛ به بهانه درگذشت بانوی هنرمند ایران درودی
- توضیحات
«ایران درودی نقاش شهیر ایرانی متولد یازدهم شهریورماه 1315 در خراسان و در خانوادهای سرشناس به دنیا آمد. او علاوه بر نقاشی، پیانو مینوازد، کارگردانی هم کرده است و در مقام نویسنده و منتقد چند کتاب و مقالات متعددی نوشته است؛ همچنین استاد درس تاریخ هنر در دانشگاه نیز بوده است. برخی سبک نقاشی او را «فراواقعگرایی» یا «سورئالیسم» نامیدهاند و برخی دیگر نه. او دانشآموختۀ رشتۀ نقاشی در دانشکدۀ «بوزار» پاریس بوده است و دورههای مختلف هنر را در مراکزی همچون «مدرسه هنرهای زیبای پاریس (بوزار)»، «مدرسه لوور پاریس»، «دانشکده سلطنتی بروکسل (ویترای)» گذرانده و در «انستیتوی آر.سی.آی نیویورک» تهیهکنندگی و کارگردانی برنامههای تلویزیون خوانده است. بخشی از سالها فعالیت او برگزاری ٦٤ نمایشگاه انفرادی و شرکت در بیش از250 نمایشگاه گروهی در کشورهای اروپایی، ایران، مکزیک، ژاپن وآمريكا است و آثار نقاشیاش توسط موزههای بزرگ دنیا خریداری شدهاند. همچنین نویسندگی را با نوشتن کتاب «در فاصلۀ دو نقطه» آغاز کرد. هنردوستان و هنرمندان بسیاری بیصبرانه در انتظار بهره بردارى موزۀ آثار نقاشی ایران درّودی پس از چهار سال پیگیری هستند.»
سخن گفتن از «ایران دَرّودی»، به مثابۀ سخن گفتن از ریشههای عمیق هویت تصویری در هنر و نقاشی معاصر ایران است. ریشههایی که با روح تفکر، اندیشه و خوی ایرانی در پیوندی عمیق و ستودنی قرار دارند. آثار درّودی برخاسته از تعمق او در فرهنگ و ریشههای سرزمینش است. او در فرآیند خلق اثر هنری، در پیوندی معنامند و متعهد نسبت به خاک و سرزمین ایران قرار دارد و وجود نشانههای تصویری برگرفته از مفاهیم و نمادهای زایش، زمین، مادر، خاک و سایر مؤلفههای مأنوس و همراه با این موارد، بر این امر صحه میگذارد. «مجید شهرتی» دربارۀ آثار و دورههای کاری درّودی مینویسد: «در نقاشیهای درّودی سادگی و روانی سیّالی وجود دارد که بیننده در نگاه نخست، آن را نمیبیند، امّا با نزدیکتر شدن به اثر، راز آن آشکار میشود و ترسیم چندین و چند بارۀ مناظر به معنی تکرار آنها نیست، تکتک آنها موجودیتی مستقل دارند و علاوه بر این، مجموعۀ آثار ایران درّودی به دورههای مختلف تقسیم میشوند و عجیب است که این امر به واسطۀ وجه تمایز رنگ در هر یک از دورهها صورت میپذیرد.» کار حقیقی و اصلی او ترسیم شکوه و عظمت نور، زمین و آسمانها است و همیشه رنگ را میتوان در نور سراغ گرفت، پس میتوان گفت که آثار درّودی مبتنی بر بیان تیرگی و روشنایی و تضاد آن در سطح دو بعدی بوم نقاشی است و اگر به ندرت از رنگ استفاده میکند، در جهت معنا و مفهوم اثر است و رنگ امری بیمعنا و تزیین صرف نیست. در دورهای از کارهایش، با تکیه بر سفیدی بوم به علاوۀ رنگ سفید، عناصری چون ابر و مه و گلها و قطرههای سفید حاکمیت دارند. در یک دوره، حاکمیت زمینۀ سفید و روشن به تیرگی میگراید و در مقطعی دیگر، سرخ و آبی و نارنجی و زرد و خاکستریهای متعدد را به طور همزمان شاهد هستیم. جانمایۀ معنا و مضمون در آثار ایران درّودی، خاستگاه خود را در ناخودآگاه و کهنالگوها میجویند. پیوند سرشتین کهنالگو و هنر در آثار درّودی حیاتیترین و آشکارترین ویژگی و بیان بصری و معنایی آن است که به سان شب، تمام رسوب تجربۀ روز را در نهاد خود دارد. پیوندی که از میان ژرفای شیارها و درونش؛ رویاها و خاطرات بیرون میریزند و هنرمند در میان این گسترۀ ناپیدای اندیشهورزی، برای درک هستی خود و رازگشایی از جهان پیرامون؛ باورها و آیینهای رازگونه، خاطرات و رویاها را از دل این شب تاریک بیرون میکشد و به مدد این دریچه به درنگ و بازنگری در خود و هستیاش، خاطرهها، آرزوها و تخیلاتش میپردازد.
