نقد فیلم مردگان نمیمیرند The Dead Dont Die سیاسیترین فیلم جیم جارموش در استعارهای از زامبیها
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مجید رحیمی جعفری
- دسته: تحلیل سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1398-06-16 12:53
جارموش را یکی از بزرگترین کارگردانان مینیمالیست سینما میشناسیم؛ اما این بار با چند صفحه دیالوگ تکرارشونده، یک ترانه و اتفاقات کم، یک فیلم زامبی جالب توجه ساخته است. مردگان نمیمیرند جارموش در پس شوخیهای ژنریک، فرهنگ عامه، نقد اجتماعی و بستر زیرگونه زامبی نقد تندی به وضعیت جامعه آمریکا در دوران ریاست جمهوری دانلد ترامپ دارد.
فیلم در ایالت کلیولند آمریکا میگذرد، یکی از دو ایالتی که کنوانسیون ملی جمهوری خواهان در آن قرار دارد و نقش تاثیرگذاری در انتخاب ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالت متحده بازی کرد. در ادامه بازی با ژانرهای مختلف و به خصوص ادامه «تنها عاشقان زنده میمانند» که بازی با زیرگونه خون آشام بود، این بار جارموش زامبیها را انتخاب کرده است. اولین بار رومرو از زامبی برای استعارهای از وضعیت بد موجود در 1967 استفاده کرد. وضعیت بد آمریکا در حین جنگ ویتنام، بحران اقتصادی، اعتراضهای خیابانی هیپیها، اعتراض دانشجویان و جوانان به وضعیت نژادپرستی، جنگ طلبی برای رومرو در قالب ظهور زامبیها به سینما راه یافت. حال «مردگان نمیمیرند» هم با حال و هوایی مشابه فیلمهای رومرو آغاز میشود و ارجاعات مهمی به شب مردگان زنده میدهد.
فیلم نقد ماتریالیستی و دال و مدلولِ اثبات گرایانه چیزها دارد. علت یابی شخصیتهای فیلم به شکل کمیک بیان میشود که چقدر ساده برای هر چیزی علتی میتراشند که با منطق سنخیت ندارد. در ابتدا اعلام میشود زمین از مدار خود خارج شده و به همین دلیل مشکلاتی از جمله حمله حیوانات یا حتی زنده شدن مردگان رقم خورده است. زمانی که افسرهای پلیس یا مردم با جنازه دو پیشخدمت رستوران مواجه میشوند، سریع دلیل میآورند که قطعا یک حیوان به آنها حمله کرده است یا چند حیوان به آنها حمله کرده اند. تنها منطق سلنا گومز -که نیمه مکزیکی خطاب میشود- که با دو همراهش به کلیولند میآید با آنها کمی تفاوت دارد و منطق آنها را نمیپذیرد.
شخصیت کشاورزی به نام فرانک میلر (با بازی استیو بوشمی) که دارای مایملکی بیشتر از دیگران است، ارجاعی مستقیم به دانلد ترامپ دارد. در همان سکانس اولی که او را میبینیم شعاری بر روی کلاهش خودنمایی میکند که نانسی پلوسی (رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا با گرایش سیاسی دموکرات) از آن در نقد سیاست برخورد ترامپ با مهاجران و پناهجویان استفاده کرد. مشکلاتی که ترامپ بر سر راه شرایط شهروندی آمریکا قرار داد، طرح کشیدن دیوار میان آمریکا و مکزیک و برخورد آمریکای ترامپ با مهاجران همه از مسائلی بودند که پلوسی را بر آن داشت تا بگوید ترامپ قصد سفید کردن مجدد آمریکا را دارد. بوشمی قهوه هم -شاید اشاره به سیاه بودن- نمینوشد و نوعی نگرش نژادپرستی برای این شخصیت در نظر گرفته شده است. زمانی که زامبیها در مزرعه او سرگردان هستند او آنها را مهاجران خطاب میکند که باید از مزرعه او به بیرون گم شوند. در این میان مسئله گرم شدن زمین و ادعای خندهدار ترامپ نیز نقد میشود. ترامپ که به گرم شدن زمین و هشدارهای محیط زیستی مختلف اهمیت نمیداد پیش بینی سرد شدن بیش از حد سه ایالت بوستون، فیلادلفیا و نیویورک را بهانه کرده است. او در توئیتر خود نوشت: "موج خشن و طولانی سرما میتواند همه رکوردها را بشکند. گرمایش جهانی چه شده است؟"
جارموش نه تنها شخص قدرتمند جامعه را مورد نقد قرار میدهد، بلکه پیکان نقد خود را به میان مردم جامعه تحت رهبری ترامپ نیز میبرد. ما در میان مردم اندک شهر کوچکی در کلیولند با یک رخوت و بیانگیزگی جمعی روبهرو هستیم. زندگی همه کسالت بار و بدون تغییر به نظر میرسد. برداشت همه از یک فرضیه و کنش یکسان است. اغلب شاهد دیالوگهای تکراری هستیم. تنها ترانهای که شنیده میشود یا اهمیت دارد ترانه «مردگان نمیمیرند» استرجیل سیمپسون –خواننده خوب سبک کانتری- است. روز آنقدر طولانی شده که تمام نمیشود شب هم همینطور زمانی که میرسد روز نمیشود؛ اما مردم خیلی ساده از کنار آن میگذرند. زمانی که برنامهی تلویزیونی از خشونت حیوانات پس از تغییر آب و هوایی و از مدار خارج شدن زمین صحبت میکند باز هم مردمی که حیوانات خانگیاشان را گم کردهاند بیتفاوت هستند. پلیس شهر –با بازی خوب بیل موری (رابرتسون) و آدام درایور (پِترسون)- هیچ طرح و برنامهای برای بررسی صحنه جرم ندارد. وقتی پلیس سوم به صحنه جرم میرسد به گلهای کاشته شدن بیرون از صحنه جرم توجه میکند تا خود واقعه. این حمله به دو پیشخدمت رستوران تنها برای سه نفر جالب توجه شده است که رابرتسون از پلیس سوم پس از یک سردرگمی کوتاه مدت میخواهد مردم را متفرق کند. همه چیز کمیک است و با طنز تلخی روبهرو هستیم.
