عیار نقد / سخنی کوتاه درباره شیوهی ارزیابی و داوری آثار ادبی
- توضیحات
داوری یعنی نظر مثبت و منفی دربارهی پدیدهها. بهبود شیوهی ارزیابی اهمیت فراوانی از جهت پیدایش شور انسانی دارد، لذا توجه بدان یک توجه مجرد نیست. نخستین شرط ضروری، داشتن قضاوت عینی است. اگر کسی بخواهد ذهنیات خود را بر قضاوت تحمیل کند، آن قضاوت فاقد جنبهی علمی است. شرط دیگری که برای داوری ضروری است، بررسی همه جانبه موضوع و داشتن صلاحیت معرفتی است. هر انسانی حق اظهار نظر دارد، ولی اظهار نظر عادی تا اجرای ارزیابی که امری است پر اهمیت، فرق دارد. قضاوت درست به تحقیق جامع نیازمند است، چنین قضاوتی علمی است و می آموزد. برعکس قضاوتی که از روی اغراض به میان آید، یا قاضی در امر مورد قضاوت خود فاقد صلاحیت علمی است یا مطلب را چنان که باید بررسی نکرده و به جای توجه به همه فاکتها، فاکتهای مطلوب خود را دستچین کرده و مطالب را به شکل دلخواه تفسیر نموده است. این قضاوت، قضاوتی است غیر علمی و موجب آشفتگی است.
این مطالب دربارهی اسلوب داوری، از جمله برای اجرای ارزیابی درباره ی آثار صادق است. روشن است که هر اثری را میتوان از چارچوبی که مؤلف تألیف کرده بیرون آورد و به چارچوب دیگری برد. قسمتهایی را از آن اثر دست چین کرد و مورد تعبیر و تفسیر دلبخواه قرار داد، نسبیت آثار علمی را فراموش کرد و از هر اثری انتظارات کمال مطلق داشت. فرد مغرض میتواند طور دیگری نیز عمل کند و اثری را بیآراید. اسلوب عمده کردن غیر عمده و غیر عمده کردن عمده، تنها میتواند افزار غرض باشد نه افزار معرفت. مسئولیت و صلاحیت که شرایط داوری درست است، این روش را رد میکند .
بهترین آثار علمی نیز نمیتوانند خالی از نقص باشد. انتظار آن که اثری در همه ی اجزاء خود، آن هم برای همه عالی باشد، انتظار نادرستی است. لذا باید همیشه به هنگام ارزیابی اثری، خصلت اساسی آن اثر را تشخیص داد و دانست که آیا آن اثر به هدفی که مؤلف آن در برابر خود نهاده بود، خدمت میکند و خود این هدف تا چه اندازهای درست است. این بدان معنا نیست که اگر ما خصلت عمدهی یک اثر را مثبت تشخیص دادیم و به این نتیجه رسیدیم که اثر به هدف مثبت معینی خدمت میکند، لذا دیگر نباید به نقایص آن اثر ولو غیر عمده باشد، توجه کنیم. ولی در چنین حالتی، تکیه های اصلی و یا فرعی قضاوت را درست می یابیم و می دانیم که داوری را چگونه ارائه دهیم تا به سفسطه بدل نشود، اصلی و فرعی را جا به جا نکند و انصاف و توقع را هر یک در حد خود به میان آورد. مطالبه هنگامی میتواند بسیجگر باشد که مبتنی بر قضاوت از روی عدالت باشد. نقادی یک اثر در این حالت جنبهی خلاق به خود میگیرد.
گاه دیده میشود که داوران شتاب زده، به علت این یا آن فاکت که در نوشتههای موافق میل خود ندیدهاند، نوشتهای را رد میکنند. باید دید که خطا در اثر مورد بررسی چه وزنی دارد و آیا مهم است یا جزئی و سپس داوری خود را فرمولبندی کرد تا خصلت سازنده را از دست ندهد و به سوء استفاده از یک یا چند عیب برای پرده افکندن بر محاسن متعدد اثر مبدل نگردد. احکام داوری در ابتدا باید با مطلب مورد بحث سنخیت داشته باشند و عیار اثر را بر اساس نوع مطلب و هدف آن اثر روشن سازند. یکی از معایب داوری، اعتقاد مغرور و متعصب داوران به نظرشان و بلا جواب بودن آن است. غرض، شتاب زدگی، غرور و تعصب، ارزیابیها را مخدوش میکند. باید با این بیماری که خود ثمرهی عقبماندگی اجتماعی است مبارزهی منظم کرد.
دربارهی زبان و لحن قضاوت عدهای اسلوب خشمناک را متداول یافتهاند و ادب بیان را نوعی محافظهکاری خواندهاند. این واکنش در مقابل شیوهی نان قرض دادن حسابگرانه در بیان انتقادات است، ولی این بدان معنا نیست که منکر وجود قواعد بیان شد. به بیان مشخص نباید این شیوه به معنای دشنامگویی باشد. آن انتقادی قوی است که دارای پایهی علمی باشد و قویترین دلیلها را برای اثبات دعوی خود ارائه کند. ادب در رفتار و گفتار جایگاه معتبری دارد و آن را باید از تعارف محض رها ساخت ولی گوهر آن را نگاه داشت. تجارب نشان داده است که عدم مراعات فاکت، کار را پیچیدهتر از آن میکند که هست. ارزیابی درست شرطی است ضروری برای تکامل. مولف مانند داور میبایست بیغرض و در ساحت علم درویش باشد.
دیدگاهها
این بخش از نوشته ، بیشتر به دلم نشست و به تعبیری :" جانا سخن از زبان ما می گویی" بود:
"یکی از معایب داوری، اعتقاد مغرور و متعصب داوران به نظرشان و بلا جواب بودن آن است. غرض، شتاب زدگی، غرور و تعصب، ارزیابیها را مخدوش میکند. باید با این بیماری که خود ثمرهی عقبماندگی اجتماعی است مبارزهی منظم کرد.".
اما انتظار داشتم بیش از این به موضوع مهم " شیوه ی ارزیابی و داوری آثار ادبی " بپردازد. گرچه عنوانش " سخنی کوتاه ......" بود. به هر روی ضمن سپاس از نوسنده ی محترم ،امیدوارم در این خصوص به صورت گسترده تر نوشته شود .