درّودی را در نخستین گامها شیفتۀ رنگ مییابیم و پس از آن در سیر جستوجوگرانهاش، چندی به فرم روی میآورد و این درست بعد از زمانی است که از پس رنگبازیهای بسیار، طلسم جادویی رنگ را در هم شکسته و از وفور و گوناگونی رنگ به سخنی منسجم و همرنگ رسیده است. در دوران رنگرنگی نخستین که شاید انعکاس سالهای جوانی زندگی اوست، نور و حضور مستمر و اصلی آن، هنوز جایگاه خویش را به قوت و تکامل درنیافته است. در این مقطع؛ او با عطشی سیراب ناپذیر به میراث تجسمی جهان روی آورده و دانش نظری را با تجربههای پیگیر نقاشی، سفر، مشاهده و تأمل درمی آمیزد. پس از گذر از این فصل، در آثار هنرمند شاهد فضایی راحت و متنوع هستیم که عناصر موجود در آن؛ نقشمایهها و انگارههای شخصی و اصلی آثار او میشوند و در گذر زمان و در طی دورههای کاری هنرمند، به فراخور فراز و نشیبهای درونی و بیرونی متأثر بر هنرمند، به تکامل و قوت میرسند؛ عناصری چون «خاک»، «زمین»، «سنگ»، «گل»، «آب» و «برگ و بَر دادن» که کلیدیترین موارد بُنمایۀ آثار او را شکل و ساختار بخشیدهاند. در این مقطع؛ تأثیرپذیری او از آثار هنرمندانی مانند دالی و ماگریت در نابهجایی اشياء، ناهمزمانی و ناهممکانی اسباب و صور، خود را نشان میدهد. جابجایی شوخچشمانه در قوانین افق و جاذبۀ ترسیم وزش های زمان نامنتها و تجسم مکانهای بیمرز و خط که در مه و غبار رنگ پوشیده شدهاند، از دیگر نمونههای این تأثیرپذیری هستند.
درّودی در دوران دوم، همرنگی و توازن را مییابد و در ورای فرمهای انسجامیافته از نور، وزن و سنگینی نور را در نقاشیاش میگنجاند، امّا این نور هنوز قدرت و شخصیت لازم را ندارد و برای تجلّیاش به بهانۀ فرم نیازمند است. در سراسر دهۀ پنجاه، تابلوهای درّودی، آکنده از نشانهها، تجسمها و نمادپردازیهایی هستند که وضعیت انسان را در متن آسیبشناسی فرهنگی و اجتماعی زمانهاش توصیف میکند؛ در این راستا با مفاهیمی چون سقوط ارزشهای انسانی، زوال تمدن کهن، غارت خون و رگهای گشادۀ یک کشور، قلب خونین و آماس کردۀ زمین پدری، خون منتشر بر آفاق، صف ممتد صلیب ها و دارها، روبرو هستیم که عمیقترین و شدیدترین بیان خود را در اثر «رگهای زمین، رگهای ما» بیان میکند.
در دهۀ بعد، هنرمند به سبب مواجهه با فاجعههای زندگی شخصی (از دست دادن پدر و همسرو رهاشدگی در غربت) و همچنین مصائب عمومی چون بمباران شهرها و کشتارهای جمعی ناشی از آن، بیان و لحن متفاوتی به خود میگیرد و رؤیای سوررئالیستی او به بیداری وحشتناک اکسپرسیونیستی میانجامد. بیداری تاریک و در خودفرورفتهای که تمام عناصر در آن از حیث حسی و عاطفی، بیانی مبالغهآمیز به خود گرفته است. در این دوره از آثارش؛ آسمان، زمین و هرچه در این فاصله قرار دارد یخزده و منجمد به نظر میرسد و تابلوها از نور تهی شدهاند. خود او در این باره میگوید: «یخبندان به معنای آنکه هر چیزی را میخواهند حفظ کنند، یخ بر آن میبندند. اکثر نقاشیهای دورۀ یخبندان را در پاریس کار کردهام [...] این دورهای است که ایران را ترک کردم. پدر و همسرم را از دست دادم. در ایران جنگ بود. به گفتهای دیگر آنها نه از ترسهای ناشناخته که از واقعیت تلخ زندگیام سخن میگویند.»