تام ویتز در نقش هرمیت باب ناظر بر تمام اتفاقات کلیولند ظاهر شده است. او یک بومی آمریکایی است که همه چیز را رصد میکند گویی باز هم جارموش نقد نقض حریم شخصی شهروندان در آمریکا را هدف قرار داده است. در ترسیم یک شهر قدیمی با ماشینها و زندگی مرتبط با دهه 70 و نوع رنگ و نوری که در فیلم هست تا یادآور سینمای وحشت دهه هفتاد برای ما باشد عناصر تکنولوژی چون ابزار رسانهها دیده میشود. همان ابزارها که مورد شنود قرار میگیرند یا سازمان سیا دوربین رایانههای همراه و گوشیهای موبایل را برای جاسوسی شخصی هک میکند. تنها شهروندی که همه چیز برایش اهمیت دارد زلدا (تیلدا سوئینتون) است که گویی از فیلم قبلی جارموش «تنها عاشقان زنده میمانند» وارد فیلم شده است. با شمشیری که سر زامبیها را قطع میکند و با فرستادن پیامی از طریق اینترنت سفینهای برای نجات تنها او به زمین میآید. ترامپ در یکسال اخیر توجه خاصی به بودجه ناسا داشته و حتی بودجه بیشتر نظامی برای آمادگی جنگ فضایی که چین و روسیه پیشگامتر از آمریکا بودهاند درنظر گرفته است. آن شهروند متمایز بیش از پیش نیز سفید است.
در فرم با مولفههای سینمایی خود جارموش طرف هستیم و از همان سکانسهای ابتدایی شاهد فاصله گذاری فیلمساز هستیم. در سکانس افتتاحیه ترانه «مردگان نمیمیرند» سیمپسون شنیده میشود و سپس سکانس دوم در داخل ماشین همین ترانه شنیده میشود و رابرتسون سوال میکند این خیلی آشناست و آنقدر اصرار میکند که پِترسون بگوید این موسیقی متن فیلم است و ما متوجه بشویم ما با یک فیلم در فیلم روبهرو هستیم. شخصیتهایی که در فیلم میبینیم اغلب در فیلمهای پیشین فیلمساز حضور یافتهاند و شخصیت اصلی قصههای او بودند حتی پِترسون در اینجا ما را به یاد پَترسون میاندازد یا خواننده ترانه، سیمپسون در نقش زامبی بازی میکند که گیتار به دست دارد. در سکانسهای پایانی دیگر همه چیز برای مخاطب عام نیز عیان میشود و طنز داخل ماشین در مقابل بیمعرفتی جارموش در بازگو نکردن فیلمنامه برای بیل موری که سابقه همکاری بیشتری از درایور دارد بینظیر است. جارموش تا به حال قواعد ژنریک را به چالش کشیده بود اما اینجا با یک فیلم پست پاپ آرت طرف هستیم که قواعد ژنریک مزمحل میشوند تا ساختاری اغراق شده از آن برای نقد مضامین فوق و مصرف گرایی جامعه آمریکا بیرون بیاید. اشاره درایور بر اینکه همه پس از زامبی شدن به کارهای مورد علاقه پیشین خود باز گشتهاند. دختری که به فشن علاقهمند است مانند یک مدل میایستد تا سرش را زلدا بزند. دختر تنیسور با راکتش هنوز هم در حال بازی است و اینها با تمام زامبیهایی که دیدید حتی زامبی کمدیهایی چون زامبیلند و شاون آف دِدد متفاوت هستند. سلنا گومز که رکورد بیشترین فالوور را اغلب در اینستاگرام در دست دارد لحظاتی بازی میکند و پس از مردن توسط پترسون سرش قطع میشود و در دست گرفته میشود. جارموش با فیلمش و نقد تیزش جامعه آمریکا و فرهنگ مصرف گراییاش را بدون دیالوگهای برجسته، بدون هیچ نمای اضافی و بدون بیراهه رفتن سلاخی میکند.
دیدگاهها
نقد عالی و بی نقصی بود. سپاسگزارم