قصهی آقا یوسف – قصهی رنگ ها
- توضیحات
- نوشته شده توسط مهگان فرهنگ
- دسته: تحلیل سینمای ایران
- منتشر شده در 1390-05-23 04:31
با دیدن فیلم آقا یوسف ساختهی دکتر علی رفیعی موارد بسیاری را میتوان از ذهن گذراند و یا خود را در قسمتهای مختلف این فیلم در تقابل با نسلهای مختلف و روابط انسانها گذاشت.
داستان فیلم در چارچوب خانواده میگذرد و ما با قصهای بین پدر و دختر جوانش روبرو هستیم. شخصیتهای آشنا و در نوع خود قابل توجه. پدر و دختری که به شدت به هم علاقهمندند و دختر که بواسطهی سن و سالش فرد دیگری را وارد زندگی خود میکند و...
قصه و فیلم آقا یوسف مخاطب خود را در گیر تفکر و تعمق میکند. این فیلم را مانند فیلم دیگر این کارگردان – ماهیها عاشق میشوند – میتوان از زاویهی مهم دیگری بررسی کرد که آن «رنگ» است. رنگ همان است که در زندگی و جامعهی ایران کم رنگ است. شاید در برخورد با فیلمهای رفیعی علاوه بر حس شیرین خانواده با غذا روبرو شویم که نشان دهندهی رونق زندگی در یک خانه است و پس از آن مسالهی رنگ اهمیت مییابد که شاید این اتفاق کمتر در فیلمهای دیگر دیده شود.
فضای خانهی آقا یوسف با رنگ درگیر است‚ دخترش با لباسهای رنگی و با کنتراستهای مختلف رنگی در صحنهها حاضر میشود ‚ هنگام درست کردن غذا مواد اصلی غذاها تمیز و با رنگ های زنده، به عبارتی در خلوص خود ارائه میشوند. ظرفهای رنگین و آبی، هویج نارنجی، قرمز گوجه فرنگی، سبز کرفس و .... اینگونه صحنهها را در آشپزخانهی رستوران خانگی شمال ایران در فیلم ماهیها عاشق میشوند را نیز شاهد بودهایم.
رنگها در فیلم آقا یوسف در کنتراستهای مختلف رنگیشان خود را به نمایش میگذارند . رنگهای اصلی یا درجه یک؛ قرمز، آبی، زرد و رنگهای فرعی یا درجه دو؛ سبز، نارنجی، بنفش و یا درجات مختلف رنگی تنالیتهها، رنگهای همخانواده، سرد یا گرم در فیلم به نمایش گذاشته میشود. جایی که دختر لباس آبی میپوشد در قبال سرد بودن آبی گل سینهی قرمز می زند و یا کفش قرمزش را در کیفش می گذارد.
آقا یوسف فیلمی است که علاوه بر نمایش گفتاری، رفتاری و بازی برای خانواده به حضور رنگها هم اشاره میکند. خانواده ها و فضای زندگی شان دارای رنگ های مختلفی است؛ اما آنچه اهمیت دارد کادر رنگپردازی در فیلم است که به بازیگران اصلی فیلم بیشتر برمیگردد.
جایی که دختر و دوستش پنهانی به خانهی همسایه میروند تا ببینند پدر نان را برای چه کسی میبرد، اگر چه با صحنهی تلخی روبرو میشوند اما این دو ناظر از پشت پردهای آبی که پر از تکه دوزیهای رنگی پر کنتراست و گرم است، نظاره میکنند. پردهای که با کنتراست رنگهای سرد و گرم روبرو است. پردهای که زمینهی آبی دارد و آرامش را بیان میکند و تکه دوزیهایش که در کنتراست با آبی است به معناسازی میپردازد و در بیننده ایجاد هیجان می کند.
در شکل گیری هر گونه تصویر پس از جایگیری عناصر و عوامل بصری در یک ترکیب مناسب نباید کنتراست را فراموش کرد. چرا که کنتراست به اثر معنا و مفهوم می بخشد. دکتر علی رفیعی همگام با فیلمش با کنتراست های رنگی‚ نوعی دیگر از تصویر سینمایی را به مخاطب خود نشان می دهد .