در دورۀ چهارم، نور به صحنه باز میگردد و تملک اثر را از آن خود میکند. تابلوها، از نوری بلورین و شفاف سرشار میشوند. در این دورۀ نهایی، هنرمند به بنیادهای اصیل فرهنگ ایران که ستایش نور، عشق تابناک و گوهر آفرینش است؛ دست آشتی میدهد. نور برای او به مثابۀ امری است که جملگی مفاهیم را بازگو میکند و دانسته و آگاه، سرشت و سرنوشت تابلو را به دستان پرتوان نور میسپارد. هنرمند در این دوران، مجالی برای هیچ خلأ و حفرهای در تعریف و ابراز نور باقی نمیگذارد و آن را با قوت تمام، جانمایۀ آثار خویش میسازد. در این مقطع او نزدیک به پختگی کامل است، دورانی که از درّودی نقاشی میسازد که گویی ثمر سالها جستجو را در آن میبینیم. اندیشهای که با شناخت توأمان فرهنگ مغرب و مشرق، انطباق فرمهای کلّی در فرهنگ ایرانی را مییابد و دید او را در نسبتی عظیمتر؛ متأثر از فلسفۀ شرق و شعر ایران قرار میدهد. در او شوق سرکش یک روح دلباخته میجوشد و آنچه در همۀ آثار او همواره نمایان است؛ این سرکشی و دلباختگی است.
هنرمند در مسیر خلق آثار خویش از جامعه، تفکرات، نیازها و عرصههای فرهنگی و اجتماعی موجود در آن بهره میگیرد، از آنها تأثیر گرفته و بر آن تأثیر مینهد. بازۀ زمانی پدید آمدن این آثار و توجه به مقتضیات و شرایط حاکم بر زمانۀ آنها بر این امر صحه میگذارد. آنچه به قامت هنر درّودی، تنپوشی منحصر به فرد را به ارمغان میآورد، نگاهی است که با جهان ناخودآگاه و علاقهاش به زمین و سرزمین ایران، به شکلی چیره و قوی همراه او است و بیننده را نیز با خویش همسو میسازد و بار این همراهی را جانِ کلام ناخودآگاه هنرمند که بدل به رنگ و نقش شده است، بر دوش دارد. درّودی در طی گفتگوهایش بارها این امر را یادآور شده است که علاقهاش به خاک ایران، فرهنگ، تمدّن و سرزمین ایران، بخشی از هویت و حتی خود اوست. هویتی که در بستر خانواده آموخته است. رسوب مفاهیم زایش، مادران ازلی، وطن و میهن، به شکل انگارههایی عمیق در روح، ذهن و جان نقاش از کودکی در او نشسته و در آثار او نمایان میشود. خوانش نقاشانۀ او از جهان بیبدیل رویاها، خاطرهها و درک و شهود حاصل از ناخودآگاهش، او را به جایگاه هنرمندی شناخته شده در عرصۀ جهانی رسانده است. او به سبب استمرار حیات نقاشانهاش در این چشمۀ جوشان و از ثمر سالها دغدغهمندی و خلق و آفرینش نقاشیهایی که متعلق به درون او و جهان عمیق او هستند به این قلّۀ رفیع نائل آمده است. چرا که او از خاک فرهنگ و ادبیات و عرفان ایران تغذیه میکند و خاطرات، رویاها، کودکی و فراز و نشیبهای تجربۀ زیستهاش را با این خاک غنی، پربار میسازد و در این میان نقاشی بدل به یگانه جهانی میشود که او این برگ و بار اندیشه و احساس را در آن متجلّی و متبلور میسازد. او در این مسیر از تمامی عناصر در تابلوهایش برای بیان ردی از خاطرهای، باوری، رنجی و رویداد و معنایی بهره میگیرد. او هنرمندی است که پیشینه و تجربۀ حرفهای خود را به مدد سالها دغدغهمندی و تعهد نسبت به فعل و ذات نقاشی حیات بخشیده و ادامه داده است؛ و در مسیر خلق آثار خود فراز و نشیبها و دورههایی را گذرانده است که هر کدام به سهم خود توانستهاند به بالندگی و عمق بخشیدن به آثار او یاری رسانند.
منابع:
- ادیبزاده، (1387): رادیو زمانه، فایل صوتی.
- مظفری ساوجی (1379): مهدی، گفتگو با ایران درّودی، تهران: نشر ثالث.
- (نفت)، رگهای زمین، رگهای ما 1348(1969)، رنگ و روغن روی بوم، 105*80 سانتیمتر، منبع: سایت رسمی هنرمند.