رنگ ها در جایگاه معرفی خودشان در هرگونه تصویر می توانند گاه در چهره ی واقعی خود ارایه شوند مانند رنگ های فصل پاییز یا رنگ یک خانه ی مخروبه و یا در حالت نمادین ارائه شوند مانند رنگ بنفش و سیاه برای لباس یک جادوگر و رنگ های روشن و شفاف برای یک فرشته و یا می توانند در حالت های ترکیبی به صورت کاربردی ارائه شوند.
نکته ی قابل توجه این است که گزیدن رنگ های مناسب و در کل رنگ چیزی فراتر از پسند شخصی است. ضمن اینکه آشنا شدن با رنگ هایی که در کنار هم متناسب به نظر می رسند نه فقط هنر بلکه یک علم است و همانطور که گفته شد از قوانین ویژه ایی پیروی می کند. هماهنگی در رنگ و دلنشین شدن ترکیب آن مانند هماهنگی در نت های موسیقی است و این موردی است که در این دو فیلم دکتر علی رفیعی خصوصا آقا یوسف دیده میشود.
اینگونه میتوان گفت که حضور رنگ در فیلم آقا یوسف بخشی از شناسنامهی فیلم است و دکتر علی رفیعی آن را در جهت معرفی و نشان دادن حالتی خاص به مخاطب خود به کار میگیرد. او در تعاملات پدر و دختر خانه و بیرون خانه از ترکیبها و توصیفات رنگی به گونهای استفاده میکند که تاثیرش بر بیننده درست مانند تاثیری باشد که خریداری به ویترین مغازهای ی نگاه کند و تاثیر گیرد و یا مخاطبی که در بین کتابهای یک کتابفرشی میچرخد و دست به انتخاب میزند. به عنوان مثال همانطور که گفته شد در خانهی پیرزن و پیرمرد وجود چنین پردهای نشان از جریان زندگی دارد.
همانطور که یوهانس ایتن رنگشناس و نظریهپرداز آلمانی معتقد است: «رنگ خود زندگی است.» رفیعی هم در حفظ چارچوبهای زندگی، خانواده و روابط افراد و شخصیتهایی که دارد، ماهرانه و به موازات تمامی ارکان اصلی فیلمش به این مهم میپردازد . به گونهای که مخاطب به زیبایی احساس رنگ را از فیلم میگیرد و درست همانگونه که حلاوت عرضهی غذا ها و حوصلهی پختن غذا -که بخش مهمی از فرهنگ ایرانی و خانوادههای ایرانی است- را حس میکند.
دکتر رفیعی با ترکیبهای رنگی در تصاویر فیلمش بار دیگر به ما یاد آور میشود که ما در این جامعهی کم رنگ و یا برخی اوقات بیرنگ، میتوانیم نگاهی رنگی داشته باشیم و آن را در نوع پوشش، لوازم منزل، اتومبیل و بسیاری دیگر به زندگی خود وارد کنیم و یادمان نرود که بواسطهی فرهنگ و تمدن غنی چند هزار ساله از قدیمیترین آثار بدست آمده ما شاهد حضور رنگ در جای جای هنر و تمدن خود بودهایم.
آقا یوسف نه تنها قصهی مردی است که در مقابل دختر، پسر، عروس، نوه، دوست و دیگر افراد جامعه با شرایط خاص خود روبرو است؛ قصهی زندگی آدمهایی است که گاه رنگ در زندگیشان نیست مانند خانوادهی پیرمرد مریض و پسر و عروسش و یا آدمهایی که رنگ آنها را احاطه کرده است از جمله خانوادههای ثروتمند و پر سرو صدایی که ظرفهای باقی ماندهی غذاهای شب مهمانیشان هم بیانگر این مطلب است، آدمهای پر کنتراست جامعه و رنگهایشان و بنا به نظر همان رنگشناس آلمانی در رابطه با رنگ میتوان گفت که؛ «قصهی آقا یوسف همان قصهی زندگی است.»
دیدگاهها
بسیار خوب بود.
معلوم نیست چرا بعضی ها هنوز عادت به مقاله های تحلیلی نکردند آن هم در چنین سایت تحلیلی